به گزارش شبکه معالم، محمد جواد استادی، رییس اداره برنامه ریزی و فناوری آموزشی اداره کل آموزش دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی در یادداشتی که از سوی خبرگزاری مهر منتشر شده، به تحلیل نماهنگ دهه هشتادی ها پرداخته که در ادامه این آمده است:
عقل که در نگاه اسلامی جایگاهی والا داشته و از آن به رسول باطنی یاد میشود، همواره چون قطبنمایی راهنمای حرکت انسان و جوامع انسانی بوده و میباشد. آموزههای اسلامی همواره بر اتخاذ رویکردهای عقلانی و حرکت در پرگاره خرد و خردورزی تأکید داشتهاند. بر این بنیاد روشن است که هماهنگی زیست با دگرگونیهای جهان، امری منطقی است. مروری بر تاریخ اسلام و سرزمینهای اسلامی نشان میدهد که هرگاه جامعه بر مدار عقل دینی حرکت کرده از مواهب و دستاوردهای حاصل زمانه خویش بهره بایسته را برده است. اساسا تمدن اسلامی بر همین بنیاد حرکت کرده و روزآمدی و زمانشناسی، اصلی خدشهناپذیر بوده است. هرچند بسیاری کوشش کرده و میکنند تا اسلام را به طور مبنایی با دگرگونیهای روبهجلو و استفاده از فناوری و ابزارهای برآمده از زمانه ناسازگار نشان دهند. متهم کردن بخشهای بزرگی از جریانهای دینی به بنیادگرایی بر همین اساس صورت گرفته است.
متأسفانه برخی از جریانهای اسلامی برای گریز از این برچسبها به گردابهای خطرناکی چون عرفیسازی سقوط میکنند که آسیبهایی جبرانناپذیر برای جامعه اسلامی به همراه خواهد داشت. پنداره «عرفیسازی» به دلیل بسامد معنایی گسترده و برداشتهای گوناگون، زمینهای فراهم برای بروز خوانشهای خودخوانده و بهاصطلاح امروزین و هماهنگ با نیازهای انسان اینجهانی است و آسیب از همین روزنه آغاز میگردد.
عرفی شدن که برگردان «سکولاریزاسیون» برداشت میگردد، حاصل دگرگونی در گرایش انسان برای رسیدن به غایت است. انسان الهی همواره در گذرگاه زیست زمینی خویش، میل اتصال به مبدأ خویش داشته و مسیر او بر پایه این رویکرد الهی تنظیم میگردد. ولی پس از استوار شدن نگاه پررنگ مادیگرایانه پس از رنسانس و صنعتی شدن، این رویکرد در تناقض با اهداف مادی جهان تازه قرار گرفت. انسانِ اینجهانی با بهرهگیری از فرایند عرفیسازی و با دگرگونی «میل به غایت» به سطح نازل و تقلیل یافته وجود زمینی و مادی، کوشید تا مشکل خویش را بر طرف سازد. پس عرفیسازی تقلیل زیست الهی به زیست مادی و نازل مادی است.
آنچه باید بدان توجه کرد این نکته ضروری است که عرفیسازی با پنداره «لائیسم» برابر نبوده و یکی دانستن آنها نادرست است. موضوعی که زمینه برجسته شدن عرفیسازی را فراهم میآورد همین نقطه تفاوت است. چه آنکه لاییسم بهطور بنیادین به ضدیت با دین میپردازد ولی عرفیسازی ادعای دشمنی با دین را ندارد بلکه دو روش را برای حذف دین در پیش میگیرد و به همین خاطر بسیار خطرناک است. عرفیسازی، یا کوشش میکند تا دین را از پهنههای جاری زیست حذف کند و فاصله میان این دو دامنه را مشخصاً حفظ کند و یا اینکه در فرهنگهایی که بنیادی دینی دارد و حضور دین پررنگ و قدرتمند است، به نام خوانشهای متناسب با جهان معاصر، دین را بهگونهای که فاقد کارآمدی بنیادین خود شود ترسیم کنند.
ایده عرفیسازی بر این توهم شکل میگیرد که زمینه و سویه عقلانی دین کمرنگ است و نمیتواند برای پهنههای واقعی زندگی پیشنهادی ارائه کند. بهمرور زمان و با پررنگ شدن سویههای ابزاری زندگی، کوششها بهسوی ارائه جلوه دیگری از عقلانیت یا همان خردورزی معاصر جهت میگیرد. راسیونالیزم طرح شده و مسئله اصالت عقل در برابر اصالت ایمان و مؤلفههای برآمده از آن همچون عقل دینی نمود و بروز مییابد. این خردگرایی در ایران بهویژه با تقویت برخی مشربهای فلسفی وارداتی در برابر ومخالفت با رویکردی قرار میگیرد که به آیات و روایات دینی اصالت داده و مبنا و الگوی جامعه اسلامی را تعالیم برآمده از آموزههای والاگوهر الهی میداند. راسیونالیزم در ایران ریشه و زمینهای برای کنار زدن رویکردهای اصیل دینی و در نهایت عرفی شدن میگردد. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، نظام حاکم و روشنفکران تمرکز خویش را بر تفکیک دین و عرصههای زیستی قرار دادند. ایشان میکوشیدند که بهمرور زمان و در روندی که برای جامعه چندان آشکار نباشد و واکنش احتمالی ایشان را به همراه نداشته باشد، چهره دین در جامعه را به زمینهای فردی و تنها مناسکی بدل سازند. ولی پس از پیروزی انقلاب و با حاکم شدن نگره اسلامی، رویکرد مستقیم جداسازی دین و زندگی دیگر امکانپذیر نبود. به همین خاطر جریان عرفیسازی نسخهای بومی از خود را نمایان ساخت. در این نسخه جدید بهجای جداسازی دین و زندگی جاری، کوشش گردید تا اهداف و آرمانهای فنسالارانه با فرآوری و گسترش تفسیرهای خودساخته از مبانی دینی مشروعیت یابند. آشکار است که این روند، هدفمند و با برنامهریزی بخشی از جریانهای مشخص که میتوان از ایشان به نواندیشان دینی یاد کرد آغاز شد. هرچند در ادامه نظریهسازی این نواندیشان و نمود چهره نوسازه از دین، برخی از دینمداران سست بنیاد و فاقد بنیادهای ژرف اعتقادی، شیفته تلألوء این تفسیر نوین گشته و بهخودیخود زمینه توسعه و پیادهسازی آن در جامعه را فراهم آوردند.
خوانش مادی از دین توسط مادیگرایان در الهیات مسیحی (به دلیل دگرگونیهای الهیات مسیحی معاصر و دور شدن از اصول بنیادین و راستین آن) در جهان غرب شکل گرفت، ولی الهیات اسلامی که از پایه با توجه به جوهره ویژهاش با رویکردهای مادیگریانه و غیر وحیانی در تضاد است اجازه اینگونه دگرگونیها را نمیدهد. ازاینروی نواندیشان دینی کوشیدند تا با دگرگونی در نوع پردازش دین (سست ساختن فقه و رویکردهای اصیل اجتهادی) خوانشهای مورد نظر خویش و هماهنگ با روند جهانیسازی و جهان مدرن را ارائه نمایند. این رویکرد پس از انقلاب با توجیه نواندیشان دینی نظری گردید و بلافاصله از سوی جریانهای توسعهخواه و با شعار سازندگی نهادینه گردید. دیدگاههایی چون نظریات «دانیل لرنر» بر پایه لزوم شهری شدن و جامعه مشارکتی برای تحقق توسعه، همچون آرمانی مبنای حرکت این جریان قرار گرفت. درک کممایه نواندیشان دینی از دین موجب گردید تا سنتهای دینی از سوی این جریان، مانعی برای تحقق توسعه فرض شود و در نتیجه عرفیسازی با سرعت بیشتری پیگیری گردد.
بسیاری از آیینها و کنشهای اجتماعی برآمده از دین، بهویژه در سالهای اخیر تحت تأثیر این رویکرد در شرف تغییراتی بنیادین قرارگرفت. حقیقت آن است که کنشها و آیینها، فرمهایی برآمده از معنی هستند. در فرایند زمان، دین و معارف دینی به قالبهای محسوسی بدل میشوند که در واقع برونداد بیرونی همان معانی انگاشته میشوند. در جریان عرفیسازی یکی از بزرگترین تحولات در دامنه فرمهای آیینی و دینی رخ میدهد. با توجه به اهمیت این فرمها و ریشهداری آنها در میان مردم، به جای رویکرد حذفی، استحاله شدن در فرایند عرفیسازی مد نظر قرار میگیرد. بر این اساس بسیاری از آیینهایی چون عزاداری بدون در نظر گرفتن رابطه معنایی و فرمی، دستخوش دگرگونی میگردند.
در روزهای اخیر نمایش ویدئو کلیپی با نام «دهه هشتادیها» با موضوعیت مسئله امام حسین (ع) در قالب و شیوهای متفاوت واکنشهای گوناگونی را برانگیخته است. شاید این نمونه خوبی برای ترسیم نفوذ جریان عرفیسازی باشد. سازندگان این اثر فراموش میکنند که فرم برآمده از محتوا است و نمیتوان به استناد روزآمدی و بر پایه فرمهای برآمده از جهان مادی و حتی مورد خوشایند مخاطب هر معنایی را منتقل ساخت. اینان با دگرگونی و دخالت در این رابطه فرم-معنا، اساساً روند را وارونه کرده و کارآمدی را به ناکارآمدی بدل ساختهاند. هنر آن است که محتوا، مضمون و درونمایه متناسب با نیاز و ذائقه مخاطب و ویژگیهای او به فرمهای محسوس بدل شود. کارآزمودگان جهان رسانه و ارتباطات به خوبی میدانند که رابطه میان ظرف و مظروف تعیین کننده خواهد بود و هر نوع بر هم خوردن توازن میان این دو، معنا را دچار بحران میسازد. به عنوان مثال برای طرح یک مضمون محتوایی در قالب رسانه، در میان انواع قالبهای تصویری کدام را برای طرح مضمون انتخاب میکنیم. آیا تناسب میان این دو لازم نیست؟
نماهنگ دهه هشتادیها، نشانهای از نفوذ فرمگرایی و اصالت ابزار و قالب و چیرگی آنها بر معناگرایی است. عرفیسازی مفاهیم و مضامین دینی و مناسکی، خطری بسیار جبرانناپذیر خواهد بود. این گرایشها بهمرور زمان باعث خواهد شد تا عناصر دینی با رویکرد امروزیسازی به گونهای بازتولید شوند که هسته و عصاره دین را کمرنگ سازند. مسلمانان باید به دقت نسبت به این خطر هوشیار باشند و در دام توطئهای که بهویژه در صدسال اخیر در حال جدیتر شدن است قرار نگیرند. دشمنان تفکر اسلامی به خوبی دریافتهاند که به جای برخورد مستقیم و دین باید با عرفیسازی مقولات دینی به مبارزه با دین بپردازند.
در خارج از ایران نیز موارد خطرناکی در حال شکلگیری است که در مدار عرفیسازی حرکت میکنند. شیرین خانکان که از چهرههای فمینیسم اسلامی در دانمارک است به عنوان امام جماعت، نماز مختلط میان زنان و مردان را برگزار میکند و در این نمازها حجاب نیز اجباری نیست. او در مصاحبهای میگوید: «باید بین دستورات دین و نیازهای امروز جوانان ارتباط برقرار کرد و اسلام را با فرهنگ خودمان تطبیق دهیم.» این جمله او اوج عرفیسازی دین و در واقع دشمنی و دین زدایی است. نمونههای گوناگون دیگری نیز چون کاهنه بهلول و یا ایفا جنادین که به عنوان امام جماعت و با همین شرایط فعالیت میکنند نمونههایی از روند عرفیسازی هستند.
سخن آن است که امروز در ایران، رویکردهای مستقیم ضد دین کارایی نداشته و بهره بردن از عرفیسازی مقولات دینی، زمینه کمرنگ شدن باورهای دینی را در بستر زمان و کنشگریهای فرهنگی فراهم آورده است. بر این بنیاد لازم است تا سیاستگذاران فرهنگی و دینی ما به جای قرار گرفتن در موج جذابیتهای ظاهری امثال نماهنگ دهه هشتادیها، اقداماتی سازنده را در دستور کار داشته باشند. از جمله این اقدامات میتوان به پایش مداوم دگرگونیهای مناسکی و مذهبی، توسعه فقههای مضاف، توجه به مسائل مستحدثه، طراحی برنامههایی در راستای اثبات کارآمدی فقه و مواردی از این دست اشاره نمود.
در پایان تأکید میگردد که اسلام در مقابله با مسئله روزآمدی و بهره وری از فناوری نیست، بلکه چنانچه اشاره شد تهی کردن مقولات زندگی از معنا به بهانه مدرنسازی و روزآمدی خطر پیش رو است، که با درایت و آیندهنگری و تقویت سنتهای دینی بر طرف خواهد شد.