به گزارش شبکه معالم، نخستین پنل از مجموعه پنل های هشتمین همایش بین المللی فلسفه دین معاصر«تنوع ادیان» با عنوان «معرفت شناسی و مسأله تنوع ادیان» و با حضور دکتر جهانگیر مسعودی، دانشیار گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد، دکترحمیدرضا آیت اللهی، مدیر انجمن علمی فلسفه دین ایران، دکتر علیرضا دری نوگورانی، استاد فلسفۀ دین، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
کثرتگرایی موجه
دکتر جهانگیر مسعودی، دانشیار گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد گفت: در بحث راهبردی پلورالیسم دینی، گونههای مختلفی از کثرتگرایی دینی مورد توجه بوده و هست: کثرتگرایی درخود حقیقت دینی؛ کثرتگرایی درظهورات و تجلیات حقیقت دینی؛ کثرتگرایی در معرفت نسبت به حقیقت دینی؛ کثرتگرایی در نجات و رستگاری دینی؛ و غیره. به باور نگارنده دو دسته از این گونههای مختلف کثرتگرایی میتواند مورد قبول و توافق اکثریت موافقان و مخالفین این دیدگاه تلقی گردد: نخست کثرتگرایی معرفتشناختی و دیگری کثرتگرایی در ناحیۀ نجات و رستگاری. محیط اصلی بحث این مقاله، کثرتگرایی معرفتشناختی است که میتواند زمینۀ توجیه کثرتگرایی در ناحیۀ نجات و رستگاری را نیز فراهم سازد.
وی افزود: در این میان کسانی که از کثرتگرایی در معرفت دینی سخن گفتهاند، به معرفتهای دینی متکثر و صادق در عرض یکدیگر اشاره کردهاند و در این باور، با توجه به تعریف معرفت به باور صادق موجه، تمرکز دیدگاه خود را بر عنصر صدق قرار دادهاند. اما اعتقاد نگارنده بر این است که با توجه به دشواری دستیابی به ملاک صدق درمعارف بشری، قابلقبولترین قرائت ممکن از پلورالیسم معرفتی قرائتی است که بر مولفۀ توجیه تأکید دارد.
دکتر مسعودی خاطرنشان کرد: در این قرائت بهجای آنکه بر تکثر معرفتهای دینی صادق تأکید گردد، بر کثرت معرفتهای موجه تمرکز میگردد. نویسنده، این دیدگاه را با الهام از نظریۀ فقهی عالمان شیعی که به دیدگاه تخطئه در فقه شیعه معروف است، آغاز میکند، اما در ادامه به کمک بحثهای فیلسوف–متألهانی چون پلنتینگا در تفسیر مؤلفۀ توجیه و نیز با بهرهبرداری از مباحث مطرح در اخلاق باور، به تعمیق معرفتشناختی آن میپردازد.
وی اضافه کرد: به تعبیر دیگر، این مقاله در صدد است تا با الهام از یک نوع تکثرگرایی فقهی که در فقه شیعه مورد اعتماد و اعتبار است، با تعمیم آن به سایر حوزههای معرفتی، بهویژه قلمرو اعتقادات، به ایدهای کلان در کثرتگرایی دینی موجه و معتبر دست یابد. پرواضح است که در این میان ملاک تعمیم و تسری در این بحث از قلمرو فقه به تمام سرزمین معرفت دینی از اهمیت کانونی برخوردار است. نگارنده این ملاک تعمیم را به کمک دو دسته بحث دنبال میکند؛ نخست مباحث فقهاء و اصولیین شیعه در سخن از مفهوم «حجیت» و «اعتبار» و دیگری به کمک مباحث معرفتشناسان معاصر (خاصه پلنتینگا) در سخن از اخلاق باور و مفهوم «موجه» (Justified).
دانشیار گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد نتیجه گرفت: به اعتقاد نگارنده این دو گروه (فقهای سنتی شیعه و معرفتشناسان معاصرغربی چون پلنتینگا) در یک کانون به یکدیگر میرسند و ادبیات بحث آنان به یکدیگر نزدیک میشود. این معنای مشترک میتواند یک مفهوم فقهی را به یک مفهوم معرفتی تعمیم یافته تبدیل کند. مقاله حاضر تفصیلی است بر این دیدگاه اجمالی.
قضاوت بین ادیان بر اساس مدعیات ناظر به واقع
دکتر حمید رضا آیت اللهی، مدیر انجمن علمی فلسفه دین ایران گفت: آیینهای بسیاری در جهان وجود دارند که خود را دین میدانند. بین آنها شباهتهای خانوادگی بسیاری نیز میتوان یافت. بسیاری از آنها آثار اجتماعی و روانی مشابهی دارند که در قالب مناسک جمعی و تجربههای دینی نمود مییابند. همچنین از جنبههای مختلفی نیز باهم متفاوت هستند و حتی در برخی از جنبهها تعارض دارند.
وی افزود: اگر بخواهیم دستهبندی مناسبی از ادیان داشته باشیم بدون آنکه مسئلۀ حقانیت را دربارۀ آنها مطرح کنیم دستهبندیهایی میتواند مطرح شود. اغلب بررسیها در این زمینه بیشتر ناظر به آثار فردی و اجتماعی ادیان است و مبنای قضاوت بین ادیان قرار میگیرد ولی از آنجا که اغلب این تفاوتها در آثار، به عللی نه جامع هستند و نه مانع، لذا هرگونه ملاک برای حقانیت یک دین از این طریق کارآمد نبوده است.
دکتر آیت اللهی خاطرنشان کرد: در این مقاله در نظر دارم به یک تمایز اساسی بین ادیان که میتواند در ارزیابی حقانیت ادیان مؤثر باشد اشاره کنم و آن این است که برخی ادیان دو مدعای اصلی ناظر به واقعیت عالم دارند که در ادیان دیگر مورد نظر نیست، یعنی واقعی بودن خداوند و آخرت. واقعی بودن خداوند (که برخی از آن به متشخص بودن او تعبیر کردهاند) یعنی امری غیرمادی ورای عالم و ناظر به آن وجود دارد که جریان عالم را بهوجود آورده است و همواره حضور دارد و واقعیت جهان به واقعیت او قیام دارد. واقعی بودن معاد به این امر ناظر است که وجود بشر در این جهان واقعیت یک موقعیت زمانی را در آینده ایجاب میکند که در آن آینده یک یک اعمال بشری مورد سنجش قرار گرفته و واقعیتی زمانی وجود دارد که متناسب با اعمال انسان، تمثّل پاداشی و کیفری از اعمال انسانی در آن متحقق خواهد شد. با این تعبیر، ادیانی که بهنحوی به واقعیت داشتن وجود خدواند و اتفاق افتادن معاد بهعنوان واقعیتی درباره آیندۀ جهان اعتقاد دارند گرچه آن را در تفاسیر متفاوتی مطرح میکنند میتوانند کلیۀ ادیانی را که به این دو واقعیت باور ندارند دارای حقانیت ندانند.
وی گفت: آنها این نوع تمایز را مبتنی بر وظیفۀ معرفتشناختی خود میدانند. این تمایز نیز از لحاظ اخلاقی خودخواهانه نیست، چرا که بهجای آثار فردی و اجتماعی باورها که مبتنی بر تأثیرات فردی و اجتماعی دین است امری غیرسوبژکتیو را مبنای باور خود و قضاوت دربارۀ دیگری میدانند. بر این اساس نشان خواهم داد که چرا دیدگاه قائلین به وحدت متعالی ادیان و همچنین پدیدارشناسان که اغلب تمایل به کثرتگرایی دارند دچار اشکال است.
مدیر انجمن علمی فلسفه دین ایران نتیجه گرفت: سپس نشان خواهم داد که حقانیت ادیان غیر از ارزیابی آثار مثبت و منفی ادیان است. سپس مطرح خواهم کرد که صرف حقانیت باورهای گزارهای ادیان ضرورتاً موجب نتیجهبخش بودن آن نیست و نهایتاً دینی از حقانیت برخوردار است و نتیجهبخش است که آثار مثبت فردی و اجتماعی داشته باشد. د
وی اضافه کرد: در این مقاله بیان شده است که مشکل تفاسیر مختلف از خدا و آخرت در ادیانِ برحق چه نسبتی را میتواند با نتیجهبخش بودن آن داشته باشد. سپس به تمایز بین زندگی مؤمنانه و حقانیت باورها اشاره خواهم کرد و نشان خواهم داد زندگی مؤمنانه با عمل صالح میسر میشود. پس برای ارزیابی ادیان، هم باید به باورهای ناظر به واقع آنها توجه کرد و هم به نوع زندگی مؤمنانه پیشنهادی آنها و نحوۀ دستیافتن آنها به مسیر درست زندگی مؤمنانه.
تنوع ادیان و مسئله معرفتبخشیِ گواهیهای دروندینی
دکترعلیرضا دری نوگورانی، استاد فلسفۀ دین، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: تنوع ادیان مسائل متنوعی را در حوزۀ فلسفۀ دین پیشروی پژوهشگران قرار داده است؛ مسئلۀ تنوع تجارب دینی متعارض در معرفتشناسی تجربۀ دینی، مسئلۀ تنوع ادیان و حقانیت آنها و …؛ اما از منظر معرفتشناسی گواهی کمتر به این مسئله پرداخته شده است.
وی افزود: یکی از مسائل کلیدی که تنوع ادیان پیشروی معرفتشناسی گواهی قرار میدهد این است که آیا تنوع ادیان میتواند دلیلی بر غیرمعرفتیبودن باورهای برآمده از گواهیهای دروندینی باشد؟ بر اساس یک صورتبندی از این مسئله، برخی بر این باورند که صادقبودنِ باوری که بر اساس گواهی دروندینی شکل گرفته باشد، صرفاً امری مبتنی بر شانس است؛ زیرا اگر فرد باورمند در جای دیگری متولد شده بود با تکیه بر مرجعیت معرفتیِ دیگری باور متفاوتی کسب کرده بود که اکنون کاذب میداند.
دکتر دری خاطرنشان کرد: بهعلاوه، باوری که به صورت شانسی صادق باشد معرفت قلمداد نمیشود. در نتیجه، باورهایی از این دست معرفت قلمداد نمیشوند. در این مقاله بررسی میکنم که بر اساس معرفتشناسی گواهی، با پذیرش کدام فرضها این مسئله میتواند تهدیدی علیه معرفت دینی قلمداد شود. در اینجا تنها به سه نمونه از این فرضیات اشاره میکنم.
وی بیان داشت: اولین فرض این است که مراجع معرفتی در حوزۀ باورهای دینی، امروزه هم مانند گذشته در اغلب موارد از درون جامعۀ دینی که فرد در آن متولد میشود انتخاب میشوند. دومین فرض که در واقع شامل فرضهای متعددی است این است که تاریخچۀ علّی کسب باورهای دینی در ادیان مختلف نسبت بههم و در یک دین نسبت به باورهای مختلف در آن دین و نزد اغلب باورمندان آن دین بهنحو مربوطی مشابه هستند. سومین فرض این است که وثاقت در انتخاب منبع قابل وثوق کسب باور دینی از میان منابع کسب باور دینی نیز برای معرفتبودن باور دینی شرط لازم است.