دکتر سید محمد حسینی، عضو هیئت علمی پژوهشکده اسلام تمدنی و دانش آموخته دکتری دانشگاه امام صادق،در گفتگو با شبکه معالم به تحلیل کارشناسانه ی بیانیه گام دوم، در حیطه مسایل اقتصادی واجتماعی پرداخت و گفت : ایران برای اینکه در بعد اقتصادی موفق باشد و بتواند از چالشهای اقتصادی داخلی و خارجی به سلامت خارج شود، باید به سرمایه اجتماعی توجه کند. سرمایه اجتماعی گرچه یک پدیدهی اجتماعی است ولی اخیرادر اواخر قرن بیستم در متون اقتصادی هم وارد شده و به عنوان یک عامل اساسی در پیشرفت و توسعه اقتصاد کشورها از ضروریات تشخیص داده شده است.
آنچه در متون اقتصادی آمده این است که چهار نوع سرمایه داریم: سرمایه مالی، سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی؛ در سرمایه اجتماعی آنچه اهمیت دارد بحث اعتماد در مناسبات اجتماعی است. یعنی مردم نسبت به یکدیگر، خانواده ها نسبت به یکدیگر، خانواده ها نسبت به بنگاهها و بالعکس،ملت به دولت و دولت به ملت. آنچه در متون آمده این است که اگر اعتماد نباشد، سایر سرمایهها کارکرد خود را از دست خواهد داد. حال باید ببینیم وضعیت سرمایه اجتماعی در ایران چگونه است ؟
همان طور که رهبری در متن بیانیه ذکر کردهاند، در اول انقلاب می بینیم یک سری پدیدههای مثبتی در اقتصاد ایران رخ داد و دلیل آن هم همین سرمایه اجتماعی بود. مردم به یکدیگر اعتماد داشتند، دولت به ملت اعتماد داشت و ملت به دولت؛ لذا علی رغم اینکه فشارهای زیادی از جانب مخالفین و دشمنان انقلاب بود، به پشتوانه همین سرمایه اجتماعی، کشور راحت مشکلات را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشت. ولی متاسفانه این سرمایه اجتماعی به مرور ضعیف و ضعیفتر شده است. البته این به این معنا نیست که عملکردها لزوما ضعیف است، نه؛ بلکه احساس فساد در مردم بوجود آمده است و بعضی می گویند فساد سیستمی یا غیرسیستمی بوجود آمده است.
مهم نیست فساد سیستمی باشد یا غیرسیستمی، متاسفانه آنچه وجود دارد احساس فساد است و همین کافی است برای اینکه سرمایه اجتماعی تضعیف شود و به تبع آن سرمایههای دیگر، نتیجه ی مطلوب را نداشته باشد. در این شرایط طبیعی است که اقتصاد هم روی خوش نخواهد دید.
تاثیر ضعف اقتصادی بر اعتقادات که مهمترین رکن فرهنگ است
وی در ادامه در پاسخ به این سوال که آیا ایشان طرفدار این نظریه است که فرهنگ عامل اثرگذار بر اقتصاد است یا بالعکس، گفت: معتقدم توسعه فرهنگی و توسعهی اجتماعی باید در کنار هم باشد، این دو در عرض یکدیگر هستند، اگر سرمایه اجتماعی باشد اما سرمایه مالی نباشد، سرمایه فیزیکی نباشد، سرمایه انسانی نباشد، باز هم کار پیش نمی رود. برنامه پنج ساله اسمش این است: برنامه سیاسی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، یعنی این چهاررکن در کنار هم قرار دارد. بنابراین همان اندازه که سرمایه اقتصادی و توسعه اقتصادی مهم است، به همان اندازه توسعه ی فرهنگی مهم است. چنان که داریم “کاد الفقر ان یکون کفرا” که نشان دهندهی تاثیر ضعف اقتصادی بر اعتقادات که مهمترین رکن فرهنگ است می باشد. از آن طرف هم اگر مثلا فرهنگ کار نباشد، توسعهی اقتصادی رخ نمی دهد. بله درست است آنچه ما اکنون در آن ضعف داریم بخش فرهنگ است و این بخش به اندازه آن سه سرمایه دیگر پیش نرفته است و بنابراین این احساس بوجود آمده که باید به فکر فرهنگ باشیم تا به اندازه آن سه سرمایه دیگر رشد کند ،اما این معنایش تقدم فرهنگ بر سایر موارد نیست.
وی در پاسخ به این سوال که راهکار عملی در این زمینه چیست افزود: بخش موعظهگر ما ضعیف است، به این معنا که هرجامعهای نیاز به موعظهگر دارد، همانطور که در قرآن بیان شده “بالحکمه و الموعظه الحسنه”. ما متاسفانه موعظهگر دارای نفوذ نداریم. در سیره اهل بیت شاهد هستیم به این سرمایه های اجتماعی توجه شده، در حالی که در غرب به تازگی و در اواخر قرن بیستم سرمایه اجتماعی پا به عرصه اقتصاد گذاشته است. اما ۱۴۰۰ سال پیش می بینیم امام علی علیهالسلام در نامه به مالک اشتر می فرمایند قبل از اینکه به فکر خراج و مالیات باشی به فکر آبادانی سرزمینت باش، یعنی همه همتت این نباشد که مالیات جمع کنی، قرار است این مالیات به گونهای باشد که جامعه را آباد کند. در جای دیگر می فرمایند وقتی می خواهی زکات(مالیات) را جمع کنی همراهیان و خدم و حشم را کنار آبادی پیاده کن تا مبادا در آبادی وحشت ایجاد شود و وقتی رفتی، از آنها بپرس آیا در اموال شما حقی هست؟ اگر گفتند نه ، برگرد؛ این یعنی تقویت اعتماد.
حوزه نقش اول در فرهنگ را دارد
ببینید ما در فرهنگ نظریمان چقدر جلو هستیم . امام علی علیهالسلام دارند به سرمایه اجتماعی اشاره میکنند. این سرمایهی اجتماعی در اوایل انقلاب خیلی قوی بود و حالا هم نیاز است به موعظهگر ذینفوذ تا این سرمایه اجتماعی رشد کند. موعظهگر باید ذینفوذ باشد و حوزه باید کاری کند که نفوذ گذشته را پیدا کند. یک کار مهم برای تقویت این نفوذ این است که روحانیت جایگاه خودش را بشناسد و به وظیفه اش عمل کند. البته در این زمینه نهادهای علمی مثل مدارس و دانشگاهها هم نقش موثری خواهند داشت اما نه به اندازه حوزه علمیه ،زیرا حوزه نقش اول در فرهنگ را دارد و برای همین تاکید روی این است که روحانیت به وظایف خود بپردازد.
وی در انتها با اشاره به نقش نظارت در فساد اقتصادی بیان کرد: که آیا این نظارت باید از طرف دولت باشد؟ به نظر میرسد نظارت باید درونی باشد و کنترل درونی نیاز است. در اینجا دوباره بحث موعظه گری روحانیت مطرح میشود،زیرا مردم باید تربیت شوند و وجدان شان بیدار شود و خودشان جلو خودشان را بگیرند.شهید صدر هم در کتاب اقتصادنا همین نظر را دارد و بر کنترل درونی تاکید دارد. عامل دیگر در بحث نظارت ، چنان که در کشورهای پیشرفته شاهد هستیم این است که رسانه های آزاد، فساد را کشف می کنند بدون اینکه ملت و دولت هزینه ای بپردازد.البته این کار آفاتی هم دارد ولی باید آفات روزنامهنگاری آزاد را بر تن مالید تا از نعمتهای بزرگ آن که از مهمترین آن مبارزه با فساد اقتصادی است ،بهرهمند شویم.