به گزارش شبکه معالم، حجت الاسلام و المسلمین ربانی، بیرجندی مدیرگروه فقه و مبانی اجتهاد مرکز تخصصی آخوند خراسانی، در نشست تاثیرگذاری مبانی کلامی در دانش فقه و اصول، به تبیین تاثیر مبانی کلامی در دانش اصول فقه پرداخت و خواستگاه اصلی علم اصول فقه را متکلمان دانست و گفت: تولد علم اصول گرچه در میان اهل سنت زودتر رخ داد و در میان شیعه با تاخیر بود، اما علم اصول در قرن پنج و شش در میان اهل سنت فوت کرد. مفصل ترین کتب اصولی اهل سنت مربوط به قرن پنج و شش است. کتاب المحصول فخر رازی و کتاب البحر المحیط از فخر الدین زرکشی در قرن هفتم است، شرح المنهاج ناصر الدین بیضاوی و … همگی در چندین جلد است، اما بعد از این برهه و در دنیای معاصر اهل سنت اغلب کتب اصولی تک جلدی است. با این وجود علم اصول در شیعه دیر متولد شد اما به طور مداوم بالیده و رشد کرده است.
این مدرس خارج فقه و اصول بیان داشت: با نگاهی به منظر تاریخی درمی یابیم فقهای قدیم ما از دوره ای که فقه از نصوص خارج شد و به منزله فرآیند عملیات اجتهاد رسید -دوره ای که عصرغیبت کبری شروع شد و سران مذهب تشیع یعنی شیخ مفید(ره) و سیدمرتضی(ره) و شیخ طوسی(ره) ظهور کردند- سران مذهب ما از دوره شیخ مفید به بعد ابتدا متکلم بوده اند و بعد فقیه. علامه عسکری(ره) در این زمینه میفرماید: علامه حلی(ره) پانصد کتاب دارد که از هر صد کتاب ایشان، نود و پنج کتاب در باب کلام است. از زمان شهید اول(ره) علم فقه گسترش پیدا کرد و فقه اکبر به حاشیه رانده شد و فقه اصغر که فروع فقهی بود اصل قرار گرفت. پس تا قرن هشتم و نهم، بزرگان ما اول متکلم و بعد فقیه بودهاند. به عبارت دیگر باید در ابتدا رتبه ممتاز کلامی بغداد را احراز می کردند تا مقام و رتبه اول را دارا باشند.
حجت الاسلام و المسلمین ربانی بیرجندی در ادامه به نمونه هایی از مبانی کلامی در علم اصول فقه اشاره و افزود: از دوره شاگردان مرحوم وحید بهبهانی علم اصول گسترش یافت و خود به خود مباحثی در علم اصول مطرح شد که از همینجا می توان به درستی تشخیص داد مباحث کلامی در علم اصول چیست و چه تاثیری در فقه می گذارد.
وی ادامه داد: نخستین قاعده، قاعده لطف است. مرحوم سید محمد مجاهد(ره) که استاد شیخ انصاری(ره) بود، کتابی دارد به نام مفاتیح اصولی و در آن بیان می کند که قاعده لطف که در اصول مورد توجه است یک قاعده کلامی است. سید مرتضی علم الهدی(ره) قدیمی ترین عالمی است که قاعده لطف را در علم اصول مطرح کرده و برای مبناسازی اجماع، قائل شد به اینکه اجماع از باب قاعده لطف است و قاعده لطف یک مبحث کلامی است.
وی گفت: قاعده دیگر کلامی، قاعده عدم تکلیف به مالایطاق است. تمام علمای اصول، همه قواعد اصولی و فقهی را مبتنی بر این می دانند که خداوند به مالایطاق امر نمی کند.
وی خاطرنشان کرد: سومین قاعده ، عدم صدور قبیح از حکیم است و چهارمین قاعده، قاعده عصمت است و همین طور نکات دیگر مثل اصاله البرائه عقلی که به قبح عقاب بلابیان برمی گردد. مرحوم شیخ انصاری(ره) بحث تجری و قبح تجری را مطرح کرد که از مباحث کلامی است و در اصول وارد کرد. با اینکه شیخ انصاری(ره) مجرِد و پالایش کننده علم اصول بود و در علم اصول نوآوری داشت، اما معتقد بود بسیاری از مباحثی که وارد علم اصول شده از مباحث دیگر وارد اصول شده و مباحث رجالی و حدیثی و تفسیری و مباحث الفاظ هر کدام باید در جایگاه خود مطرح شود نه در علم اصول. اما با این وجود خود شیخ اعظم انصاری (ره) بحث قبح تجری و عقاب تجری را با وجود اینکه بحثی کلامی بود به لحاظ اهمیت آن وارد اصول کرد .