به گزارش شبکه معالم، حجت الاسلام و المسلمین دکتر سیدعلی طالقانی، عضو هیئت علمی مرکز تخصصی آخوند خراسانی در دیدار با تشکل نخبگان استان اصفهان به تببین موضوع تمدن نوین اسلامی و نقش کلام و تفکر متفکران اسلامی در تمدن نوین اسلامی پرداخت و گفت: باید فرهنگ را روح تمدن دانست … تعاریف زیادی هم از تمدن civilization)) شده است و هم از فرهنگ (culture) که جمع آوری آن و پیدا کردن وجه مشترک بین این تعاریف پروژه بزرگی است و برخی تلاشها هم در این زمینه نتیجه قابل قبولی هم نداشته است. وی ادامه داد: بین فرهنگ و تمدن نسبتی وجود دارد و تمدن ساحات سخت افزاری فرهنگ را شامل میشود و فرهنگ عبارت است از ارزشها، آداب و رسوم و شیوه های تفکر و زیستن.
وی با بیان این که تمدن شامل دو بخش اصلی “تعریف توصیفی” و “تعریف هنجاری” تمدن اسلامی می شود که در تعریف هنجاری این تمدن گفت: فرهنگ به طور طبیعی به خروجیهای سخت افزاری منجر میشود. مثل: بناها و معماریها، آرایش سر و صورت، نوع پوشش افراد و سایر جلوه ها که معمولا ظاهر می شوند و به چشم میآیند و از آن تعبیر به جلوه های تمدنی میشود. بنا براین اگر قرار است ما تمدن اسلامی نوینی داشته باشیم قاعدتا باید به خروجی های ملموس حاصل از تمدن نوین اسلامی برسیم. معماری اسلامی داشته باشیم نحوه پوشش خاص اسلامی داشته باشیم و وقتی که از نوین بودن آن میگوییم باید بدانیم وجه نوین بودن آن چیست.
مدیر گروه فلسفه و کلام اسلامی مرکز آخوند خراسانی به نمونه هایی از مظاهر تمدن اسلامی نشات گرفته از فرهنگ اسلامی در ایران پرداخت و گفت: ما در تاریخ پربار جهان اسلام معماری اسلامی داریم بخشی در ایران و کشور های عربی و غیر عربی مثل مالزی و اندونزی مثلا مسجد شیخ لطف الله از نمونه های روشن معماری اسلامی است… حتی سکولارها هم از مسجد شیخ لطف الله حسی می گیرند که جای دیگر آن حس متمایز را نمی گیرند.
وی با پرداختن به نمونه های مشابه هندسه و معماری ها را دارای ظرفیتی دانست که امکان ارتباط با اسلام و سکولاریسم را دارد که حس اسلامی یا سکولاریسم را به انسان القا می کند و افزود: صرف برگزاری مراسم مذهبی در جایی باعث مذهبی شدن و اسلامی بودن آن مکان نمی شود بلکه سبک هندسه و معماری یک بنا باعث میشود آن بنا اسلامی یا سکولار باشد.
وی به توصیف تمدن اسلامی در ایران پرداخت و ادامه داد: در معماری گذشته به دو چیز توجه میشد: تمدن اسلامی رکن اساسی معماری در نظر گرفته میشد (مانند مسجد شیخ لطفالله یا ساختن اندرونی و بیرونی در منازل) و همچنین سازگاری با طبیعت (مثل امکان استفاده از نور طبیعی، سرد کردن خانه با طراحی و معماری بدون نیاز به ماشین و … ) و توجه به نیازهای طبیعی انسان مثل امکان رویت آسمان و … . اما با گذشت زمان متاسفانه معماری های اسلامی مورد توجه قرار نگرفت و حتی معماری های سکولار وارد تمدن ما شد حتی در مراکز مذهبی و حوزه های علمیه.
وی درباره چرایی عدم توجه به معماری اسلامی در بناهای معاصر گفت: در گذشته بسیاری از بزرگان حوزه از بزرگان حوزه معماری نیز بودند و دغدغه و تفکر اسلامی داشتند که همین باعث شد تا بناهایی بزرگ با معماری اسلامی به دست شیخ بهایی در اصفهان و مشهد صورت گیرد. اما اکنون معماری و طراحی بناها بدست افرادی صورت میگیرد که در بهترین حالت با مهندسی بنا سروکار دارند و اصلا با هندسه و معماری اسلامی که خود یک هنر است آشنایی ندارند و این هنر با ارزشها نسبت دارد و معمولا مهندسی که با اعداد و ارقام سروکار دارد توجهی به این نسبت بین معماری و ارزشها ندارد.
وی در حوزه فرهنگ بیان داشت: آیا میتوان وجوه سخت افزاری را از روح و فرهنگ آن جدا کرد و بدون فرهنگ و ارزشهای غربی و سکولار آن وارد جامعه اسلامی کرد یا ممکن نیست؟
وی در پاسخ گفت: نمیتوان یک تکنولوژی که دارای روح است و بر بنیاد یکسری ارزشها، نگاهی خاص بر عالم و نیازهای انسان بوجود آمده است به جای دیگر ببرید ولی فرهنگ آن که روح آن است را از آن جدا کنید و به صورت خنثی آن را وارد جایی کنید. این به این معناست که ورود تکنولوژی غربی به جایی، ورود فرهنگ غربی را به آنجا در پی دارد یا اگر معماری مسجد شیخ لطف الله به آمریکا یا ژاپن منتقل شود فرهنگ اسلامی را خواه نا خواه به آنجا منتقل خواهد شد.
وی در ادامه به مثالی پرداخت و افزود: قرار بود بین حوزه و دانشگاه وحدت ایجاد شود و حوزه بر دانشگاه تاثیر بگذارد اما برعکس شد و دانشگاه که روش آن برگرفته از سبک دانشگاه یونیورسیتیها که نه تنها در سطح آن هم نبودند بلکه الگوی آن را هم به درستی نداشتند، فرهنگش بر حوزه تاثیر گذاشت. نمونه کوچک این تاثیر پروپوزال طلاب است که در مدت کوتاهی با الگو برداری از دانشگاه مصوب شد که در پروپوزال باید ابتدا فرضیه داشت ولی در علوم اسلامی و قرآنی اصلا فرضیه که مربوط به شیوه علوم تجربی است راه ندارد. یا در علوم عقلی حوزه فقط استدلال و نتیجه است و فرضیه که یکی از مراتب علوم تجربی است که آن هم مورد اختلاف در فلسفه علم است در پروپوزال طلاب گنجانده شده است که این کار بسیار بحث برانگیز است.
وی علت ورود فرهنگ غرب را به حوزه و دانشگاه ها را ضعف غرب شناسی ما و اندیشمندان حاضر دانست و افزورد: عموما کسانی که ادعای غربشناسی دارند ژرفای غرب را نمیشناسند بلکه با رسانه های غرب سروکار دارند. گستره فراگیری این فرهنگ تنها ایران نیست بلکه تقریبا همه دنیا است حتی این فرهنگ چین را هم گرفته است.
دکتر طالقانی درباره نتایج زیان بار ورود فرهنگ غرب با معماری سکولار به تمدن ما در فرهنگ اسلامی عرضه داشت: ما نمیتوانیم معماری سکولار داشته باشیم و از افرادی که با آن معماری بطور پیوسته در ارتباط اند انتظار داشت تا حس معنوی داشته باشند هرچند که افراد مذهبی باشند. ما تکنولوژی غرب را در بهترین حالت مانند فجعه پردیسان قم به کشور خود وارد کردیم که حتی نیازهای اولیه در آن مثل نور کافی و طبیعی، امکان رویت آسمان، عبور و مرور راحت و … را نادیده گرفتیم و سعی کردیم روح غربی و سکولار آن را خنثی کنیم همانند یک زمین مینکاری شده که ابتدا آن را خنثی کنیم تا بعد بتوانیم در آن کشاورزی کنیم. بعد از تلاش فراوان ما حالا اگر بتوانیم یک تکنولوژی و زمین بی روح خواهیم داشت.
بر اساس گفته های دکتر طالقانی، فلسفه غرب راه حل فقط بطور سلبی نباید باشد بلکه راه حل ایجابی نیز باید ارائه شود که این کار نیاز به تفکر فلسفی دارد. وی به نمونه هایی از تفکرات موفق در حوزه های مشابه اشاره کرد و گفت: به عنوان مثال تفکرات ملاصدرا دور از حوزه و آبادی صورت گرفت و حتی تا صد سال بعد هم مورد توجه قرار نگرفت که بعد از این مدت ملا علی نوری و بعد شاگردان ایشان باعث رشد تفکرات او شدند … تا آنجا که حتی آخوند خراسانی در اصول الفقه نیز متاثر از آثار و تفکرات اوست. وی ادامه داد: تمدن نوین اسلامی نیاز به اندیشه دارد و اندیشه قائم به متفکران است و نه سازمانهای دولتی و پول و … بلکه بوسیله تفکرات فلسفی که در معرض نقد و بررسی قرار میگیرد و اصلاح یا تایید و سپس منتشر میشود، صورت میپذیرد و وظیفه ما پرداختن به این رشته های فلسفی با موضوع تمدن و فرهنگ نوین اسلامی است.
او به کار های مشابه در غرب نیز اشاره کرد و کار فلسفی غرب را مورد توجه قرار داد و افزود: دهه هاست که متفکران بزرگ در دنیا در این زمینه کار کرده اند. دیدن این آثار کفایت نمیکند و وقتی آنها را میبینیم نقاط ضعف ما آشکارتر خواهد شد و منظور این نیست که عینا حرفشان را ما تکرار کنیم.
وی در توصیف فلسفه غرب چنین گفت: در قرن ۱۹ فلسفه تحت تاثیر و در سلطه ملحدان بود ولی اکنون فیلسوفان درجه یکی وجود دارند که خداباورند بلکه او را به عنوان شارع قبول دارند که بر خلاف پیش بینیهای سکولاریسم فلسفی و اضمحلال دین در دنیا بود که اکنون میتوان گفت سلطه فلسفه تحلیلی در غرب با خداباوران است.
وی بر ضرورت پرداختن به تفکرات فلسفی در این زمینه تاکید کرد که: ما به ازای هرکدام از رشته های فلسفه کاربردی که به آن پرداخته شده است میتوانیم رشته های کلام و الهیات داشته باشیم و این در مسیحیت شکل گرفته است ولی در اسلام هنوز به عنوان رشته مورد توجه قرار نگرفته و آثار منقح نداریم.