به گزارش شبکه معالم، حجت الاسلام و المسلمین علی نصیری، محقق و مولف برجسته حدیث پژوهی، نشست مجازی حدیثشناسی مقارن به بررسی تطبیقی رابطه کتاب و سنت در منظر علامه طباطبایی و شاطبی پرداخت و بیان نمود: در رابطه و نوع تعامل کتاب و سنت چهار نظریه وجود دارد، نظریه نخست نظریه قرآنمحوری است که تک محور است و قائل است نیازی به سنت نداریم. این نظریه برای روایات هیچ سهمی در فهم دین قائل نیست و حتی معتقد است که روایات اساسا متصل به وحی نیست و اگر هم باشد مربوط به عصر رسالت است. قرآنیون راه خود را رفته اند و آفاتی پدید آوردهاند و فتاوای عجیبی داده اند که موجود و قابل مراجعه است. دیدگاه دوم، نظریه سنت محوری است که نظریه اخباریان است، دیدگاه افراطیای که عملا فهم مدالیل مفاهیم قرآنی را در انحصار اهل بیت می دانند و معتقدند دیگران یا برایشان فهم حاصل نمی شود و یا اگر حاصل شود این فهم اعتبار ندارد. این نظریه نیز تک منبعی است. نظریه سوم، نظریه علامه طباطبایی و شاطبی از عامه است که حقیر اسمش را گذاشتهام “قرآن محوری و سنت مداری” و در این نظریه می فرمایند سنت در طول قرآن است و نظریه چهارم، نظری است که حقیر مطرح کرده ام و آن دوگانهمحوری است، یعنی قرآن و سنت در عرض هم هستند.
وی در ادامه به بررسی شاخصه های نظریه علامه و شاطبی اشاره نمود :شاخصه های این نظریه را می توان در چند محور ترسیم کرد:
۱-سنت در حجیت استقلال ندارد و حجیت خود را از قرآن میگیرد بلکه حجیت رسالت و امامت وابسته به قرآن است.
۲- سنت در منبعیت استقلال ندارد و هر آنچه را تبیین میکند از درون قرآن برمیگیرد. یعنی هرآنچه در روایات آمده، برگشتش به قرآن است.
۳- سنت تنها در صورتی که موافق قرآن باشد حجت است. این مطلبی است که مرحوم علامه در تحلیل روایات عرضه خیلی پافشاری دارد، البته مفاد روایات عرضه این نیست که روایات در صورتی که موافق قرآن است، حجت باشد ، یعنی اشتراط موافقت نیست، بلکه مفاد روایات عرضه این است که روایات در صورتی معتبر هستند که مخالف قرآن نباشند. یعنی مخالفت مانع اعتبار می شود نه اینکه موافقت شرط باشد و میان این دو بسیار تفاوت است زیرا شرط، احراز می خواهد اما مخالفت نه .
۴- نقش سنت در برابر قرآن به دو مساله متوقف می شود: تقریر و تبیین. در حالی که طبق نظریه سوم این نقش ها سه مورد است، تقریر یعنی تثبیت آموزه های قرآن، تبیین یعنی بازگشایی ابهامات و اجمالات مجملات قرآن، و نقش سوم، نقش نوگستری است. سنت در بعضی از آموزههایی که فراتر از قلمرو قرآن است، یعنی از محدوده هدف و آرمان قرآن بیرون است، تاسیسا وارد می شود و مسائلی را مطرح می کند.
۵- نظر اختصاصی علامه (که ربطی به شاطبی ندارد): نقش سنت در برابر قرآن نقش تعلیمی است. یعنی سنت چیزی بر آموزه های قرآن نمی افزاید بلکه دست ما را می گیرد و به ما می آموزد که از کدام آیه باید برای فهم آیه استفاده کرد.
۶- جامعیت و کاملیت دین در قرآن تجسم پیدا می کند. بر اساس نظر ما قرآن قلمرو دارد و آن قلمرو هدایت و تربیت است و فراتر از آن قلمرو ندارد. قرآن در حوزه قلمرو به وعده ای که داده عمل کرده و جامعیت دارد. کسانی مثل شاطبی و علامه طباطبایی که سنت را در طول قرآن قرار می دهند، به ناگزیر می گویند جامعیت اسلام را در قرآن بجویید. معنای این سخن این است که سنت در اینجا نقشی بازی نمی کند و هرچه هست در قرآن است.
۷- شاطبی عرضی بودن سنت در برابر قرآن را منحصر به آیات الاحکام می داند. او می گوید چون هدف قرآن بیان آیات الاحکام است، درحوزه آیات الاحکام هیچ حرف تازه ای در سنت پیدا نخواهید کرد. سنت در آیات الاحکام اصلا نوگستری ندارد و هرچه هست در قرآن است. علامه طباطبایی دقیقا عکس شاطبی می گوید چون حوزه آیات الاحکام هدف قرآن نیست، لذا به اختصار و اجمال گذر کرده است.
حجت الاسلام و المسلمین نصیری در ادامه به ثمره و برآیند عملی این نظریه پرداخت و افزود: ثمره این نظریه آنجا مشخص می شود که چون حجیت روایات تنها در صورت موافقت با قرآن است، روایت نمی تواند مفسریت داشته باشد یعنی اگر مدلولی از آیه برداشت شد و روایت با این مدلول هماهنگ نبود، هرچند صحیح باشد، یا حتی متواتر باشد، باید کنار گذاشته شود.
به طور خلاصه نظریه طولی دانستن سنت در برابر قرآن، چه قائل آن ملتزم باشد یا نباشد، به تضعیف روایات میانجامد، زیرا مضمون اکثر روایات موافق با قرآن نیست.
البته ساحت علامه طباطبایی منزه است، زیرا مرحوم علامه حتی قبل از المیزان، چهارجلد تفسیر نوشته است که کاملا سبقه روایی دارد و در المیزان هم بحثهای روایی زیادی دارد.
وی در انتها به تفاوت های روشی علامه طباطبایی و شاطبی اشاره نمود و گفت: مرحوم علامه عمده تکیه اش بر روایات عرضه و روایات شیعه است. یا فرمایش علامه در ارتباط با اینکه اصل رسالت را باید از معجزه قرآن ثابت کنیم وامامت هم در سایهسار رسالت است، پس کل رسالت و امامت بسته و متعلق به اعتبار قرآن است، این نوع استدلال را شاطبی ندارد.