مشکل اصلی در تعارض منافع، خود فریبی و خودفراموشی است

به‌گزارش شبکه معالم حجت الاسلام دکتر حسن بوسلیکی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در سومین جلسه از سلسله جلسات اخلاق کنشگری اجتماعی روحانیت که از سوی مرکز تخصصی طوبی برگزار شد، گفت: معرفی اجمالی اخلاق کاربردی از دهه ۱۹۷۰ شکل گرفته‌است. اخلاق کاربردی در عرصه‌های خاص حیات بشری از جمله حرفه یا شغل و در غیرحرفه هم مطرح بوده‌است. اخلاق پزشکی، وکالت، تدریس، قضاوت و… . به‌طورکلی اخلاق کاربردی مربوط به کل زندگی است و در غیر از حرفه در اخلاق والد گری نیز مطرح است.

دکتر بوسلیکی در ادامه با طرح این پرسش که آیا اخلاق در فضای مجازی و غیره هم می‌تواند ‌باشد، بیان کرد: مثلاً آیا یک روان‌پزشک یا روان‌شناس اجازه دارد اطلاعات بالینی مریض خودش را در فضای مجازی منتشر کند؟ پس رازداری مصادیقش چیست؟ حال این‌که اگر کسی بر سر دوراهی اخلاقی قرار گرفته چه باید بکند؟ ماموریت اصلی اخلاق کاربردی، کاربردی ساختن اخلاق نیست و به‌دنبال ایجاد التزام درونی و انگیزش در درون افراد نیست بلکه اخلاق کاربردی به‌معنای آنست که حکم اخلاقی را مشخص کنیم که چه کاری خوب و چه کاری بد است. به‌عنوان مثال فرض کنید که یک آبدارچی با مدرک لیسانس و یک آبدارچی با مدرک فوق‌لیسانس کدامیک رضایت شغلی بالاتری دارد؛ قطعا فردی که فوق‌لیسانس دارد در این شغل از رضایت شغلی کمتری برخوردار است. اما این‌که در جامعه ارتقای تحصیلی صورت بگیرد، بسیار خوب است اما به‌شرط فراهم کردن کار وگرنه مشکلاتی در اخلاق کاربردی ایجاد می‌کند.

وی افزود: مسئله‌ای که در شبهات اخلاقی یا تعارض اخلاقی مطرح است این است که مثلاً فردی هم وظیفه “الف” را دارد و هم وظیفه “ب” اما به دلیل محدودیت باید اولویت‌بندی کند و یا یکی را انتخاب کند و این که نمی‌داند کدام را انجام دهد یک تزاحم است. مثلاً وقتی  دو فرد در آب افتاده‌اند اما ما می‌توانیم فقط یک نفر را نجات دهیم. حال ممکن است  پای دو فعل در میان است یا گاهی پای یک فعل در میان است و فرد نمی‌تواند وظیفه خود را تشخیص دهد و یا این‌که مثلاً برای حفظ جان فردی مجبور بشویم که از وسط زمین غصبی عبور کنیم؛ خب این‌جا تشخیص وظیفه مهم است و این‌که کدامیک اولویت دارد، را باید تشخیص دهیم .

نظریه چهار مؤلفه‌ای رست  در سواد اخلاقی

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: نظریه چهار مؤلفه‌ای رست یا جیمز رست که در سواد اخلاقی مطرح است، چهار مؤلفه مهم سواد اخلاقی را مطرح می‌کند:

 اول؛ این‌که فرد نسبت به فعل اخلاقی حساسیت داشته باشید.

 دوم؛ قضاوت داشتن و سوم انگیزش و چهارم اجرا.

 معنای حساسیت به این معنی است که دستگاه شناختی انسان نسبت به اتفاقات اخلاقی پیرامونش فعال باشد؛ یعنی اصل متوجه شدن به پدیده مورد توجه باشد مثلاً بوی سوختن که می‌آید فرد می‌فهمد که غذا سوخت.

 سوم؛ بحث قضاوت به این معناست که حال که متوجه مسائل اخلاقی شدیم آیا وظیفه اخلاقی را می‌توانیم درست انجام دهیم. این‌که وظیفه چیست؟ شیوه، زمان، روش اجرا را تشخیص دهیم و سوم این‌که انگیزش داشته باشید آیا انگیزه انجام کار درست را داریم؛ مثلاً می‌دانیم ورزش مفید است؛ می‌دانیم تغذیه سالم ضروری است می‌دانیم که صله رحم را باید انجام دهیم اما انجام نمی‌دهیم که عمده مشکلات اخلاقی جامعه به همین مسئله انگیزش برمی‌گردد.

چهارم؛ در حیطه اجرا است که باید بتوانیم به‌درستی مسائل اخلاقی را در جامعه عملیاتی کنیم، مسئله‌ای که در ذیل این مساله وجود دارد، مسئله فرااخلاق است.

وی گفت: فرا اخلاق در فلسفه اخلاق و روان‌شناسی اخلاق با هم متفاوت است؛ فرااخلاق داخل در حوزه اخلاق و فراتر از اخلاق است و در اخلاق مؤثر است. در مؤلفه اجرا یعنی چقدر فرد عزم و اراده و استقامت دارد و می‌تواند مقاومت کند. برخی افراد اساساً آدم‌های با عزم و اراده‌ای نیستند؛ این ضعف عزم و اراده عنصری است که در همه حوزه‌ها تاثیر می‌گذارد. برخی از افراد انگیزه‌ی اخلاقی دارند اما قدرت ایستادگی در برابر وسوسه‌ها را ندارند و توانایی ارتباط‌گیری با افراد را ندارند و یا این‌که توانایی صحبت مؤثر با دیگران را ندارند این‌ها مجموعاً عنصر اجرا می‌شوند.

وی افزود: همه این چهار عنصر باید در کنار یکدیگر وجود داشته باشد تا انسان مواجهه درست با تعارضات اخلاقی داشته باشد؛ یعنی بحث حساسیت، قضاوت، انگیزش و اجرا باید هنگام مواجهه با تعارضات اخلاقی وجود داشته باشد.

تعارض اخلاقی در مقام امتثال حکم شارع اتفاق می‌افتد

وی خاطرنشان کرد: در بحث تعارضات اخلاقی ما در فهم مسئله از طرف شارع مشکل نداریم اما در مقام امتثال مشکل داریم. تعارض اخلاقی به معنی اختلاف‌نظر با دیگران نیست؛ به معنی کشمکش بین وظیفه و میل شخصی هم نیست؛ مثل زمانی که  غرور اجازه نمی‌دهد که معذرت‌خواهی کنم، اینجا تعارض اخلاقی نیست. تعارض جایی هست که وظیفه مبهم است. تعارض اخلاقی به‌معنای بلاتکلیفی ناشی از چند وظیفه است.

تفاوت تعارض اخلاقی و تعارض منافع

وی افزود: البته تعارض اخلاقی با تعارض منافع با هم متفاوت است در تعارض منافع منافع گروه و یا وابستگان و یا خود شخص اجازه نمی‌دهد که به وظیفه حرفه‌ای خودش به‌نحو درستی عمل کند؛ اما در تعارض اخلاقی بحث منافع فردی و گروهی مطرح نیست بلکه تشخیص وظیفه مبهم است. مثلاً در تعارض منافع فرض کنید که داوری متوجه شود که در قضاوت دو تیم ورزشی منافع شخصی او و خانوادگی او ایجاب می‌کند که به نفع یکی از دو تیم سوت بزند؛ اما اخلاق حرفه‌ای این است که باید بی‌طرفانه سوت بزند پس تعارض منافع در این‌جا ایجاب می‌کند که فرد وظیفه خود را درست انجام ندهد و این با تعارض اخلاقی متفاوت است .

وی بیان کرد: در برخی کشورها قانونی به نام سرمایه‌گذاری کور وجود دارد یعنی مثلاً وقتی‌ فردی به سمتی مانند رییس‌جمهوری یا وزیری می‌رسد باید کل دارایی خود را به حاکمیت بدهد و حاکمیت اموال او را در جاهای مختلف بدون اطلاع او سرمایه‌گذاری کند و آن شخص نمی‌داند که اموالش کجا سرمایه‌گذاری شده تا به‌دنبال منافع خود تصمیم‌گیری کند و منافع خودش را لحاظ کند و قوانین سفت‌وسخت در این زمینه وجود دارد؛ خب این جلوی تعارض منافع را خواهد گرفت.

مشکل اصلی در تعارض منافع، خود فریبی و خودفراموشی است

دکتر بوسلیکی اضافه کرد: مشکل اصلی در بحث تعارض منافع این است که فرد دچار خود فراموشی می‌شود؛ از طرفی دین باید کامل اجرا شود و ما نمی‌توانیم نومن ببعض و نکفر ببعض باشیم؛ یعنی هر جا که به نفع ماست عمل کنیم و هر جا که به ضرر ما هست، عمل نکنیم و بعد هم توجیه کنیم.

در بحث تعارضات گاهی با ملاک‌ها و معیارهای مختلفی روبه‌رو می‌شویم که تشخیص وظیفه و عمل به وظیفه برای انسان، سخت می‌شود. پس این گونه‌شناسی تعارض و شیوه مواجهه با تعارضات اخلاقی در موارد مختلف متفاوت است. مثلاً در تعارض حداکثری وظیفه تشخیص خیلی سخت است در تعارض چندوجهی به‌عنوان مثال، دادن دفترچه بیمه به یک نیازمند ازیک‌طرف کمک به فرد نیازمند است و از طرف دیگر تعهد به شرکت بیمه است که دفترچه به دیگران داده نشود یا تعارض خیر رسانی  که مثلاً برای انتخاب رشته فرضاً والدین رشته‌ای را انتخاب و در اولویت قرار دهند که از حیث آینده  بهتر است اما  فرزند آن رشته را نپسندد و راضی نباشد.

وی یادآور شد: برخی معتقدند که بین اخلاق و فقه تعارض وجود دارد درصورتی‌که اصل فقه بر مصالح و مفاسد واقعی بنیان نهاده شده‌است و همچنین احکام شرعی برای مصلحت نوعی وضع شده‌است؛همان‌طور که قوانین کشور اکثراً برای عامه مردم منافع دارد، اما در موارد خاص و جزئی گاهی می‌تواند بین فقه و اخلاق یا بین اهم و مهم تعارضاتی ایجاد شود.

چهارگام اساسی در رفع تعارضات اخلاقی

وی گفت: حال گام‌هایی مؤثر در تعارضات اخلاقی مطرح می‌شود. چهار گام اساسی در این مسئله مطرح است اول این‌که دقیقاً بتوانیم تعارض اخلاقی را از تعارض منافع جدا کنیم. گاهی انسان دچار خودفریبی می‌شود و در امری که منافع خودش در بین است می‌خواهد القا کند که تعارض اخلاقی وجود دارد درصورتی‌که این مسئله صحیح نیست و باید در تعارض اخلاقی اهم و مهم را فرد جدا کند و بعد تشخیص وظیفه دهد.

 گام دوم در تعارض بدوی و تعارض نماها اتفاق می‌افتد که باید ما بتوانیم این تعارضات را تشخیص دهیم باید قوه خیال و خلاقیت خودمان را به کار بگیریم و راه سومی را برگزینیم.

وی اذعان داشت: سومین گام تشخیص اهم و مهم است مثلاً فردی بیماری دارد که از هیچ راه دیگری تامین هزینه بیماری برای او ممکن نیست از طرفی پولی که قرار است برای درمان این بیماری استفاده شود سهم سادات است؛ این‌که کدام وظیفه ترجیح دارد و آیا حق برداشت از سهم سادات وجود دارد و یا نجات جان بیمار اهمیت دارد مسئله تشخیص بین اهم و مهم است و یا مثلا این‌که فردی دارای بیماری ایدز است و بعد به مشاور این مسئله را مطرح کرده‌است و مشاور می‌داند که اگر این مسئله را به همسرش نگوید همسر او هم دچار این بیماری می‌شود آیا این‌که رازداری کند و یا این‌که افشای این راز را انجام دهد مسئله‌ای هست که باید بین اهم و مهم تشخیص دهد  دهد که کدام ترجیح دارد.

 در بحث تعارض حداکثری گاهی واقعاً ترجیحی وجود ندارد، گاهی ترجیح وجود دارد اما ما به تشخیص نمی‌رسیم.

دکتر بوسلیکی در ادامه چهارمین گام را مسئله اختیار دانست و تصریح کرد: در مسئله تعارض حداکثری، فرد حقیقتاً به تشخیص نمی‌رسد و در این‌جا اختیار مطرح می‌شود. اگر کسی  در تشخیص وظیفه انسان مانده باشد، آیا می‌تواند عصیان کند و به هیچ کدام از آن دو کاردست نزند، این مسئله‌ای است که در بحث تعارض اخلاقی قابل تامل است.

امتیازدهی مسائل اخلاقی در فلسفه اخلاق

وی در ادامه به این نکته اشاره کرد که در فلسفه اخلاق این‌که بر چه اساسی یک مسئله اخلاقی را امتیازدهی می‌کنیم، سه مبنا صورت می‌گیرد یا نتیجه‌گرا است یا وظیفه‌گرا و یا فضیلت‌گرا گرایانه. در بحث نتیجه‌گرایی فرد نتیجه را مدنظر قرار می‌دهد؛ یعنی رفتار من چه سود و زیانی حاصل می‌کند و این سود و زیان برای خودم و دیگران چگونه است و در بحث وظیفه گرا این مسئله مطرح می‌شود که حقوق چه کسانی تحت تاثیر فعل من قرار می‌گیرد و در بحث فضیلت‌گرا باید آزمایش بی‌طرفی انجام شود؛ یعنی  تصور کنیم که اگر به‌جای این افراد مثلاً خانواده خودم بود، چه می‌کردم یا مثلاً اگر به‌جای این زن، همسر خودم یا به جای این بچه فرزند خودم بود چه کاری انجام می‌دادم این مسئله تعمیم‌پذیری کانت است که تأمین‌کننده بی‌طرفی می‌باشد.

وی گفت: در آزمایش تعمیم‌پذیری باید به این مسئله دقت شود که اگر برخی کارها تعمیم پیدا کند، چه لطماتی می‌تواند وارد کند یعنی اگر من این کار را انجام دهم و دیگران هم در اجتماع آن کار را انجام دهند، چه لطماتی می‌تواند وارد شود این می‌تواند جلوی بسیاری از تعارضات اخلاقی را بگیرد. یا یکی از آزمایش‌های دیگری که مطرح است، آزمایش عکس پذیری است که اگر جای من و جای فرد مقابل عوض شود؛ آیا حاضرم فلان کار را انجام دهم یا خیر در این مسئله قاعده اسلامی می‌گوید هرچه برای خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسند.

وی ادامه داد: مسئله دیگر آزمایش قابل دفاع بودن است یعنی اگر در معرض عموم افراد قرار بگیرم آیا مثلا اعمال من قابل دفاع است آیا اگر در معرض آزمایش افکار عمومی قرار بگیرد، وجدان عمومی اجازه چنین کاری را می‌دهد این‌ها هم سواد اخلاقی است و مواردی است که در تعارضات اخلاقی مطرح می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید