به گزارش شبکه معالم، حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدتقیسبحانی، رییس پژوهشکده کلام اهل بیتعلیهم السلام دارالحدیث قم در سومین جلسه از چهارمین مدرسه زمستانی کلام امامیه، با موضوع نظریه شناخت خداوند با رویکرد وحیبنیاد، به تبیین نوع نگاه کلامی در حوزه امامیه به خصوص در موضوع شناخت خداوند پرداخت و گفت : اساسا در مطالعات علمی و تاریخی ما حجم کمی متوجه این جریان وحیبنیاد شیعی است و غالبا نگاه ما به حوزه معرفت دینی یا نگاه کلام محور عقلانی یا نگاه فیلسوفانه است. لذا این بخش از سنت شیعه تقریبا به فراموشی سپرده شده یا به حاشیه رانده شده است. با تحلیل دقیق جریانهای امامیه به جریان حدیثی کلام امامیه برمیخوریم که در دوره نخستین آن سه جریان نمود دارد: نگاهی که کاملا نگاه کلامی دارد، جریانی که حدیثگرا است و در نقطه مقابل قسم اول است و جریان سوم یک جریان فعال و پویا است که به تدریج رو به افول میرود که نام “محدث متکلمان” را بر آن گذاشتیم. این جریان اخیر در آغاز، در مدرسه کوفه بسیار پردرخشش ظاهر میشود، در مدرسه قم اوج پیدا میکند، بعد از مدرسه بغداد افول پیدا میکندتا مدرسه اصفهان و در مدرسه اصفهان این جریان دوباره بیدار شده و در طول دو قرن گذشته باید گفت تقریبا از بین رفتهاست. شخصیتهایی چون مرحوم کلینی و سیدبنطاوس و شیخحرعاملی و علامه مجلسی از شخصیتهای برجسته این جریان هستند.
دکتر سبحانی در ادامه شاخصهای اصلی محدث متکلمان را در ضمن چهار اصل ذکر نمود که این اصول به صراحت در آثار شخصیتهای برجسته این جریان به چشم میخورد:
۱- همه عناصر هدایت و همه مراحل دستیابی به معرفت حقیقی در سیره و سنت معصومان وجود دارد و به روشنی بین مواردی که کاملا بنیادی و عقلانی است و مواردی که تعبدی است و منحصرا باید به وحی مراجعه کرد ، تفکیک قائل هستند.
۲-عقل اساس و محور و پایه شناخت خداوند است و به صراحت گفته میشود اگر کسی بخواهد از غیر طریق عقل خدا را بشناسد مستلزم دور است. اما در عین حال که معتقد به عقل هستند ، معتقدند که متکلمان و فیلسوفان مرتکب دو خطای بزرگ در حوزه عقلاندیشی الهیاتی انجام دادهاند. اشکال اول اینکه با وارد کردن واژهها و اصطلاحات و قواعد بیگانه از معرفت عقلی راه شناخت خدا را دچار دستانداز کردهاند و آن مسیر هموار و به دور از ابهامی که عقل میتواند مسیر شناخت خدا را طی کند ، وقتی وارد کلام میشود دچار آسیب میشود.اشکال دوم این است که متکلمان بار اضافی بر دوش الهیات گذاشتهاند. آنان مدعیاتی دارند که برای اثبات آن ادعاها مجبور هستیم راههایی را برویم که ما را از مسیر اصلی بازمیدارد و معرفت خدا را به طرق مبعّد تبدیل میکند. در حالی که ما برای رسیدن به معانیای مانند خداشناسی ابزارهایی کاملا روشن و فطری در اختیار داریم.
۳- اساس معارف دین در مفصلات معارف است و حال آنکه راههای کلامی و عقلگرایی مصطلح آنقدر ما را در مقدمات بازمیدارند که از مفصلات که اصل سعادت و هدایت است بازمیمانیم .متکلمان می گویند در حوزه مسائل اساسی دین به سراغ عقل و برهان بروید اما در مورد آن حقایقی که قرآن آمده تا از آن پرده بردارد می گویند چون قرآن و روایت مظنون الدلاله است ، اعتقاد به آنها واجب نیست و باید اقلالواجب را در اعتقادات لحاظ کرد.این نگاه دو اشکال اساسی دارد : اول اینکه در شناخت خدا در همان مبادی راه انبیاء را نرفتهایم و دیگر اینکه معارف انبیا را از حوزه معارف دین دور نگه داشتهایم در حالی که آن معارف بنیادی اصل است.
۴- علم و یقین از طریق اخبار و روایات کاملا حاصل میشود و با مراجعه به کتاب و سنت و اخذ این علوم از ثقلین آنچه از معرفت الهی نیاز داریم میتوانیم به دست آوریم.حتی در مواجهه با بسیاری از اموری که ما گمان میکنیم در نظامهای عقلگرا در حیطه کار وحی نیست، محدث متکلمان ادعا میکنند از طریق ادله سمعیه کاملا ممکن است و بهترین روش دستیابی به این معارف محسوب میشود.
بنابر نظریات وحیبنیاد، میتوانیم برای اثبات وجود صانع از استدلال عقلی استفاده کنیم اما باید از استدلالهایی استفاده کنیم که در آیات و روایات از آنها استفاده شده است و نباید براساس مفاهیمی خارج از آنها استدلال را پیش برد.