نظریه‌های علم بنیاد تشریح و بررسی شد

شبکه معالم ـ عضو هیئت علمی گروه کلام مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران اظهار داشت: برهانی که مبتنی بر انباشت مشاهدات، استقراء و ارائه بهترین تبیین ممکن  به صورت نظریه در مورد خدا باشد هنوز سراغ نداریم و به نظر کارآمد نمی‌آید.

به گزارش معالم دکتر میثم توکلی بینا، عضو هیئت علمی گروه کلام مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در دومین روز از مدرسه زمستانی کلام امامیه با موضوع نظریه‌های علم‌بنیاد به بررسی نسبت بین علم تجربی و شناخت خدا و استدلال‌های کلامی رایج مستند به طبیعت یا علم تجربی پرداخت و گفت : پیش‌فرض‌هایی در علوم تجربی وجود دارد که مجموعه آن‌ها رویکرد علوم تجربی را شکل می‌دهد و باید به آن‌ها توجه داشت که عبارت است  از : ۱-مشاهده موجه با حواس پنج‌گانه ملاک عمل است، ۲-تعلیق هر نوع فرض متافیزیکی برای تبیین ، ۳- قابل شناخت بودن امر طبیعی با حواس مادی، ۴- نظام‌وارگی یا قانون‌مندی طبیعت و ۵- جهان‌شمولی و زمان‌شمولی نظام‌های طبیعی .

مشروح این مبحث در ذیل آمده است:

ادعای علم یا علوم تجربی این است که خود این‌که قانون‌های علمی را پیاپی کشف می کنیم و به بن‌بست نمی‌خوریم ، شاهدی قوی بر موجه بودن پیش‌فرض قانون‌مندی طبیعت است . طبیعت در این صورت به مثابه یک نظام بزرگ است و ما به دنبال پیدا کردن خرده‌نظام‌های آن هستیم.

دو نوع طبیعت‌گرایی هستی‌شناختی و روش‌شناختی داریم . طبیعت‌گرایی روش‌شناختی باور دارد که پیش‌فرض‌ها و رویکرد‌های طبیعت‌گرایانه صرفا به منزله روش و ابزار است و ما تنها جایی موجه هستیم چیزی را واقعیت یا حقیقت بنامیم که حاصل یک فرآیند علمی باشد. اما طبیعت‌گرایی هستی‌شناختی واقعیت را خلاصه در چیزی می‌داند که دانش تجربی از طبیعت می‌گوید و لذا هرچیزی  خارج از آن را نفی می‌کند.

کدام استدلا‌های رایج کلامی به طبیعت یا علم تجربی مستند است؟

برهان نظم یا اتقان صنع یا برهان فقر، استدلال‌های رایج کلامی هستند که به طبیعت یا علم تجربی مستند دانسته می‌شوند. حال باید هر‌کدام از این براهین را بررسی کنیم تا مشخص شود در این براهین ،کجا رویکرد علم تجربی به کار می‌رود ؟

برهان نظم: در برهان نظم با این تقریر مواجه هستیم :

۱٫     جهان طبیعت دربردارنده پدیده‌های منظم است.

۲٫     هر نظمی نیازمند تدبیر فاعلی نظم‌آفرین است.

۳٫     جهان فاعلی نظم‌آفرین دارد.

در بررسی صغری و کبری این برهان می‌بینیم از طرفی طبیعت‌گرایی رایج با هدفمندی و نیز رابطه نظم-ناظم برای جهان میانه خوبی ندارد و لذا صغری محل بحث است . از طرف دیگرطبیعت‌گرایی رایج معتقد است یک بی‌نظامی بنیادی در همه نظام‌ها به چشم می‌آید و ما شاهد نظم‌های تصادفی هستیم ، لذا کبری نیز مورد مناقشه است . بنابراین شاید نتوان گفت علم تجربی مقدمه برهان نظم قرار بگیرد . در واقع ما در اینجا مشاهده طبیعت داریم ،ملاحظاتی در مورد مسائل تصادفی داریم و آن نیازمندی را هم عقلی می‌گوییم . در برهان نظم اگر عقلانیت علم تجربی حاکم باشد ، باید بگوییم بهترین تبیین اثبات وجود خدا است، در حالی که ما آن نیازمندی را به صورت عقلی مطرح می‌کنیم نه علمی؛ یعنی به صورت ضروری نه بهترین تبیین. در برهان نظم روح هدفمندی و غایتمندی وجود دارد در حالی که طبیعت‌گرایی امروزی مشکل اساسی با هدفمندی و غایتمندی دارد ، لذا با برهان نظم رابطه خوبی ندارد.خلاصه این‌که در برهان نظم طبیعت هست اما علم تجربی نیست، لذا برهان نظم یک برهان تجربی نیست.

برهان اثبات صانع: برهان اثبات صانع که می‌توان گفت صورت‌بندی دیگری از برهان نظم است ، این‌گونه تقریر می‌شود: درک ما از جهان طبیعی این است که با مصنوع مواجه‌ایم و همین که گفتیم مصنوع است یعنی پذیرفته‌ایم صانعی دارد.در این تقریر هم چند مساله وجود دارد : ۱- ما طبیعت را داریم مشاهده می‌کنیم ۲- به جای درک نظام به سراغ درک مصنوعیت می‌رویم. ۳- حکم آن یک حکم عقلی است نه علمی. با بررسی این بررهان درمی‌یابیم که مشکل طبیعت‌گرایی با این تقریر در این نقطه است که مصنوعیت را تعلیق کرده‌است، زیرا مصنوعیت را می‌فهمد چیست . لذا این تقریر هم مبتنی بر علوم تجربی نیست که ثمر می‌دهد ، بلکه بر اساس مشاهده طبیعت است که ثمربخش است.

برهان شهودی: برهان دیگری که در آن طبیعت مقدمه است و پیشرفت علوم تجربی و لایه‌ها و نظامات پیچیده‌ای که کشف می‌شود ،منجر می‌شود به معرفت و یافت خالق بدون واسطه شهود نام دارد .  اما این روش نیز مبتنی بر علم و عقل نیست. طبیعت نقش مقدمه دارد ، اما مکانیزم نه علمی است و نه عقلی ، بلکه شهود است.

برهان فقر: در نگاه اسلامی این نگاه هست که خدا غنی است و مخلوقات فقیر هستند یا به زبان امروز سوال از چرایی‌ها است نه چگونگی‌ها. در حالی که علم درگیر چگونگی‌ها است. درک فقر جهان طبیعت معنادار است اما پای علوم تجربی باز هم وسط نیست. یک ضعف ذاتی در همه جهان و همه مخلوقات هست که اصلا ظرفیتش در علوم تجربی وجود ندارد که بخواهد پاسخ داده شود.

برهان‌های مذکور حداکثر از مشاهده طبیعت بهره می‌گیرند نه از رویکرد یا روش علم تجربی، لذا برهانی که مبتنی بر انباشت مشاهدات، استقراء و ارائه بهترین تبیین ممکن به صورت نظریه در مورد خدا باشد هنوز سراغ نداریم و به نظر کارآمد نمی‌آید، زیرا لازمه رویکرد تجربی ابطال‌پذیری است و اگر کسی بکوید من بر مبنای علوم تجربی برهانی دارم، باید بپذیرد که این نتیجه ابطال‌پذیر هم هست.

راهی به مساله خداوند از طبیعت، در علم نوین :

صورت‌بندی جدیدی از برهان صانع می‌توان ارائه کرد که با علم نوین سازگار باشد و آن این‌که :بپرسیم  اگر جهان به چه شکلی می‌بود می‌پذیرفتیم که جهان خالق و هادی و صانعی دارد؟ به عبارتی دیگر پاشنه آشیل صنع ، طرح‌مندی آن است و همه تلاش علوم تجربی در همین نقطه هدف است که مثلا اگر بخواهد الحادی برخورد کند بگوید آن طرح‌مندی اتفاقی است.

دیدگاهتان را بنویسید