بهترین خوانش از حوزه جهان عرب خوانش جریان شناسانه است

به گزارش شبکه معالم، دکتر مختار شیخ حسینی استادیار علوم سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و رئیس پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی در نشستی که با همت گروه فرهنگ و ارتباطات اسلامی مرکز تخصصی آخوند خراسانی و به سفارش میز توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم به صورت حضوری و با ارایه مجازی با عنوان “صورت بندی کلان جریان های فکری اسلام گرا در جهان عرب معاصر” برگزار شد به اهمیت مطالعه جهان عرب پرداخت و گفت: به علت داشتن زمینه‌‌های فرهنگی، تمدنی مشترک، برخی از چالش هایی که کشور ایران با آن‌ها روبه رواست برآمده از جهان عرب است مانند تفکر افراطی داعش که این مهم با مطالعه جهان عرب قابل پیشگیری است. یکی دیگر از ضرورت‌های مطالعه جهان عرب پیدا کردن زمینه‌های گفتگو با جهان عرب است. کشور ایران اگر چه در بعضی زمینه‌ها مانند: امنیتی، سیاسی و … با جهان عرب تعامل داشته است اما متاسفانه همچنان دچار بحران گفتگو با جهان عرب هست. اکثر کلان بحث‌های علوم انسانی، قبل از اینکه در ایران مطرح شوند در جهان عرب مطرح شده‌اند اگر ما در موضوعی دچار چالش شدیم می‌توانیم با مراجعه به جهان عرب از تجربیات آنان استفاده کنیم مثلا: مساله حجاب که الان چالشی در ایران شده است ما می‌توانیم از تجربه قرن ۲۰ کشور مصر که چنین چالشی در آنجا رخ داده است استفاده نماییم. عدم شناخت جهان عرب گاهی باعث اشتباه در چاپ، ترجمه، انتشار و……. آثار عربی می‌شود مانند: کتاب «اداره التوحش اخطر مرحله سَتمُرُّ بها الامهُ» اثر ابی بکر ناجی ، این کتاب مهتمرین راهنمای عملی داعش است که متاسفانه انتشارات وزارت ارشاد این کتاب را ترجمه کرده است.

این استاد دانشگاه در تبیین مفهوم هویت جهان اسلام بیان کرد: الان ظاهرا هویت کلی به نام جهان اسلام نداریم اما ما با یک کُلِ فرهنگی خودآگاه مواجه هستیم. عرب‌ها یک احساس تعلق کلی به نام (الوطن العربی) دارند{یک مرکز نظرسنجی به نام مرکز العربی للابحاث که در قطر منتشر می‌شود یک نظرسنجی انجام داده است که در آن اکثر عرب‌ها جواب داده‌اند که ما امه واحده هستیم اما مرزهای جغرافیایی‌مان متفاوت است}. الان تقریبا ۲۲ کشور عربی داریم و در جهان ۵۰۰ میلیون نفر به زبان عربی صحبت می‌کنند.

در ادامه دکتر شیخ حسینی به اهمیت مطالعه معاصرت پرداخت و گفت: در دوره معاصر است که یک اتفاقی رخ می‌دهد و پیامد آن اتفاق، باعث ایجاد جریان‌های فکری در جهان اسلام می‌شود.

وی دو سوال مهم: معاصرت از چه زمانی آغاز می‌شود؟ و اهمیت معاصرت چیست؟ را مطرح نموده و در پاسخ به آن‌ها گفت: تاریخ در جهان عرب به سه دسته: تاریخ القدیم، تاریخ المعاصر تاریخ الحدیث تقسیم می‌شود. درباره آغاز معاصرت دو دیدگاه وجود دارد:۱) کسانی که مولفه‌های کمی را مد نظر دارند۲) کسانی که به مولفه‌های کیفی می‌پردازند.

کسانی که مولف‌های کمی را مد نظر دارند خود به چند گروه تقسیم می‌شوند:

۱) گروهی که آغاز معاصرت را با حمله ناپلئون «سال ۱۷۹۸» می‌دانند آن‌ها معتقدند حمله ناپلئون صرفا یک حمله نظامی نبوده است بلکه حمله فرهنگی نیز بوده و این حمله پیامدهای فرهنگی مانند: تاسیس اولین چاپ‌خانه به نام «بولاق»، انتشار مجله‌ها به زبان‌های عربی و فرانسه، ورود رشته‌های جدید، تاسیس محل‌های علمی و……. داشته است. در واقع با حمله ناپلئون، جهان عرب برای اولین بار با رقیب تمدنی خودش یعنی جهان غرب مواجه می‌شود و شکست‌های مختلفی را تجربه می‌کند. آقای دکتر علی محافظه در کتابش{الاتجاهات الفکریه عند العرب فی عصر النهضه} معتقد است: حمله ناپلئون به مصر «انفتاح ابواب العالَم العربی علی الحضاره الغربیه»یعنی با حمله ناپائون درهای تمدن غرب به روی جهان عرب باز می‌شود یا آقای عابد الجابری در کتابش{المشروع النهضوی العربی} می‌گوید: «المشروع النهضوی العربی لم یتبلور الا مع حمله نابلئون علی مصر» یعنی پروژه بیداری عربی با حمله ناپلئون آغاز شد. در متون معاصر النهضه یا الیَقظه به معنای رنسانس یا همان بیداری است. در این جاست که وقتی برخی علماء نتایج حمله ناپلئون را می‌بینند می‌گویند: لابُدّ لنا اَن نتغیّر یعنی ما باید تغییر کنیم. بعد از حمله ناپلئون دولت عثمانی یک لشگری با فرماندهی محمد علی پاشا را به مصر می‌فرستد محمد علی پاشا یک دولت مستقل، درست می‌کند و بعد از او فرزندانش به حکوت می‌رسند اولین جایی که «الدوله الحدیثه» در آنجا شکل می‌گیرد کشور مصر است.

۲) گروه دوم معتقدند که معاصرت در اواخر قرن ۱۹ با تفکرات سید جمال الدین اسدآبادی شکل گرفت و با کار محمد عبده ادامه یافت. مالک بن نبی قائل به این نظر است او در کتاب{ وجهه العالَم الاسلامی} می‌گوید: «انّ الافغانی هو باعث الحرکه الاصلاحیه و مازال بطله الاسطوری فی العصر الحدیث» یعنی جمال الدین اسد آبادی آغاز کننده حرکت اصلاحی و قهرمان اسطوره‌ای همیشگی آن است یا حسن حنفی که بزرگِ جریان الیسار الاسلامی محسوب می‌شود در کتاب {الافغانی فی المئویه الاُولی} قائل است: «هو اولُ مَن صاغ المشروع الثنایی الحدیث فی النصف الثانی مِن قرن التاسع عشر» یعنی اولین کسی که حرکت جدید در نیمه دوم قرن نوزده را ساخت سید جمال الدین اسدآبادی است.

۳) فهمی جدعان نظر دیگری درباره آغاز معاصرت دارد او در کتاب {اُسس التَقدم عندَ مُفکری الاسلام فی العالم العربی الحدیث} معتقد است معاصرت در جهان عرب با ابن خلدون آغاز شده است. او می‌گوید معاصرت زمانی آغاز می‌شود که یک پرسش مهمی مطرح می‌شود و تا زمانی که آن پرسش پاسخش را پیدا نکرده معاصرت ادامه دارد. پرسشی که ابن خلدون طرح کرده بود: «الاشکالیه التی تدورعلی قیام الدول و اُفولها» یعنی در قدیم چالشی بود درباره چرایی صعود و افول دولت‌ها، چرا برخی مواقع دولت‌ها به شکوه تمدنی می‌رسند و چرا بعضی مواقع شکوهشان روبه انحطاط می‌رود؟ فهمی جدعان می‌گوید چون هنوز برای سوال ابن خلدون پاسخی پیدا نکرده‌ایم پس معاصرتی اتفاق نیفتاده است.

۴) این دیدگاه می‌گوید علت اینکه ما وارد معاصرت شدیم بخاطر روبه رو شدن با فرهنگ غرب نبود بلکه ما در قرن ۱۷ به صورت خودجوش در درون جهان عرب، اندیشمندان و متفکرانی داشتیم که به این نتیجه رسیده بودند که مشکلاتی داریم و دچار انحطاط شده‌ایم و آن اندیشمندان کم کم داشتند فضایی را ایجاد می‌کردند تا ما بتوانیم با تیکه بر توان خودمان به راه حل‌ها بیندیشیم آنها معتقدند حمله ناپلئون به این دلیل اتفاق افتاد که النهضه (بیداری) از داخل شکل نگرفت. آقای محمود محمد شاکر درکتاب {رساله فی الطریق الی ثقافتنا}  قائل به این قول است و می‌گوید: حرکت محمد بن عبدالوهاب ، شوکانی ، آلوسی و…. حرکت‌های درون جهان عربی بودند و اصلا ناظر به رقیب غربی نبودند و سعی می‌کردند از درون، بازگشت به شکوه تمدنی گذشته را دنبال کنند.

۵)گروه پنجم، آغاز جنگ جهانی اول را آغاز معاصرت می‌دانند در سال ۱۹۱۴ شروع جنگ جهانی اول رخ می‌دهد و امپراتور عثمانی وارد جنگ شده و در جنگ نیز شکست می‌خورد در این سال قلمرو عربی عثمانی تقسیم می‌شود و کم کم دولت‌های ملی در حوزه عربی شکل می‌گیرد عده‌ای این مقطع را آغاز معاصرت می‌دانند.

۶) در سال ۱۹۲۴ اتفاقی مهم و به لحاظ هویتی اتفاقی وحشتناک شکل می‌گیرد در این سال خلافت عثمانی توسط ترک‌های جوان در ترکیه از بین می‌رود، نخ تسبیحِ هویتی مردم مسلمان (اهل سنت) در جهان عرب نظم خلافت محور بوده است به همین دلیل وقتی کسی در جایی اعلام خلافت می‌کند خود به خود گروهی به او می‌پیوند چون خلافت بخشی از هویت انسان مسلمان است. ۱۳ قرن بر اساس خلافت، سامانه فکری‌ مسلمانان شکل گرفته بود. عده‌ای این سال را آغاز معاصرت می‌دانند. الان چند پروژه برای احیای خلافت در جهان عرب مانند: حسن البَنّا با تاسیس اخوان المسلمین، بشیر رضا، عبدالرزاق سنهوری با پروژه مسلمانان در هند، برگزاری کنفرانس خلافت در الازهر شکل گرفته است.

وی در تبیین اهمیت خلافت در کشور‌های اسلامی به بیان خاطره‌ای پرداخت و گفت: دانشجویی در دانشگاه اسلامی غزه به نام حسن الاشرق پایان نامه‌ای نوشته و در آن گفته: تمام مشکلات ما در جهان عرب با غروب شمس خلافت شروع شد.

وی در قسمت پایانی جلسه به جمع بندی و بیان دیدگاه خودش پرداخته و گفت: با حمله ناپلئون، افکار جدیدی وارد حوزه عربی می‌شود و این منجر به شکل گیری بحرانی به نام«اَزمه الثُنائیات: بحران دوگانه‌ها» شده است. علت شکل گیری بحران دوگانه‌ها: جامعه عرب قبل از حمله ناپلئون بسیط بود و بعد از حمله ناپلئون ایده‌های جدیدی وارد آن می‌شود. اسلام‌گرایان بین تعدادی از دوگانه‌ها مانند: دوگانه اینکه آیا  الدوله الوطنیه را به رسمیت بشناسیم یا حق مشارکت در قدرت را؟ یا تفکیک قوا و… قرار می‌گیرند.

در قرن ۱۹ حوزه عربی، استعمار مستقیم را با تلخی تجربه می‌کند در این قرن تمام کشورهای جهان عرب مستعمره شدند. کشور مغرب را فرانسوی‌ها و اسپانیایی‌ها اشغال کردند. الجزایر از سال ۱۸۳۰تا ۱۹۶۰ یعنی ۱۳۰ سال در اشغال فرانسه بوده است. لیبی به دست ایتالیایی‌ها می‌افتد. مصر در ابتدا به دست ناپلئون و در ادامه به دست بریتانیا می‌افتد. بعد از جنگ جهانی اول لبنان به فرانسه و عراق به بریتانیا می‌رسد. کتاب {العالم العربی الحدیث والمعاصر تخلفٌ و استعمار و مقاومه}به موضوع استعمار جهان عرب پرداخته است.

وی در ادامه نظر خود درباره آغاز معاصرت را اینگونه شرح داد: وقتی اندیشه‌های جدید می‌آید منجر به شکل گیری پرسش‌ها و بحران دوگانه‌ها می‌شود نظم ذهنی انسان مسلمان جهان عرب به هم می‌ریزد و از طرفی جهان عرب دچار استعمار می‌شود همه این عوامل باعث می‌شود پرسشی شکل بگیرد و این کلیدی‌ترین پرسش معاصر جهان عرب است. شروع تاریخ معاصر در جهان عرب تبدیل این پرسش  به خودآگاهی عمومی است پرسش اینست : لماذا تاخّرَ المسلمُون و لماذا تقدَّمَ غیرُهم؟ چرا ما عقب مانده‌ایم و دیگران پیشرفت کرده‌اند؟ این پرسش در قرن ۱۸ هم مطرح شده اما به لحاظ تاریخی در نیمه دوم قرن ۱۹ این پرسش، تبدیل به خودآگاهی عمومی می‌شود. نهادینه شدن این پرسش منجر به بحران هویت می‌شود و انسان مسلمان نمی‌تواند بگوید که مولفه‌های هویتی من چیست؟

سه جریان برای پاسخ به سوال چرا ما عقب مانده‌ایم و دیگران پیشرفت کرده‌اند؟ شکل گرفت: ۱) جریان سلفی: عده‌ای گفتند ای مسلمانان شما به این دلیل عقب افتاده‌اید که به اسلام اولیه آنطور که گروه مفضَّل عمل می‌کرده‌اند عمل نکرده‌اید بیایید به دوره سلف برگردیم تا مشکلتان حل شود لذا جریان سلفی شکل گرفت.

۲) جریان تجددگرا: انسان را ارجاع می‌دهند به تمدن رقیب (تمدن غرب)

۳) جریان اجتهادی نوگرا: این جریان با رفاعه طهطاوی آغاز می‌شود با خیر الدین تونسی ادامه پیدا می‌کند در اواخر قرن ۱۹ به سید جمال الدین اسدآبادی می‌رسد در قرن ۲۰ با محمد عبده رو به جلو حرکت می‌کند. این جریان یک جریان میانه است چون جریان سلفی به تراث و جریان تجددگرا به معاصرت ارجاع می‌دادند. این جریان تلاش می‌کند همسازی میان التُراث و المعاصره ایجاد کند. نوآوری این جریان در مکانیزم اجتهادی‌اش است اما بعد از محمد عبده اتفاقی رخ می‌دهد که این جریان کم کم از بین می‌رود. شاگردان محمد عبده به دو دسته می‌شوند: ۱) گروهی از شاگردان محمد عبده مثل رشید رضای متاخر به سمت سلفیه رفتند ۲)گروه دوم  مسیحیان شام بودند که به سمت معاصرت مایل شدند..یکی از اندیشمندان جهان عرب که از این گروه جدا شد فواد زکریا است او می‌گوید: اگر می‌خواهی مشکل جهان عرب حل شود {القطیعه الکامله بین التراث و المعاصره} ارتباط بین سنت و معاصرت را کامل قطع کن.

دکتر شیخ حسینی در پایان، بهترین خوانش از حوزه جهان عربی را خوانش جریان شناسانه دانست و گفت: مهمترین عنصر هویت بخش در جهان عرب معاصر اینست که فرد ذیل چه جریانی قرار دارد. تقسیم بندی‌های کلامی و مذهبی اصلا هویت‌بخش نیستند اینکه مثلا: من شیعه هستم نشان نمی‌دهد که من در ترجیحات سیاسی به چه مسیری خواهم رفت. ولی اگر کسی بداند مثلا: من سلفی هستم می‌تواند رفتارهای سیاسی و اجتماعی‌ام را حدس بزند. لذا بهترین خوانش از حوزه جهان عربی، خوانش جریان شناسانه است.

دیدگاهتان را بنویسید