آخرین خبرها

سبک زندگی تراز انقلاب اسلامی، برون داد بعدی رفتاری از زندگی است که بر پایه آرمان انقلاب، یعنی زندگی توحیدی باشد

به گزارش شبکه معالم، محمد جواد استادی، رئیس اداره برنامه ­ریزی و فناوری آموزشی اداره کل آموزش دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی، در نشست «نسبت منابع معرفتی دینی و سبک زندگیِ تراز انقلاب اسلامی» که به مناسبت هفته پژوهش توسط مرکز تخصصی آخوند خراسانی برگزار شد، به بررسی نسبت منابع معرفت دینی و سبک زندگی تراز انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: انقلاب اسلامی به عنوان انقلاب فرهنگ­بنیاد در جست‌وجوی تغییر و دگرگونی‌هایی بود که توحید را مبنای همه‌چیز قرار داده و بر اساس آن بتواند الگوهای حکمرانی، زیستی و سبک زندگی را ایجاد کند.

استادی در آغاز به تعریف سبک زندگی از دیدگاه آدلر روان­شناس اتریشی در ۱۹۲۱ میلادی پرداخت. در ادامه ضمن اشاره به چرخش رویکرد سبک زندگی به‌سوی جامعه­شناسی به جایگزین شدن مفهوم «سبک زندگی» به‌جای طبقه اشاره نمود. همچنین تعاریف گوناگون سبک زندگی از منظر جامعه­شناسی و اشتراکات این تعاریف بخش دیگری از مباحث ارائه شده بود.

او در ادامه و پس از مرور سیر تاریخی پنداره و کاربرد «سبک زندگی» به موضوع نسبت آن با انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: انقلاب اسلامی کوشش کرد با رویکرد توحیدی، مؤلفه‌های زیست را بازتعریف کرده و به آن جهت دهد. برای حاکم شدن و عملیاتی کردن نگاه توحیدی باید به سراغ  منابع معرفتی یعنی قرآن و سنت رفت. در راستای این هدف، انقلاب اسلامی اصولی بنیان گذاشت که عبارت بود از: پایبندی به نگره‌های اسلامی، دفاع از محرومان، عدم گرایش به قدرت‌های سیاسی و مادی، تحقق عدالت اجتماعی، نفی سلطه و حاکمیت ظالمانه، عدم خوف و هراس از تهدیدات، تکریم انسان و ایجاد زمینه برای راه کمال‌جویی که این اصول و مؤلفه‌ها در بیانات مرحوم امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری مشهود است.

وی در ادامه افزود: در پهنه مطالعات اسلامی و حتی مطالعات غیر اسلامی و در همه ادیان، یک اصل مشترک وجود دارد و آن مسئله نیاز به دین و این انگاره مهم است که دین گستره‌ای برای روشمند کردن زندگی می­باشد. دو نگرش کلی نسبت به دین وجود دارد، نگرش حداقلی و نگرش حداکثری یا جامع. در نگرش حداقلی، دین صرفا برای دامنه‌های عبادی و جنبه‌های اخروی مورد توجه قرار می‌گیرد و چندان توجهی به حوزه‌های زیستی و سیاسی و شئون اجتماعی ندارد. این گروه دو رویکرد دارند، یا به صورت صریح، در ادوار مختلف گفته‌اند باید دین از سیاست جدا شود و تنها به جنبه‌هایی از زندگی ورود کند که سویه فردی و عبادی و مناسکی دارد. ولی گروه دوم که بسیار خطرناک‌تر هستند، کسانی­اند که نگاه حداقلی خود به دین را عیان نمی‌کنند، ولی دین را عرفی می‌سازند. این گروه مسلمانان سکولار هستند که در ژرف اندیشه خود، میان دین و عرصه‌های زندگی تفکیک قائل می‌شوند ولی برای توجیه کارهای خود به دنبال استفاده از پوسته‌ای دینی در حوزه­های زندگی هستند. در صورتی که آنچه مهم است عمق و ژرفای پیام و مسئله دین و اتخاذ رویکرد توحیدی در همه شئون و فعالیت­ها از بنیاد است. تفاوت سبک زندگی تراز انقلاب اسلامی با سبک زندگی غربی در این است که دین نباید  بر اساس قرائت‌های سطحی معاصر تغییر کند، بلکه نیازهای معاصر و قالب­های رفع این نیازها، باید بر اساس رویکرد و مؤلفه‌های دینی صورت‌بندی شده و تغییر کند. این جریان عرفی‌سازی و وجود سکولارهای مسلمان به مراتب از غرب‌زدگی خطرناک­تر است.‌

ولی رویکرد دیگر، رویکرد حداکثری یا جامع است که معتقد است دین برای همه شئون زندگی انسان معاصر می‌تواند حرف و برنامه داشته باشد و الگو ارائه کند. نگاه انقلاب اسلامی از سنخ رویکرد حداکثری است.

استادی در انتها به بیان نسبت معارف دینی با سبک زندگی تراز انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: برای رسیدن به سبک زندگی تراز انقلاب اسلامی که برآمده از توحید است و توحید را ترویج می کند نیازمند کسب معرفت هستیم و معرفت، شناخت مبتنی بر اعتقاد است. معارف یا خالص و سره، و یا ممزوج و درهم‌آمیخته هستند. معارف خالص در سه گروه تقسیم می شوند: قرآنی، فلسفی و یا عرفانی. برای نمونه از معارف درهم‌آمیخته  می­توان به رویکردهای آمیخته قرآنی و فلسفی، قرآنی و عرفانی و … اشاره نمود.

مسئله این است که از این اقسام معارف، کدام یک می‌تواند زندگی تراز انقلاب اسلامی را ایجاد کند؟ بیان شد که این وحی و نگاه توحیدی است که ما را به غایت و سرمنزل مقصود حقیقی می­رساند.از طرفی قرآن و سیره عامل انتقال وحی به انسان هستند. پس مهم‌ترین مبنایی که ما را در رسیدن به سعادت کمک می‌کند قرآن و سنت معصومین(علیهم­السلام) است. این به این معنا نیست که مواردی چون فلسفه یا عرفان کارآیی ندارند. فلسفه و عرفان پله‌هایی هستند که ما را به مقصود نزدیک می­کنند ولی به سرمنزل نمی­رسانند. با عرفان که کشف و شهود است و  فلسفه که عقل زمینی و منفک از وحی است نمی‌توان به سعادت دست پیدا کرد. تنها چیزی که می‌تواند نگاه توحیدی را در ما حاکم کند و اهداف  ما را به سرمنزل مقصود برساند قرآن و سنت است. تنها وحی و عقل الهی است که ما را به غایت و سعادت می‌رساند. برای دستیابی به این معارف نیازمند روش‌های اجتهادی هستیم، یعنی بر اساس روش‌های عقلایی مبتنی بر نیازهای انسان باید بتوان این منابع را طبقه‌بندی و تبدیل به دستگاه معرفتی نمود. آنگاه بر اساس این دستگاه معرفتی به راه حل­ها دست پیدا کرد و بر پایه آن الگوسازی کرده و این الگوها را در اختیار جامعه قرار داد.

دیدگاهتان را بنویسید