شبکه معالم- در مبحث تعریف حَسن و قبیح از دیدگاه متکلمان، مرحوم خواجه نصیر از دو جهت نقطه عطف است؛ اولا تعریف ایجابی مطرح کرده و ثانیا ثواب و عقاب را دخیل دانسته است.
به گزارش شبکه معالم، سومین نشست از سلسله نشستهای فلسفی-کلامی گروه آموزشی فلسفه و کلام اسلامی مرکز آخوند خراسانی در دفتر تبلیغات اسلامی خراسان برگزار شد. در این جلسه حجت الاسلام حسین رفیعی،دانش پژوه مرکز تخصصی آخوند خراسانی بحث خود را با موضوع «دیدگاه رایج متکلمان عدلیه در مسأله حسن و قبح: تحویلگرایی یا ناتحویلگرایی» ارائه داد.
رفیعی در بیان مسأله بحث خود توضیح داد که در فرااخلاق، نظریات مختلف در مورد چیستی خوبی و بدی و دیگر مفاهیم اخلاقی را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد: تحویلگرایانه و ناتحویلگرایانه. برخی تلاش میکنند تا خوب و بد را براساس دیگر مفاهیم تعریف کنند و عدهای خوب و بد را بینیاز از تعریف و جزء مفاهیم پایه میدانند. گروه اول تحویلگرا و گروه دوم ناتحویلگرا خوانده میشوند. اکنون باید دید متکلمان عدلیه تحویلگرا هستند یا ناتحویلگرا. اگر تحویلگرا هستند، خوب و بد را دقیقاً به چه چیزی فرومیکاهند؟
این دانشآموخته رشته فلسفه و کلام در ادامه مباحث مقدماتی خود، توضیحاتی پیرامون ماهیت «تحویل» هم ارائه نمود. وی تبیین کرد در تحلیل ماهیت رابطه تحویل دستکم دو نظریه وجود دارد:
۱٫ اینهمانی ) (identity: بر اساس این دیدگاه، هنگامی که A را به B فرومیکاهیم، بین A و B اینهمانی برقرار کردهایم.
۲٫ ابتناء (supervenience): بر اساس این دیدگاه، هنگامی که A را به B فرومیکاهیم، A را مبتنی بر B دانستهایم.
در توضیح رابطه ابتناء معمولاً چنین توضیح داده میشود: مجموعه ویژگیA مبتنی میشود بر مجموعه ویژگیB اگر و تنها اگر هیچ تغییری در مجموعه ویژگی A رخ ندهد مگر اینکه تغییری در مجموعه ویژگی B رخ دهد.
وی همچنین دو نوع کلی تحویل را اینگونه تبیین میکند که تحویل یا به صورت مفهومی است یا متافیزیکی. در تحویل مفهومی، یک مفهوم به مفهوم دیگر بازگشت دارد مانند اینکه بگوییم دما همان میانگین انرژی جنبشی مولکولهاست. اما در تحویل متافیزیکی یک واقعیت به واقعیت دیگر باز میگردد مانند اینکه آب همان H2O است. در تحویل متافیزیکی یک واقعیت وجود دارد که با دو تعبیر بیان میشود. به نظر برخی، تحویل مفهومی مستلزم تحویل متافیزیکی است.
رفیعی پس از طرح مباحث مقدماتی، سه دسته کلی تعاریف متکلمان از حَسَن و قبیح را بیان کرد. این سه دسته به ترتیب تاریخی عبارت است از:
۱٫ الحَسن ما لایستحق الذم و القبیح ما یستحق الذم. این تعریف سلبی، تعریف رایج متکلمان تا زمان خواجه است. در کتب قاضی عبدالجبار، شیخ طوسی و سید مرتضی و دیگران این تعریف آمده است. در آثار خواجه نصیر هر سه دسته تعریف یافت میشود. البته ابوالصلاح حلبی در این میان، تعریف دوم را ارائه کرده و استثنا میشود.
۲٫ الحَسن ما یستحق المدح و القبیح ما یستحق الذم. این تعریف ایجابی از زمان خواجه در میان تعاریف متکلمان دیده میشود.
۳٫ الحسن ما یستحق المدح و الثواب و القبیح ما یستحق الذم و العقاب. نکته این دسته از تعاریف، اضافه کردن ثواب و عقاب در معنای حسن و قبح است.
وی در تشریح بیشتر این سه دسته نکاتی را بیان میکنند مانند اینکه در این بحث افعالی که از روی آگاهی و اختیار باشد مطرح است نه بدون آن. همچنین جریان بحث مطلق از فعل خداوند و فعل عباد میباشد هر چند برخی از قسمتهای تعابیر، اختصاص بحث به افعال عباد را نشان میدهد. نکته دیگر آنکه ابن مخدوم و برخی دیگر از متکلمان از تعبیر «تعلّق» مدح و ذم استفاده میکنند نه استحقاق. ظاهر این تعبیر این است که مدح و ذم فعلی مد نظر آنان بوده است نه صِرف استحقاق و شایستگی.
رفیعی با دقت نظر در تأثیر مرحوم خواجه نصیر در تنوع تعاریف متذکر میشود که هر سه تعریف مذکور در کتب خواجه دیده میشود. وی تعریف سلبی خواجه را از این عبارت او محتمل میداند که «الفعلُ المتصف بالزائد إما حَسَن أو قبیح و الحسن أربعه». حمل این کلام خواجه بر تعریف سلبی از این جهت است که فعل حسن در صورتی میتواند شامل موارد چهارگانه غیر از حرام شود که سلبی تعریف گردد. البته در صورتی که مباح و حتی مکروه استحقاق ذم نداشته باشد. تعریف خواجه در تلخیص المحصل از دسته دوم و تعریف او در قواعد العقائد به دسته سوم نزدیکتر است. به هر حال خواجه از دو جهت نقطه عطف است؛ اولا تعریف ایجابی مطرح کرده و ثانیا ثواب و عقاب را دخیل دانسته است.
حجت الاسلام رفیعی پس از ارائه این توضیحات، دو تفسیر متفاوت از عبارات متکلمان مطرح کرد.
۱٫ ناتحویلگرایی: برخی از معاصران این سخنان متکلمان در معناشناسیِ حسن و قبح را به معنای تعریف «حسن» و «قبح» نمیدانند. از نگاه ایشان این واژگان بیش از یک معنا ندارند و آن معنا برای همگان روشن است. کاری که متکلمان انجام دادهاند بیان معانی مختلف «حسن» و «قبح» و مشخص کردن معنای مختار خودشان نیست، بلکه متکلمان ملاکها و معیارهای مختلف حسن و قبح را بیان کردهاند. براساس این خوانش باید بگوییم در عبارات عدلیه هیچ تحویلی در مورد حسن و قبح صورت نگرفته است و متکلمان عدلیه ناتحویلگرا هستند.
۲٫ تحویلگرایی: متکلمان خوب و بد را به امور دیگری فروکاستهاند.
رفیعی تفسیر دوم را تقویت کرده و دو دلیل برای آن بیان میکند: ۱٫ برخی از متکلمان از واژه «حد» استفاده کرده اند. ۲٫ برخی از متکلمان تعبیر «معنا» و «معانی مختلفه» آوردهاند. این تعبیرات نشان میدهد که آنان خواستهاند تعریف و معنای حسن و قبیح را بگویند.
وی در مقام ارزیابی تمام تعریفهایی که از سوی متکلمان عدلیه مطرح شد را دستکم ذیل یکی از چهار گروه زیر قرار میدهد و بر هر گروه انتقاداتی وارد میکند. این چهار گروه عبارتاند از:
۱٫ برخی متکلمان حسن را سلبی معنا کردهاند. اما این تعریف شرط کافی ندارد. مثلا مکروهات را هم شامل میشود. ضمنا حسن و قبیح در این تعریف همه افعال عباد را شامل میشود و دیگر افعال خنثی باقی نخواهد ماند.
۲٫ بعضی از تعاریف مشتمل بر ثواب و عقاب است. ولی این در حالی است که ممکن است حسن و قبیح را بدون تصور و بدون اعتقاد به ثواب و عقاب نیز فهمید.
۳٫ برخی متکلمان از تعبیر استحقاق استفاده نکرده بلکه تعبیر تعلّق آوردهاند. اشکال این گونه تعریف این است اگر تعلق مدح تمام عقلا منظور باشد که شرط لازم نیست و اگر تعلق مدح برخی از عقلا منظور باشد شرط کافی نیست.
۴٫ دسته عمده تعاریف، استحقاق را در عبارات خود آوردهاند. سوال و نقدی که در اینجا مطرح است این است که خود شایستگی به چه معناست؟ فخر رازی شایستگی را باز به حُسن و قبح تعریف میکند. اگر نتوانیم شایستگی را بدون استفاده از حسن و قبح تعریف کنیم تعریف حسن و قبیح دچار دور است.
در پایان جلسه حاضران، نقدها و نظرات خود را مطرح کردند. استاد حجتالاسلام طالقانی گفت: میتوان حسن و قبح را براساس استحقاق تعریف کرد و استحقاق را یک مفهوم پایه و بینیاز از تعریف دانست. چون در مباحث دیگر هم که از «حق» سخن گفته میشود این راهبرد باعث میشود در تعداد مفاهیم پایه صرفه جویی کنیم.