پرورش توانایی ‌های انتقادی از مبانی ارزشی فرهنگ در مقابل رسوخ فرهنگ بیگانه با آموزش زبان خارجی صیانت می کند

به گزارش شبکه معالم، کرسی ترویجی عرضه و نقد ایده علمی “جمهوری اسلامی ایران و سیاست­گذاری فراگیری زبان های خارجی در علوم اسلامی: چالش های امروز و برنامه ریزی های آینده” با ارائه دکتر سیدعبدالمجید طباطبایی لطفی عضو هیئت علمی و استادیار گروه زبان انگلیسی دانشگاه آزاد اسلامی قم و  آقایان دکتر محمود سلیمی استادیار گروه زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه قم و آقای دکتر ابراهیم داوودی شریف آباد عضو هیئت علمی و استادیار دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام و مدیر گروه فرهنگ و ارتباطات اسلامی مرکز تخصصی آخوند خراسانی (ره) به عنوان اساتید ناقد و دکتر ابراهیم توبه یانی استادیار گروه زبان انگلیسی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام نیز دبیری علمی این کرسی را بر عهده داشتند.

دکتر طباطبایی لطفی در ابتدا پس از ذکر مقدمه در حوزه مورد بحث به اهمیت جایگاه آموزش زبان های خارجی پرداخته و عنوان کرد: طبق تعریف تلاش برای تغییر شکل، عملکرد یا جایگاه یک زبان معمولاً به عنوان نمونه‌هایی از برنامه‌ریزی زبانی تلقی می شود و از آنجا که برنامه‌های مربوط به تغییر زبان ها شامل تصمیم‌گیری های سیاسی است، مسائل برنامه‌ریزی زبان به طور مشترک با مسائل سیاست‌های زبانی در هم تنیده شده است، و اغلب از آن به عنوان سیاستگذاری زبانی یاد می‌شود.

این عضو هیئت علمی دانشگاه عنوان کرد: برای رسیدن به هدف پژوهش سوال هایی به شرح ذیل مطرح می شود که لازم است به آن ها پاسخ داد:

  1. منظور از زبان خارجی چیست؟
  2. کدامیک از زبان های خارجی در افق آینده نظام از اولویت آموزش و اشاعه برخوردارند؟
  3. سابقه آموزش زبانهای خارجی در ایران چگونه بوده است؟
  4. فرایند آموزش زبان های خارجی در افق آینده نظام با گذشته چه تفاوت هایی خواهد داشت؟
  5. مهمترین نقش هایی که برای زبانهای خارجی در افق آینده نظام میتوان در نظر گرفت کدامند؟

وی در پاسخ به سوال اول (منظور از زبان خارجی چیست؟) ابراز داشت: طبق مدل ارائه شده کاچرو (۱۹۹۲) وقتی که کشوری نقشی در تعیین هنجارها برای یک زبان نداشته باشد، آن زبان در آن کشور زبان بیگانه یا خارجی محسوب می گردد. بنابراین تعریف می توان گفت که زبان ‌های عربی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی در ایران زبان خارجی محسوب می شوند. البته مشخص است که مناطق عرب زبان در ایران می‌توانند از این قاعده کلی مستثنی شوند. اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز بیان می ‌دارد “زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است”. و بلافاصله در اصل بعدی می خوانیم: “آنجا که زبان قرآن و علوم و معارف اسلامی عربی است و ادبیات فارسی کاملا با آن آمیخته است این زبان باید پس از دوره ابتدایی تا پایان دوره متوسطه در همه کلاس ها و در همه رشته ها تدریس شود.” تامل در دو اصل بالا نشان می‌دهد که زبان فارسی زبان اول کشور است و در عین حال اشاره صریح و مستقیمی به جایگاه زبان عربی از دیدگاه تقسیمات زبانی در این دو اصل وجود ندارد. به علاوه، در جای دیگری از قانون اساسی به مسئله زبان پرداخته نشده است. بنابراین، برای پی بردن به جایگاه زبان در نظام جمهوری اسلامی ایران باید به اسناد دیگر مراجعه نمود. در سند مصوب جلسات ۸۵۷ الی۸۷۲ شورای عالی آموزش وپرورش تاریخ ۹/۱۲/۹۰ الی ۲۸/۰۶/۱۳۹۱ زبان ها به سه دسته تقسیم می‌شوند: زبان فارسی، زبان عربی و زبان های خارجی. برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران در بند ۱- ۸ عناوین حوزه‌ های تربیت و یادگیری را مطرح کرده است. قسمتهای مرتبط با زبان این بند به ترتیب عبارتند از: شماره ۲ “قرآن و عربی”؛ شماره ۳ “زبان و ادبیات فارسی”؛ و شماره ۱۰ “زبانهای خارجی”.

به اعتقاد وی پاسخ به سوال دوم (کدامیک از زبان های خارجی در افق آینده نظام از اولویت آموزش و اشاعه برخوردارند؟) در برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران (ص. ۳۸) به نحو ذیل بیان شده است: “آموزش به یکی از زبان های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و یا سایر زبان هایی که شورای عالی آموزش و پرورش تصویب کند ارائه خواهد شد”. چنانچه در این سند مشخص شده، زبان انگلیسی از اولویت در میان زبان های خارجی دیگر برخوردار است. کشورهای انگلیس و ایالات متحده، رهبران سیاسی و آژانس های فرهنگی آنها (مانند شورای انگلیس و خدمات اطلاعاتی ایالات متحده) و همچنین به نحوی که فیلیپسون می‌گوید “خود سیاست گذاران آموزش زبان انگلیسی، در کشورهای مرکزی و پیرامونی، در وزارت های آموزش و پرورش، دانشگاه ‌ها، مراکز توسعه برنامه درسی و موارد مشابه بخشی از یک ساختار هژمونیک هستند” که موجب تثبیت اولویت جایگاه زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی در سراسر دنیا و از جمله ایران شده ‌اند. برای واکنش به این ساختار هژمونیک راه‌ های متفاوتی وجود دارد و البته به نظر می ‌رسد شتابزده ‌ترین آنها حذف این زبان از برنامه درسی رسمی کشور‌ها می تواند باشد؛ چنانچه شاهد بودیم طبق گزارش خبرگزاری تسنیم (۲۰/۰۷/۱۳۹۸) در تاریخ ۱۹/۱/۱۳۹۸ طرحی توسط ۶۷ نماینده با یک فوریت به مجلس ارائه شد. “صرف‌نظر از نگرانی‌هایی که در این‌باره در فضای مجازی مطرح شده است و برخی این طرح را به ضرر دانش‌ آموزان و در ادامه سیاست ‌های خصوصی‌ سازی می‌ دانند که این روزها گریبانگیر آموز‌ش ‌و پرورش شده، اما به نظر می‌رسد نمایندگان امضاکننده طرح هنوز به طور کامل نسبت به جزئیات آن و آنچه قرار است اتفاق بیفتد، واقف نیستند و طرح رفع انحصار از زبان انگلیسی را نیازمند چکش‌کاری بیشتر می‌دانند و در عین حال امید چندانی هم به تصویب آن در صحن علنی مجلس ندارند. این خبرگزاری در مصاحبه‌ای با یکی از معلمین به نقل از او می‌نویسد، “نمایندگان تأکید دارند به دلیل مسائل فرهنگی و هویتی، طرح رفع انحصار از زبان انگلیسی را ارائه کردند اما این ادعا هم نمی‌تواند چندان دقیق باشد چرا که در مدارس کتاب‌های زبان انگلیسی با نظارت آموزش‌وپرورش تهیه می‌شود و مطالب با هویت و فرهنگ ما همخوانی دارد در حالیکه در آموزشگاه‌ها الزاماً این اتفاق نمی‌افتد و تازه بچه‌ها در کنار یادگیری زبان انگلیسی با فرهنگ آن کشور هم آشنا می‌شوند.”

دکتر طباطبایی در پاسخ به سوال سوم (سابقه آموزش زبانهای خارجی در ایران چگونه بوده است؟) مطالعات کاربردی در رابطه با آموزش زبان در ایران را در چهار محور قابل بررسی دانست:

  1. مطالعات تاریخی آموزش زبان در ایران: در بستر مطالعات تاریخی آموزش زبان در ایران می ‌توان به ریاضی (۲۰۰۵)، ده‌ مرده (۲۰۰۹)، فرهادی و همکاران (۲۰۱۰)، حیاتی و مشهدی (۲۰۱۰) برجیان (۲۰۱۳)، عطایی و مظلوم (۲۰۱۳) و آقا‌گل‌زاده و داوری (۲۰۱۴) اشاره نمود. برایند مطالعات سیر تاریخی آموزش زبان در این مطالعات مجموعا این مسیر را در دو برهه قبل و بعد از انقلاب مورد بررسی قرار داده‌اند. مقطع بعد از انقلاب تا کنون خود به دو مرحله دهه اول و پس از آن تا حال حاضر تقسیم شده است. ویژگی این دو برهه بعد از انقلاب عبارتند از: حاکمیت جو منفی اولیه در سال های ابتدایی پس از پیروزی انقلاب و سپس چرخش و اقبال گسترده روزافزون نسبت به زبان انگلیسی.
  2. مطالعات مربوط به بررسی محتوایی و کتب در ایران: دسته دوم مطالعات درباره سابقه آموزش زبان انگلیسی در ایران مربوط به بررسی محتوایی و کتب است. مثلا فروزنده و فروزانی (۲۰۱۵) تاریخچه تدوین کتاب های درسی انگلیسی دبیرستانی در ایران را از آغاز، یعنی سال ۱۹۳۸ میلادی با تشکیل کمیته مدرسین و اساتید ایرانی و آمریکایی و سپس دوره قبل از انقلاب از سالهای ۱۹۳۹-۱۹۷۹ و سه دوره بعدی (۱۹۸۲-۹۰ ، ۱۹۹۱-۲۰۱۰ و سری جدید از ۲۰۱۲ تا به امروز) به تصویر کشیده‌اند. همچنین، ایرانمهر و داوری (۱۳۹۶) کتابهای زبان تخصصی سمت را طی سه دهه مورد مطالعه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که متأثر از پیشرفت های نظری در حوزه زبان انگلیسی برای اهداف دانشگاهی، به طور ملموس از حیث تغییر و تحولات دو دوره را تجربه کرده و در سال های اخیر در حال تجربه دوره‌ای جدید از نظر تغییرات در محتوا و ساختار است. به زعم ایرانمهر و داوری (۱۳۹۶) این امر بیانگر آن است که چه از نظر محتوا و چه شکل با تغییرات و نوآوری های بسیاری در مقایسه با کتاب های دو نسل قبل روبه رو هستیم. این نوآوری ها در قالب دستورالعمل هایی درخصوص چگونگی ارائه تمرین ها، توجه به راهبردهای خواندن، استفاده از مهارت های واژگانی و آموزش مؤلفه دستوری و از نظر شکل یا قالب هر درس به موارد زیر تاکید کرده: تقویت ارزش صوری کتاب، استفاده از تصاویر، نمودارها و دیگر ابزار دیداری.
  3. چگونگی آموزش زبان های خارجی در ایران: تحقیقات در این زمینه (مثلا خیر آبادی و علوی مقدم، ۱۳۹۸) به طور متفق‌القول بر ضرورت تغییر رویکرد سنتی، به رویکردهای ارتباطی در زمینه آموزش زبان خارجی در سـطح مدارس تأکید کرده‌اند. طبق نظر خیر آبادی و علوی مقدم “تغییر رویکرد آموزشی، از سنتی به ارتباطی، مهم‌ترین تحول رخ داده در آموزش زبان های خارجی نظام رسمی آموزش‌ و پرورش در سطح رویکرد و اهداف در بازه زمانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که با انتشار کتاب های ۱،۲ Prospect از مجموعه شش جلدی English for School برای پایه هفتم و هشتم تحصیلی، به مرحله اجرای عملی درآمده است” (۱۳۹۸، ص. ۶۲). البته خیر آبادی و علوی مقدم (۱۳۹۸) همچنین بیان کرده ‌اند که به دلایل مختلف، آموزش زبان های خارجی در کشور ما، در کنار وابستگی به نظام آموزش رسمی کشور، تا حد زیادی از نقش آفرینان غیررسمی و بازار آموزش های آزاد تأثیر می پذیرد و این مؤسسات همگی مدعی استفاده از رویکردهای جدید و نوین آموزشی، به ویژه رویکردهای ارتباطی هستند. اینگونه موسسات قدمتی بیش از ۶۰ سال در کشور دارند؛ لیکن، به علت ماهیت غیررسمی یا نیمه رسمی این مؤسسات، آمارهای داده شده درباره آن ها متناقض و تا حدودی مخدوش به نظر می‌رسد و حتی درباره تعداد این مؤسسات، تعداد دانش آموزانی که به این کلاس ها دسترسی دارند، پراکندگی جغرافیایی آن ها، روش های آموزش و مواردی از این دست، اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد.
  4. فرهنگ و زبانهای خارجی: تحقیقاتی که در زمینه جایگاه فرهنگ در آموزش زبانهای خارجی در ایران انجام شده‌اند در مجموع به دو موضوع اصلی پرداخته‌اند: بررسی بحث ایجاب یا نفی ضرورت آموزش فرهنگ و چالشهای آن (To Be or Not To Be)و بررسی راهکارهای آموزش فرهنگ. البته طبیعی است که در دسته دوم تحقیقات ایجابی بودن امر آموزش فرهنگ زبان بیگانه همراه با آموزش زبان بدیهی فرض شده است.

این استادیار دانشگاه در پاسخ به سوال چهارم (فرایند آموزش زبان های خارجی در افق آینده نظام با گذشته چه تفاوت هایی خواهد داشت؟) بیان کرد: ابتدا بایستی به برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران مصوب جلسات ۸۵۷  الی۸۷۲ شورای عالی آموزش وپرورش تاریخ ۹/۱۲/۹۰ الی ۲۸/۰۶/۱۳۹۱ مراجعه نمود. قسمت های مختلفی از این سند فرایند جاری و همچنین آتی آموزش زبان های خارجی را تا اطلاع ثانوی ترسیم کرده است: “آموزش زبان خارجی علاوه بر کارکرد ارتباط میان فردی و بین فرهنگی، در توسعه اقتصادی مانند صنعت گردشگری، تجارت، فن آوری، توسعه علم، و هوشیاری اجتماعی سیاسی مؤثر قرار گیرد” (ص. ۳۷). “فرد پس از آموزش قادر به ایجاد ارتباط با استفاده از تمامی مهار تهای چهارگانه زبانی (گو ش کردن، سخن گفتن، خواندن، و نوشتن) برای دریافت و انتقال معنا گردد. برنامه درسی آموزش زبان باید دانش آموزان را با پیکره زبانی، واژگان و ساخت های مورد نیاز برای برقراری ارتباط مؤثر و سازنده در سطح جهانی آشنا سازد (ص. ۳۷). “آموزش زبانهای خارجی باید از دائره تنگِ نظریه‌ها، رویکردها و رو شهای تدوین شده در جهان فراتر رود و به عنوان بستری برای تقویت فرهنگ ملی و باورها و ارز شهای خودی در نظر گرفته شود” (ص. ۳۷). موارد مذکور، لزوما در حال حاضر به طور کامل به دست نیامده ‌اند؛ بنابراین، انتظار می ‌رود در آینده با توجه به تقویت زیرساخت های آموزشی و همچنین افزایش نیروی متخصص نیل به این اهداف بیشتر باشد. علاوه بر این، آموزش زبان در کشور قطعا در آینده با چالش های سیاسی و فرهنگی نیز روبرو خواهد بود. بسته به اینکه کدام جناح زمام امور کشور را عهده‌دار شود، ممکن است اولویت سرمایه‌ گذاری از سوی دولت برای آموزش زبان انگلیسی به زبان دیگری تغییر یابد؛ چنانچه طرح تقدیمی اخیر به هیئت رئیسه مجلس توسط عده‌ ای از نمایندگان مصداقی برای این گمانه‌ زنی می ‌باشد. در عین حال، این رویه بایستی قطعا چنان قوی باشد تا بتواند با استیلای قدرتمند جهانی زبان انگلیسی هم ‌آوردی کند. آنچه فعلا از شواهد بر ‌می آید این است که زبان انگلیسی همچنان از اولویت برخوردار خواهد بود. همچنین با توجه به پیشرفت سریع انواع فن‌ آوری، در آینده شاهد سرعت، سهولت و دقت در آموزش زبان‌ های خارجی خواهیم بود. پیشرفت های فن ‌آورانه به زودی شکل کلاس ها، مواد آموزشی و فرایند آموزش زبان را متحول خواهد ساخت. بنابراین، انتظار می‌رود مراکز آموزشی زبان بودجه‌ هایی را در این راستا صرف نمایند. موضوع فن‌آوری در آموزش زبان حتی ممکن است موجب ایجاد تحولاتی بنیادین ‌تر شود، از جمله برگزاری سمینارها، شکل گیری انجمن ‌ها، ایجاد مجلات علمی و مهمتر از همه شکل‌گیری رشته ‌های تخصصی دانشگاهی در مقاطع مختلف و به صورت میان ‌رشته‌ای در این زمینه.

دکتر طباطبایی لطفی در پاسخ به سوال پنجم (مهمترین نقش هایی که برای زبان های خارجی در افق آینده نظام می توان در نظر گرفت کدامند؟) اینگونه بیان کرد که صرف نظر از اینکه کدام زبان خارجی در اولویت ترویج و حمایت نظام قرار دارد، نقش هایی که می توان برای آنها در نظر گرفت بایستی بر اساس نیاز‌سنجی استخراج شود و برای آنها برنامه ریزی مدونی صورت گیرد. می توان این نقش ها را در بر اساس کارکردهایی که هالیدی برای زبان در نظر گرفته تعریف نمود: مهمترین نقشهایی که می‌توان در ایران برای زبان انگلیسی در نظر گرفت عبارتند از: عرضه و تقاضای دانش و اطلاعات. آموزش افراد در راستای این کارکردهای زبانی از مدارس شروع می‌شود و تا مقاطع تحصیلات تکمیلی ادامه می‌یابد. طبیعی است که در این راستا مسئله ارتباط زبان و تفکر و فرهنگ نیز بایستی در سندهای چشم ‌انداز همواره مورد توجه باشند. بنابراین، پرورش توانایی ‌های انتقادی در مدرسان و فراگیران زبان خارجی از مهمترین مواردی است که موجب صیانت مبانی ارزشی فرهنگی در مقابل رسوخ فرهنگ بیگانه از طریق آموزش زبان خارجی می شود. همچنین از نقطه نظر جامعه‌شناسی (وارداف و فولر، ۲۰۱۵) نیز می‌توان به تحلیل نقش زبانهای خارجی در فضای عمومی پرداخت. مسلما در فضای عمومی، از قبیل آگهی‌ های تبلیغاتی، بیل‌بوردها، تابلوها و علائم راهنمایی، زبان های خارجی در کنار زبان فارسی ایفای نقش می‌ کنند. بنابراین نظارت بر این عرصه و هدایت صحیح آن می ‌تواند در میزان تاثیرگذاری آن تعیین کننده باشد.

وی در پایان زمینه‌هایی که در افق آینده نظام نیاز به توجه دارد را به شرح ذیل بیان داشتند:

  • پایش و اصلاح دائم سیاست و برنامه ریزی آموزشی زبان های خارجی،
  • به‌روز نمودن شیوه ‌های آموزش،
  • پرورش بینش انتقادی زبانی در مدرسان و زبان آموزان
  • توجه به پتانسیل موجود کارشناسان این رشته در گرایش‌ های مختلف،
  • ارتقاء فرایند و دستاورد‌های پژوهشی در این حوزه،
  • گسترش فعالیت های ترجمه،
  • استفاده از فن ‌آوری مدرن و ایفای نقش در گستره بین ‌المللی زبان های خارجی به عنوان یک مالکیت بشری و نه صرفا زبان مادری یک منطقه خاص.

در پایان کرسی اساتید ناقد به ارایه نظرات و پیشنهادات خود پرداختند. در همین راستا دکتر سلیمی عنوان کرد: در ادبیات تحقیق لازم است که اشاره شود مدل های مختلفی در رابطه با زبان های خارجی وجود دارد که بر همین مبنا و بر اساس این معیارها و شاخص ها مدل کاچرو انتخاب شده است. از عنوان اینگونه بر می آید که تعاریف و مفاهیم مدنظر است در حالی که در عمل به مصادیق اشاره کرده اید. لذا می توان سوال را به مصادیق و معیارها چیست تغییر داد. مباحث مربوط بودن به اسلامی بودن چندان در مقاله پرداخته نشده است و پاسخ های ارایه شده به سوالات تقریبا به صورت نگاهی مروری بر ادبیات بوده است. روا بود که نمونه هایی هم از محققان مختلف ارایه می شد. در قسمت مقدمه اینکه چگونه زبان ابزار ایجاد و گسترش مشروعیت نظام سیاسی است نیاز به توضیح دارد. در اشاره به نقش های زبانی مربوط به سوال آخر افرادی که در بخش پیشینه اشاره شده اند مثل یاکوپسن، لیچ و هالیدی خیلی گذرا به آنها پرداخته شده است و لازم است مصداق هایی ارایه شود. در سوال چهارم در خصوص مقایسه فرایندهای زبانی لازم است منظور از فرایند مشخص شود و وجه مقایسه ای باید جزئی تر شود و بعد بحث ایجابات مطرح شود. در مطالب مربوط به اسناد قانون اساسی و مسئله زبان معلوم نیست کلا نقل قول است یا نگارش نویسندگان است.

در ادامه دکتر داودی شریف آباد افزود: با توجه نظامند بودن ساختار مقاله لازم است که یافته های این مقاله مفهومی و کتابخانه ای به صورت پیمایشی هم در بوته آزمون قرار گیرد. زیرا ممکن است آن چه که در واقعیت وجود دارد دیده نشود و فردیت در آن پررنگ تر باشد. اگرچه ورود به این عرصه ها به خصوص بحث سیاست های زبانی و برنامه ریزی ربانی دارای محدودیت هایی است که پرداختن به آن را دشوار می کند. لازم است در بحث سیاست های زبانی سناریوپردازی هایی هم راستا با نگاه های آینده پژوهانه صورت بگیرد. عنوان آموزش زبان های خارجی نوشته شده است ولی رویکرد مقاله آموزش رسمی زبان انگلیسی است که لازم است عنوان اصلاح شود. همچنین لازم است سطوح آموزشی نیز مشخص شود. یک سری استانداردهای دوگانه در مقاله مشاهده می شود. به خصوص در نتیجه گیری نقش زبان انگلیسی در ایران در یکجا به عنوان آموزش در مطرح شده است و در جای دیگر به عنوان ابزار تسلط و تهاجم فرهنگی تأکید شده است. در مورد راهکار ذکر شده مبنی بر تناسب استفاده از زبان های دیگر این نقد وارد است که چرا از خود زبان انگلیسی بیشتر برای انتقال علوم اسلامی استفاده نشود. لازم است یک سری از مدل های آموزش زبان های خارجی در کشورهای دیگر همچون مالزی و یا کشورهای مشابه ایران در حال پیشرفت هستند ارایه شود و مشخص شود که رویکرد آنها در آموزش زبان از نظر فرهنگی (پیوست فرهنگی که در این مقاله به خوبی اشاره شده است)، از نظر مکانیزم اجرایی و همچنین نیازسنجی چگونه بوده است. احساس می شود در برخی از قسمت های مقاله رویکردهای سیاسی به این مقوله اتخاذ شده است و لذا سیاست زدگی در یک متن علمی باید تعدیل شود.

دیدگاهتان را بنویسید