الزامات آموزش های راهبردی در حوزه دانش های اسلامی
الزامات آموزش های راهبردی در حوزه دانش های اسلامی

الزامات آموزش های راهبردی در حوزه دانش های اسلامی

به گزارش خبرنگار شبکه معالم، حجت الاسلام علی اکبر نوایی، رئیس گروه سیاست و جامعه فصلنامه علمی ترویجی پژوهشهای اجتماعی اسلامی در یادداشتی به تبیین الزامات آموزش های راهبردی در حوزه دانش های اسلامی پرداخته است.


الف)تعیین مقصد حرکت با توجه به تغییرات زمانه
زمان زاینده و مولد اندیشه ها، نیازها و بسترهای نوین است. هر زمان از نظر عمل و غایت اقتضائاتی دارد؛ این که چه باید کرد؟مربوط به زمانی است که در آن قرار داریم. زمان شناسی به این معنا در نحوه عملکرد ما مؤثر است.  و مفهوم جمله علی(ع) که فرمود: «من عرف الایام لم یغفل عن الاستعداد» همین است.
ما باید مقصد و غایت حرکت علمی پژوهشی خود را با توجه به نیازهای گسترده فرارو و حتی جلوتر از زمان منطبق کرده و مقصد حرکت و غایت آن را با توجه به این فاکتور تعیین نماییم.
ب) تدوین فکر و محتوا
تدوین فکر، با گسترش دانش و تخصصی شدن علوم، نیازمند طراحی نوین جهت انتقال مفاهیم و تغییر افکار و اندیشه ها هست.

تدوینی که الزاما منجر به تحول اندیشه ها گردد. این امر در صورتی محقق می گردد که گروهی متشکل از نخبگان به ارائه فکر، مشاوره و طرح ایده های نو بپردازند، به مفهوم سازی و تعیین سرفصل و محتوا اقدام نمایند. به گونه ای که به بازسازی افکار، سنجش استعدادها، فضیلت بخشی به استعدادهای نهفته و بانک اطلاعات و دریافت افکار مبادرت نماید.

لزوما باید در مراکز فعالی مانند مراکز تخصصی و آموزشی حوزوی، از نخبگان فکری و ظرفیت و توان و قابلیت های آن ها بهره برداری گردد.

ج) پیوند درونی و بیرونی اندیشه های نو و تحول آفرین

پس از تدوین فکر و اندیشه و محتوا باید این مسأله مورد توجه قرار گیرد که مفاهیم و اندیشه های نو و تحول آفرین، علاوه بر این که یک پیوند درونی در یک دستگاه معرفتی خاص دارند و باید در آن دستگاه معرفتی بالنده، پخته بشوند و کامل گردند.

از یک پیوند بیرونی نیز برخوردارند و از این طریق با مفاهیم و اندیشه های دیگر دستگاه های فرهنگی مرتبط می شوند و گستره دستگاه فرهنگی را وسعت می بخشند. بنابراین مفاهیم و اندیشه ها را می توان پیوندپذیر خواند و آن ها را از دو منظر درونی و بیرونی مورد بررسی قرار داد.

پیوند درونی به انسجام و اتقان و استحکام درونی مفاهیم منجر می گردد؛ لذا پس از تدوین فکر و استحکام بخشی درونی آن ها، الزام دیگری مطرح می شود و آن، الزام انتقال است که با آموزش یافته ها و داده ها رخ می دهد. لذا در این حوزه به فناوری ها و مهارت های پایه نیاز است؛ همچون بحث ارتباطات، دانش ارتباطات، جایگاه ارتباطات در دین، رسانه، تبلیغ، روش شناسی تبلیغات دینی، مهارت های تبلیغ، روش شناسی تغییرات اجتماعی، شناخت فرهنگ های معارض، شناخت جریان های فرهنگی، سیاسی معارض و یا جریانات بریده از تفکر سیاسی در حوزه علمیه و جریانات کژاندیش درون حوزه ها، نحوه تفکر سیاسی، اجتهاد فقه حکومتی، خصوصا بحث ولایت فقیه و امثال اینها مطرح می شود. که البته در همه این ها ما نیازمند راهبردهای فعال، پویا و بالنده هستیم.

د) لزوم شناخت فرهنگ های معارض
فرهنگ هایی هستند که در قلمرو فرهنگ اسلامی قرار ندارند و در فاز فرهنگی به شدت به معارضه با اندیشه اسلامی و شیعی پرداخته اند. دگر اندیشان داخلی و خارجی که باورهایشان در دستگاه معرفتی اسلام پس زده می شود و در تعارض و تغایر با نظام باورهای اسلامی و نظام مولود از آن هستند که باید در سه عرصه کار رخ دهد.

۱_ شناخت نوع و ماهیت این اندیشه و جریان های فکری و سیاسی

۲_ جهت اندیشه ها که عمده در تعارض با اسلام و نظام اسلامی اند

۳_ عرصه فعالیت ها در این اندیشه ها

اگر این ها را مورد دقت قرار دهیم، عمده آن ها دارای خصوصیات بارزی هستند.
این افکار، افکار اصل شریعت، افکار معناداری شریعت، تمرکز بر عقلانیت بریده از وحی و معنا، غرب باور و اصالت دادن به آن، غرب را اصل مثبت تلقی نمودن، تخطئه حکومت دینی، زن گرایی و فمنیسم، تکیه بر حضور در عرصه جوانان، رویارویی نمودن آن ها با حکومت، نفی و انکار ولایت فقیه می باشند.
لذا این جریان ها چه فرهنگی و چه سیاسی باید شناخته شوند. مانند بنیاد کیان، بنیاد مطالعات ایران، سازمان پاسداران ایران، دائرة المعارف ایرانیکا(مورد حمایت بهائیان)، گروه های خلقی، منافقین، بهائیت، گروه های ملی، مذهبی، مکاتب فکری انحرافی در درون حوزه ها و ….

ه) نجات جامعه از ضعف فرهنگی

فرهنگ اجتماعی را که همان ذهنیت های عامه حاکم بر وجود جامعه است، اگر آنالیز کنیم، در این آنالیز، غیر همسویی با عمق فرهنگ اسلامی را به شدت و وضوح تمام می نگریم، اینجاست که به مباحث تربیتی اخلاق دینی، حقوق اجتماعی و … در درون جامعه نیازمندیم و باید استادش را داشته باشیم.

و) تثبیت تفکر نگاه سیستمی به اسلام

اسلام، در قالب سیستمی نگریسته می شود، که اگر همه اجزای سیستم در نسبت سنجی با یکدیگر در نظر گرفته نشوند، اسلام خاصیت حوزه را از دست می دهد.
تنها عبادت مصلح نیست، اقتصاد، علم، حقوق، حکومت، سیاست، فقه سیاسی، اخلاق، تربیت، دعا، نیایش، جنگ، جهاد، صلح، مرزبانی، مرابطه و … همه این ها در یک مجموعه معنا آفرینی سیستمی باید با نگاه سیستمی به فراگیران منتقل شود.

ز) تحلیل محتوا:

فن دیگر مورد نیاز، تحلیل محتوا است. آنالیز محتوا، یک متن، امور روشن و آشکاری دارد و اموری پنهان، که نهفته های در یک متن اصل و قاعده اند و ظواهر در حدی نازل، مقصود و محتوا را نشان می دهند که این هم با روش تاریخی، پدیدار شناختی، کمی، کیفی، قابلیت استحصال و دستیابی دارد.
ح) آموزش تحلیل سیاسی

ط) انقلابی گری و انقلابی ماندن حوزه

ی) توجه به فلسفه سیاسی اسلام
حوزه های علمیه، به عنوان پیشگامان حرکت اسلامی در دوران معاصر و به عنوان طراحان روزآمد تئوری و تفکر سیاسی و حکومتی، موظفند به یقین به این فلسفه سیاسی بالنده و پر تحرک و رهایی بخش و نشاط آفرین بپردازند. زیرا که استعمار در طول تاریخ خباثت آلودش، نقشه های فراوانی کشیده تا مردم را از روح برانگیزاننده و موج آفرین تفکر سیاسی اسلام غافل نماید. اندیشه سیاسی و حکومتی را وانهند. به ظواری از عبادات آن هم بی روح و بی مایه عادت دهند. از حیات دنیوی، عزت و شکوه خود دست بردارند و همه امور را واگذارند.

ک) مهارت مطالعه و نگارش
مطالعه و نگارش، دو عامل مهم بر پویایی فرهنگ و ماندگاری مواریث کهن اسلامی اند، که اگر این دو نبودند، بازنمود تعریف، تبیین و توضیح اندیشه اسلامی و نظریه پردازی در این حوزه رخ نمی داد و خلاقیت ها به ظهور نمی رسید.

ل) روش شناسی نظریه پردازی در دانش های دینی
حرکت به سمت نظریه پردازی و تمرین طلاب و فراگیران دانش های دینی به نظریه پردازی که این خود، دانشی مستقل می طلبد، یعنی روش شناسی نظریه پردازی در دانش های دینی.

دیدگاهتان را بنویسید