مهمترین و پررنگ ترین عامل در شکل گیری تفکر و جریان واقفیه گفتمان مهدویت است

به گزارش شبکه معالم، نشست علمی – فرهنگی نهضت علمی و فرهنگی امام رضا  (علیه السلام) با تأکید بر واکاوی فتنه واقفیه در امامت آن حضرت به مناسبت ایام ولادت امام رضا (علیه‌السلام) با حضور حجت الاسلام محمدحسین عصمتی، استاد دروس عالی و عضو جامعه نخبگانی حوزه علمیه خراسان، دکتری تخصصی فقه مقارن و پژوهشگر علوم اسلامی و انسانی از سوی واحد فرهنگی و تربیتی مرکز تخصصی آخوند خراسانی برگزار شد.

مشروح ارائه وی در ذیل آمده است:

چکیده

مسلمانان پس از رحلت جانگداز پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله در دوران صحابه شاهد انشقاق امت اسلام شدند و این بدعت منحوس ادامه پیدا کرد تا آنکه در دوران تابعین به شکل مذاهب گوناگون فقهی و کلامی به جهانیان رخ نمود.

یکی از فرق منحرف در جهان تشیع فرقه ضاله «واقفیه» است. ما در این مختصر با نگاهی متفاوت به معرفی و منشاء پیدایش و اثرات و پیامد های این جریان می پردازیم.

واقفیه کسانی بودند که بر امامت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام توقف کردند و ایشان را آخرین امام از سلسله امامت و ولایت دانسته اند و اعتقاد داشتند امام موسی بن جعفر علیه السلام از دنیا نرفته است و زنده بوده و در غیبت بسر می برد و زمانی که دنیا پر از ظلم و جور شده است از پس پرده غیبت بیرون می آید و دنیا را پر از عدل و داد می نماید.

برخی سران واقفیه عبارتند از: ۱٫زیاد بن مروان قندی۲٫علی بن ابی حمزه بطائنی۳٫حسین بن قیاما۴٫عثمان بن عیسی که عموما از طرف امام کاظم(ع) به امور حسبیه و اخذ وجوهات شرعیه مردم اقدام می نموده است.

ریشه های تفکر واقفیه

۱٫تفکر مهدویت

یکی از مهمترین و پررنگ ترین عوامل در شکل گیری تفکر و جریان واقفیه گفتمان مهدویت در قرن دوم هجری است.

طبق گواه تاریخ و بررسی اسناد و روایات مربوط به مساله مهدویت معلوم می شود که در عصر امام صادق علیه السلام بیشتر حدیث ها از حضرت ایشان پیرامون مساله مهدویت صادر شده است. و طبق گفته برخی از محققین حدود نیمی از ۵۶۰ روایتی که در این رابطه واد شده است در عصر امام صادق علیه السلام و از لسان آن حضرت صادر شده است تا جایی که این مساله تبدیل به یک گفتمان در آن عصر و تاریخ گردیده بود. شاهد بر این مدعی گواه تاریخ است که در آن ایام بسیاری بر اساس همین روایات  ادعای مهدویت نموده و خود را مهدی امت معرفی می نمودند به عنوان مثال در آن عصر فردی به نام « محمد بن عبدالله علوی » خود را مهدی معرفی نموده و بسیاری از مردم نیز این ادعا را پذیرفته بودند.

در همین اثنا منصور دوانیقی نیز فرزند خود را مهدی لقب داد تا وقتی وی به خلافت مسلمین برسد بر اثر تکرار این عنوان در اذهان افراد همین مطلب شکل بگیرد و وی را مهدی امت بدانند.

سران واقفیه که از اصحاب امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام بودند نیز با این فضا و گفتمان کاملا آشنا بودند و این احادیث را خود هم از این دو امام بزرگوار شنیده اند و هم خود نیز این روایات را در محافل مختلف نقل نموده اند. لذا برخی از واقفیه بعد از این که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام برای مدت طولانی که از دید مردم به دلیل مهاجرت ها و حبس های متعدد پنهان بودند و نیز علل دیگری که در ادامه بدانها اشاره خواهد رفت به این فکر افتادند که برای پیشبرد اهداف خود از همین مساله استفاده نموده و حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را که از سلاله نبوت هستند را به عنوان مهدی موعود معرفی نمایند و این امر قطعا به دلیل جایگاه امامت حضرت ایشان ، مورد پذیرش مردم و حتی شیعیان حضرتش خواهد بود و نیز یکی دیگر از علل مقبولیت این ادعا مطرح شدن این ادعا از سوی اصحاب مورد وثوق و اطمینان و خوش نام در بین مسلمین، که مدت زیادی وکیل امام معصوم در امور مربوط به امامت مانند امور حسبیه و اخذ وجوهات شرعیه بوده اند،  می باشد.

۲٫نقش حکومت در پیدایش جریان واقفیه

حکومت بنی العباس در اول امر  با تکیه بر تبلیغ به نفع علویان پاگرفت؛ سپس نام اهل بیت و در مرحله بعد خشنودی خاندان محمّد، شعار تبلیغاتیشان بود، لذا راز موفّقیّت بنی العباس، در ایجاد این گونه رابطه با اهل بیت بود. البتّه آنان در پایان کار از این ادّعا منحرف شدند و با دعوی خویشاوندی نَسَبی با پیغمبر اکرم، خود را بر امّت اسلامی چیره ساختند.

از این رو طبیعی بود که عبّاسیان خطر واقعی را از سوی عموزادگان علوی خود احساس کنند. چرا که آنان به لحاظ پایگاه معنوی و استدلال بمراتب نیرومندتر و به لحاظ خویشاوندی، به پیامبر اسلام نزدیکتر بودند و این را عباسیان خود نیز اعتراف کرده بودند. خلفای عبّاسی از نخستین روزهای قدرتشان، بخوبی میزان نفوذ علویان را درک کرده، سخت به وحشت افتاده بودند. یکی از دلایل این مطلب آن است که سفّاح از روزی که بر سر کار آمد جاسوسانی بر اولاد امام حسن علیه السلام گماشت.

البته بنی العباس برای حذف مخالفان خود احتیاط می کرد و افرادی که حذفشان برای حکومت هزینه داشت را ابتدائا حذف فیزیکی نمی کرد بلکه از طرق مختلف مانند تهدید، تطمیع، فریب کاری و… وارد می شدند.

بنی العباس ابتدا تصمیم می گیرد برای انحراف افکار عمومی و با استفاده از ابزار زور و قدرت، فردی از خودشان را به عنوان مهدی موعود که یک واقعیت مقدس در فرهنگ اسلامی بخصوص فرهنگ شیعی بود، معرفی کنند و بعد از شکست این پروژه اتاق فکر بنی العباس به فکر تطمیع امام علیه السلام می افتد تا از این طریق این مخالف و مدعی اصلی حکومت را از میان بردارد و باز وقتی این امر شکست می خورد حضرت را تهدید می کنند و به زندان می اندازند و حضرت در این کش و قوس های فراوان و پنهان شدن از مرعی و منظر مردم به جهت تعطیل نشدن امور جاری شرعی و سیاسی شیعیان ، افرادی را به عنوان وکیل خود در سراسر جامعه اسلامی معرفی می کند تا به امور جاری شیعیان رسیدگی کنند و لکن بعد از طولانی شدن غیبت امام علیه السلام این افراد،  هم از لحاظ اجتماعی دارای مقام ومنزلت خاصی می شوند و مورد رجوع افراد متعدد از قشر های مختلف مسلمین واقع می شوند و هم از لحاظ مالی بسیاری از وجوهات شرعیه در نزد آنها جمع می گردد.ولی دستگاه حکومت متعرض حال آنان نمی شود. حال این عدم تعرض دو صورت دارد:

۱٫یا دستگاه حکومت از وجود این وکلا  بی خبر بوده است.

۲٫دستگاه حکومتی از وجودآنان مطلع بوده ولی به ایشان تعرضی نمی کرده است.

به نظر حقیر دستگاه حکومتی از وجود وکلای امام علیه السلام  بی اطلاع نبوده است و بلکه کاملا ایشان را زیر نظر داشته است و لکن چرا به آنها هیچ تعرضی نمی کرده است به این علت بوده که از نظر فرهنگی در آنها نفوذ کرده و فکر آنها را نیز مدیریت می کرده است و ایشان را به سمتی که می خواسته سوق می دادند.

پیامد های فتنه واقفیه

۱٫اتلاف وقت امام رضا علیه السلام

یکی از مشکلاتی که واقفیه با مطرح ساختن اندیشه خود برای شیعیان به وجود آوردند اتلاف وقت امام رضا علیه السلام در راس رهبری جریان شیعه بود.و نیز وارد نمودن شبهات فراوان و مشغول ساختن جضرت به پاسخگویی این شبهات.

۲٫مانع شدن از تشکیل حکومت علوی

از مطلب قبل به خوبی می توان این مساله را دریافت که اگر واقفیه با ایجاد شبهات متعدد و انشقاق بین مسلمین و شیعیان در سراسر مملکت اسلامی مانع انسجام آنها نمی شدند قطعا در هنگام مرگ هارون و اختلاف بین امین و مامون عباسی که حدود ۵ سال به طول انجامید  و نیز مقبولیت حضرت رضا علیه السلام در بلاد اسلامی بخصوص در خراسان حضرت می توانستند حکومت شیعی را ایجاد ومسلمین را از سایه ظلم و ستم حاکمان جور رهایی بخشند و لکن این فتنه به جهت اهمیت آن امام را مشغول خود ساخته و از این امر مهم باز داشت.

۳٫تشکیک در مساله مهدویت

یکی دیگر از پیامدهای فتنه واقفیه بازی با عقیده راستین و واقعیت انکار ناپذیر مهدویت هست که از آن پس به بعد این ادعای واقفیه باعث تردید در اصل مساله مهدویت شد که با روشنگری های امام رضا علیه السلام و اصحاب ایشان این مساله تا حد زیادی جبران شد.

دیدگاهتان را بنویسید