به گزارش شبکه معالم، دکتر حمیدرضا تمدن در نشست مطالعات میان رشته ای فقهی در جهان غرب که در دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی برگزار شد؛ بیان کرد: متاسفانه تا کنون تحقیق جامعی درباره شناخت جریان های تجدد خواه و رویکرد های نواندیشی دینی در جهان عرب انجام نگرفته است و بیشتر آنچه که نوشته شده تنها تک نگاری هایی هستند که فقط به موضوعات یا اشخاصی معین پرداخته اند.
وی افزود: حتی همین تک نگاری ها درباره مطالعات فقهی و تا حدی اصولی نیز وجود ندارد و این مطالب را تنها می توان از لا به لای آثار نواندیشان دینی عرب که به فقه و اصول فقه نیز توجه داشته اند پیدا کرد. به همین جهت آنچه در این مجال مورد اشاره قرار خواهد گرفت تجربیات شخصی بنده و حاصل مطالعات خود در این سالها و پیگیری آثار نو اندیشان فقهی است.
وی ادامه داد: قرن هجدهم و نوزدهم میلادی و به دنبال حمله ناپلئون بناپارت به مصر و به طور کلی آشنایی کشورهای اسلامی و خصوصا شمال آقریقا به واسطه مستعمره شدن با پیشرفت های مغرب زمین واکنش های گوناگونی را در دنیای اسلام به وجود آورد که در نتیجه آن نحوه ارتباط سنت و دین با دنیای جدید و دگرگونی های آن به موضوع اصلی و دغدغه ذهنی اندیشمندان تبدیل شد.
پژوهشگر فقه و اصول فقه اظهار داشت: در ایران دست کم سه رویکرد کلی در مواجهه با این تقابل سنت و تجدد به وجود آمد، اول اینکه گروهی همچون ملکم خان و تقی زاده در امتداد اندیشه های آخوندوف معتقد بودند که نمی توان میان مذهب و تجدد گرایی سازش برقرار کرد و لااقل بخشی از قوانین اسلامی با روح مردم سالاری و مشروطه خواهی همخوانی و مناسبت ندارد.
وی در توضیح دومین رویکرد گفت: گروهی دیگر همچون طالبوف و مستشار الدوله معتقد بودند که تعارضی میان آموزه های مذهبی و تجدد وجود ندارد و با تاکید بر اصلاح گری بر حفظ اصول و سنت های مذهبی تأکید داشتند و سومین رویکرد گروه دیگر همچون آخوند خراسانی و میرزای نایینی مسأله تجدد را دارای اولویت نمی دانستند و به چالش های پیش روی تجدد به مثابه مشکلاتی اجتماعی می نگریستند که با تعالیم سنتی دین قابل حل و فصل بود.
وی با بیان اینکه مشابه همین رویکرد ها در جهان عرب نیز قابل مشاهده است؛ افزود: در هر صورت اندیشه اصلاح گری دینی در عصر جدید در جهان اسلام به بازنگری در اندیشه های دینی توجه نشان داد که مجموع آنها را می توان در اصلاح بر پایه نقد عمل مسلمانان، نقد آموزه های مذهبی سنتی و نقد روش ها و رویکردهای سنتی خلاصه کرد.
تمدن بیان کرد: در فضای کتب فارسی، دکتر پاکتچی به جریانهای فهم قرآن که توسط اصلاح گران دینی در سده اخیر و در کشور ایران به وجود آمده بود و شیوه آنها پرداخته است که در کتاب«جریان های فهم قرآن کریم در ایران معاصر» این شیوه ها بیان شده است.
وی با اشاره به مباحث جلسه گفت: در این نشست گزارشی از اسلام سیاسی و آثار مهم آن، گزارشی از مباحث فقهی جدید با تکیه بر استفاده از علوم دیگر مانند فقه اجتماعی و فقه العمران(الفقه الحضاری)، گزارشی از مهم ترین مدعیان بازنگری در روش های فهم دین و علوم مورد استفاده آنها و گزارشی از عرصه های جدید در اصول فقه و آثار مهم آن ارائه می شود.
وی در توضیح اسلام سیاسی بیا کرد: توجه به پیشرفتهای غرب در ابتدای قرن ۱۹ میلادی به مسأله اندیشمندان مبدّل شد. رفاعه الطهطاوی جهت آشنایی با این پیشرفتها به پاریس سفر کرد و مدتی در آنجا زندگی کرد و کتاب «تخلیص الابریز من تلخیص باریز» را نوشت و عامل پیشرفت غرب و عقب ماندگی جوامع مسلمان را توجه به «مصالح عامه» و خلوّ فقه اسلامی از آن می دانست.
پژوهشگر فقه و اصول فقه گفت: دست کم از دوره ماوردی اهل دین و اهل سیاست در امور یکدیگر دخالت نمی کردند و این از جملات ماوردی هم قابل استفاده است که میگفت: «الإمامه موضوعه فی حراسه الدین و سیاسه الدنیا» یعنی وظیفه دولت حراست دین است نه تفسیر آن. طهطاوی پیشنهاد داد با توجه به شورا و مقاصد الشریعه به سراغ امر عمومی برویم. او این نگاه مقاصدی را از افرادی همچون ابن عقیل حنبلی گرفته بود که می گفت: «حیثما تکون المصلحه فثمّ شرع الله» و همین را معبری به بحث «تمدن» قرار داد.
وی افزود: بعد از او اندیشه «تنظیمات» در بلاد عثمانی مطرح شد و فردی مثل خیرالدین التونسی که به بحث مقاصد هم توجه ویژه داشت کتاب «اقوم المسالک فی احوال الممالک» را نوشت و با توجه به بحث مقاصد و مصلحت به مشروع سازی تغییرات اداری همت گماشت.
وی اظهار داشت: اینها آغازی بود بر دخالت علما در امر عمومی و سیاست. بعد از اینها سید جمال الدین اسد آبادی از طریق نزدیک ساختن کشورهای مسلمان و پس از وی محمد عبده از طریق تأسیس نهادهای آموزشی و شیوه های تعلیمی به اصلاح پرداخت. در این میان شاگرد عبده یعنی علی عبدالرازق با تاثیر پذیری از اندیشه های سیاسی عبده کتاب «الاسلام و اصول الحکم» را نوشت که کتاب بسیار مهمی است و در آن قائل شد اسلام نظریه سیاسی نداشته و درباره اداره دولت هم بحث نکرده است.
تمدن عنوان کرد: نگارش این کتاب هم با بحث ملغی دانستن خلافت عثمانی توسط آتاتورک در سال ۱۹۲۴م ارتباط داشت و گامی در جهت دفاع از آن شمرده می شد. اما شاگرد دیگر عبده یعنی رشید رضا که ابتدا همفکر او بود و بعد ها به وهابیت و آل سعود گرایش پیدا کرد با نگارش کتاب «الخلافه او الامامه العظمی» تفکر عبده و عبدالرازق را نقد کرد که بعدها توسط حسن البنا، مودودی و عبدالقادر عوده اندیشه او (رشید رضا) ادامه یافت.
وی ادامه داد: علاوه بر این افراد که سعی داشتند مباحث علم سیاست را از دریچه فقه مورد بررسی قرار دهند، می توان از «طه حسین» نام برد که به «نقد تاریخی تراث اسلامی» توجه ویژه داشت و راه را بر ورود شیوه های نقادی آکادمیک مغرب زمین به بلاد اسلامی هموار کرد. در دوران جدید و با گسترش تفکر سلفی گری و جریان هایی مانند داعش و القاعده، کتب سیاسی جهان عرب عمدتا به این مسأله و بحث همزیستی پرداخته اند
وی گفت: در فضای شیعی فقط به متأخرانی همچون علامه محمد مهدی شمس الدین اشاره می شود که کتب و مصاحبه هایش عمدتا رنگ و بوی سیاسی داشته و مسائل روز مانند احتکار، شایستگی زن برای پذیرش مسئولیت های اسلامی، روابط اسلام و غرب و امثال آن را مد نظر داشته است که حقیقتا آثارش هم بسیار میان اهل علم حوزوی مغفول واقع شده است. علاوه بر او می توان آیت الله محمد مهدی آصفی را نام برد که او هم موضوعاتی مانند مقاومت، روابط اسلام و غرب و امثال آن را بررسی کرد.
پژوهشگر فقه و اصول فقه اظهار داشت: از میان فقیهان معاصر نیز آیت الله سند آثار مهمی درباره نحوه ارتباط مسلمانان با کشورهای غیر مسلمان و وضعیت قرار دادهای آنان نگاشته که همگی قابل توجه هستند.
وی در توضیح فقه العمران گفت: در جهان عرب مصطلحی تحت عنوان «فقه الحضاره» در حال رواج یافتن است که خود جای بررسی دارد اما یکی از زیر شاخه های آن یعنی «فقه العمران» طی سال های اخیر توجهات بسیاری را به خود جلب کرده و حتی سلطنت عمان از چند سال گذشته زیر نظر وزارت اوقاف این کشور کنفرانس های را تحت نام «تطوّر العلوم الفقهیه» برگزار می کند که در آن توجه ویژه به فقه العمران نشان داده و حتی سلسله برنامه هایی را تحت همین عنوان تهیه کرد که از تلویزیون این کشور و برخی از کشورهای عربی دیگر پخش شد. در سالهای اخیر هم در ایران این مسأله مطرح شده و برخی فقه پژوهان به آن توجه نشان داده اند. در ادامه گزارشی از کتبی که به بررسی مسائل شهر از دریچه فقه نشسته اند می پردازیم:
وی در ادامه گزارشی از مهم ترین اصلاح گرایان و مدعیان بازنگری در جهان عرب جدید ارائه کرد و افزود: در اهل سنت در دوران جدید عده ای به عنوان نواندیش دینی در جهان عرب به شمار می روند که به جامعه اسلامی و علل انحطاط مسلمانان توجه ویژه دارند.
تمدن محمد عابد الجابری را یکی از این نو اندیشان دانست که دلیل انحطاط جوامع مسلمان را عدم به کار گیری عقل و تکیه به نقل می دانسته و در کتاب «بنیه العقل العربی» به این نکته اشاره کرده است که مسلمانان عقل را به کلی کنار گذاشته اند و بر همین اساس تعبیر «العقل المستقیل» را مطرح کرده است.
وی ادامه داد: ابوزید نیز در کتاب «الخطاب العقلی فی التفسیر» و «نقد الخطاب الدینی» و «مفهوم النص» را نوشت که البته ظاهرا اولی را از همه مهم تر می دانست. او نیز بر توجه به عقل در فهم متون دینی تأکید داشت، محمد آرکون که عمده آثارش نقدی هستند، نیز کتاب «نقد العقل الإسلامی» را نوشت و به مسأله عقلانیت و به کار گیری آن در عصر مدرن پرداخت.
وی گفت: امانیزم نیز در همین مسیر به «ابن مسکویه» و «ابوحیان توحیدی» توجه ویژه داشت و آنان را جزو احیاگران اندیشه امانیزم می دانست و معتقد بود فیلسوفان، انسان را فراموش کرده و فقط به خدا می پردازند و کمتر از مسائل انسان سخن می گویند. او اهل سکولاریزه کردن بود.
پژوهشگر فقه و اصول فقه اظهار داشت: هاشم صالح مترجم اصلی آثار ارکون به عربی است که در سال ۲۰۱۷ و پس از وفات ارکون، خلاصه ای از تمام آثار وی را در کتابی با عنوان «قراءات فی القرآن» الوصیه الفکریه الأخیره لمحمد آرکون گرد آورده است.
وی افزود: اما در این میان مسأله محمد عابد الجابری «عقل عربی» یا «عقل انسانی» است. او ادعا دارد عقلانیت مشائی و ابن رشدی را می پسندد. در سال ۱۹۸۰ گفتگوهایی بین او و حسن حنفی در گرفت که در آنها حنفی از خشکیده شدن عقل شکایت می کرد اما جابری معتقد بود اینچنین نیست و ما با داشتن افرادی مثل ابن رشد عقلانیت زنده داریم.
وی بیان کرد: شاید بتوان ویژگی مشترک این نواندیشان و شاگردان و پیروانشان را دعوت به بازنگری در شیوه های فهم دین و اصلاح اوضاع مسلمانان از طریق اصلاح و تنقیح شیوه های فهم دین دانست.
تمدن بیان کرد: به مناسبت موضوع بحث و توجه به استفاده از علوم دیگر در نقد تراث دینی جهت دستیابی به هدف اصلاحگری، شایان ذکر است که «طه حسین» به رویکرد تاریخی و استفاده از علم تاریخ و شیوه نقادی غربی همت گماشت.
وی عنوان کرد: از میان افراد نامبرده، آرکون نیز که گرچه از پرورش یافتگان سنت اسلام شناسی فرانسه بود اما شیوه او قدری با سبک های رایج اسلام شناسی در اروپا تفاوت داشت. نکته مهم آن است که وی از علم تاریخ، زبان شناسی، انسان شناسی، مردم شناسی، نقد ادبی، علوم اجتماعی و سایر علوم انسانی در فهم دین بهره می گرفت و بر لزوم استفاده از آنها تأکید ویژه داشت. همچون آدونیس در الثابت و المتحول که به نقد ادبی سنت توجه ویژه دارد.
وی بیان کرد: ابوزید نیز همچون او بر استفاده از تاریخ و همچنین رویکردهای ادبی و هرمنوتیکی تأکید داشت و آن را موجب اصلاح اندیشه دینی می دانست.
پژوهشگر فقه و اصول فقه عنوان کرد: یکی از وجوه مشترک نواندیشان با گرایش نواعتزالی، نقد حدیث با استفاده از علوم مذکور بود، ممکن است در ابتدای امر اینگونه به ذهن بیاید که نقد حدیث توسط این گروه تنها با مخالفت سلفی گرایان مواجه شده اند اما نکته جالب آن است که حتی برخی اسلامگرایان جدید و بعضی از مقاصد گرایان مانند رضوان السید به نقد افرادی مانند ارکون و طرابیشی پرداخته اند و جالب است که برای نقد عقل گرایی آنان و گرایششان در نقد عقل عربی، به دفاع از ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و حنبلی گری روی می آورد و نقد آنان نسبت به افراد مذکور و حنبلی گری را ناشی از علاقه شان به تشیع و ایران می داند.
وی در توضیح حسن حنفی گفت: از متفکرانی که ایرانیان با آثار وی آشنا هستند دکتر یحیی محمد است که دغدغه اصلی وی روش های فهم دین است و مقالات و آثار وی همگی در همین راستا است که در مطالعاتش نیز نگاهی به نظرات امثال جابری و ارکون و ابوزید داشته و دارد. اونیز با نگارش آثاری مانند «مشکله الحدیث» و برخی مقالاتش که در مجله الاجتهاد و التجدید به چاپ رسیده، به نقد حدیث توجه دارد وی نیز رویکرد مقاصدی دارد و در مباحث خود از هرمنوتیک و تحلیل گفتمان بهره میگیرد.
وی افزود: به عنوان یکی دیگر از داعیه داران اصلاح اندیشه دینی می توان به حیدر حب الله اشاره کرد که البته گرایش سیاسی ندارد اما دروس و آثارش در نقد حدیث، توجه به فلسفه فقه، استفاده از هرمنوتیک، مقاصد شریعت، گستره شریعت و… نشان از رویکرد جدید او به مطالعات دینی دارد که البته چندان هم مورد توجه قرار ندارد.