به گزارش شبکه معالم، دکتر سیدمحمدتقی موحد ابطحی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در دومین جلسه از سلسله نشستهای مبانی فلسفی اسلامی سازی علوم انسانی که از سوی گروه آموزشی فلسفه و کلام اسلامی مرکزتخصصی آخوند خراسانی برگزار شد، به تبیین موضوع «سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در علوم انسانی اسلامی: دستیافتنی در افق ۱۴۵۰؟» پرداخت و با بیان تاریخچه ای کوتاه از مباحث علوم انسانی دینی گفت: بعد از انقلاب صنعتی و پیشرفت قابل توجه در زمینه علوم تجربی و طبیعی و موفقیتهای چشمگیر فیزیک نیوتونی، همانطور که نظم کیهانی و پدیده های آن به لطف فیزیک نیوتونی میتوانیم بشناسیم و برای ما قابل پیش بینی و حتی قابل کنترل شد، این انگیزه در غرب بوجود آمد تا به سراغ علمی برود که بشر را قابل پیشبینی و از طریق شناسایی علل و عوامل بروز واکنشهای طبیعی انسان، قابلیت کنترل او را داشته باشد.
از نظر دکتر ابطحی این علم غربی در جامعه دینداران دو چالش اساسی داشت. اول این که انسان را درحد سایر اشیاء تقلیل میداد و دوم این علم، دین را به کلی کنار میگذاشت. این دوعامل باعث شد تا در تلاش برای دینی سازی علوم انسانی مباحثی صورت گیرد. وی در این زمینه به کنفرانس ۱۹۷۷ مکه، گفتگوی سیدحسین نصر با متفکران دنیا از جمله مظفر اقبال در پاکستان و تلاشهایی در ایران نیز اشاره کرد.
وی دیدگاه ها در زمینه علوم اسلامی را به دو دسته تاسیسی و تکمیلی (تلفیقی) تقسیم بندی کرد و ادامه داد: در دیدگاه تاسیسی غالبا در عمل پیشرفت قابل ذکری نداشته ایم ولی مرحوم آیت الله مصباح یزدی با دیدگاه تلفیقیِ خود، پیشرفتهای چشمگیر و فعالیتهای مثبت قابل توجهی داشتند.
دکتر ابطحی در بررسی امکان دستیابی ما به این چشم انداز افزود: در آینده پژوهی دو روش توصیفی و تجویزی وجود دارد که در آینده پژوهی توصیفی ما آینده را توصیف میکنیم که چنین خواهد بود ولی در آینده پژوهی تجویزی بحث ساختن آینده است و تاثیراتی که ما میتوانیم در آینده دشته باشیم.
در این زمینه که آیا ممکن است ما در سال تعیین شده در سند به الگوی مورد نظر دست یابیم و به رتبه اول جهان در این علم نائل شویم گفت: در آینده پژوهی توصیفی دو دیدگاه امتناع و امکان وجود دارد که دیدگاه اول مربوط به کسانی است که ادعای امتناع را به توصیفات و به نحو پیشینی مستند میکنند و یا کسانی که به نحو پسینی استدلال امتناع را قبول دارند که در استدلال پیشینی از نظر ایشان میتوان به افرادی اشاره کرد که قائل به سر سپردگی دین و عدم آن در علم هستند (آزادی علم) و یا به عبارتی علم دینی را مفهوم خودمتناقض و ناممکن میدانند. وی در نقد این استدلال بیان داشت: علم درمقام تحقق خارجی خود هم نوعی سرسپردگی به جریان خاص علمی دارد وهمچنین هرچند که دین را ما امری ثابت میدانیم ولی اجتهاد در دین امری غیر ثابت و تغییر پذیر میدانیم. و در استدلال پسینی تاریخی به کسانی که شواهد و مثالهای تاریخی در این زمینه آورده اند اشاره کرد، مانند ناکامی شوروی یا تلاشهایی که در غرب و آلمان نازی صورت گرفت تا علم ایدئولوژیک تولید کنند که هیچکدام به نتیجه ای دست نیافتند، مثل علم ژنتیک و نژادگرایی که در آلمان وجود داشت و یا تلاش شوروی برای تولید گندمی که در منطقه سردسیر رشد کند البته با علم بومی و مارکسیستی که بعد از خرج بودجه های کلان بخاطر خروج از بازی رایج علم بین المللی عقب افتاد و به شکست انجامید و از این تجارب نتیجه میگیرند که این راه یعنی ایجاد و تاسیس راه و علم جدید نشدنی است.
مثال بارز آن تلاشهای پنجاه سال اخیر از جمله نشستهای زمان ضیاء الحق با بودجه های کلان پاکستان و عربستان که به بحثهایی چون چیستی فرمول شیمیایی جن، درجه حرارت جهنم و… پرداخته شد که هیچیک مساله علمی نیست. یکی از مهمترین سوالات این گروه این است که حاصل این پنجاه سال تلاش و بودجه چه بوده است؟
دکترسیدمحمدتقی موحد ابطحی در نقد این گروه ادامه داد: در علوم تجربی نیز سیصد، چهارصد سال طول کشید تا علم امروزی به نتیجه رسید. اما ما نمیتوانیم مسئولی را متقاعد کنیم تا برای پروژهای که شاید چهارصد سال بعد نتیجه دارد بودجه صرف کند.
وی به قول امکان دستیابی به این سند نیز اشاره کرد و افزود: دراین راستا نیز دو نوع استدلال وجود دارد:
- به نحو پیشینی (مبتنی بر دلایل پیشینی) که مهمترین دلیل بر امکان، وقوع آن در حوزه های روانشناسی و اقتصاد است.
- مبتنی بر دلایل پسینی و تجربی مانند اتفاقات مبارکی که در روانشناسی اسلامی و اقتصاد اسلامی رخ داد.
این موارد نشان میدهد با این که تا کنون این علم پیشرفت زیادی نداشته است ولی این امکان وجود دارد در آینده پیشرفت مورد نظر حاصل شود.
وی ادامه داد: هرچند ما در گذشته فکر میکردیم مساله خیلی ساده است و در کنفرانس مکه به سوالاتی اشاره شد که اساسا مساله این علم نبود ولی با فاصله حدود ده سال در نشست پاکستان دیدگاهها بسیار متحول شده است و پیشرفت غیر منتظرهای (با توجه به فضای آن زمان) داشت. در این راستا در کشور ما هم تحولات و پیشرفت هایی رخ داده است. بطور مثال دفتر همکاری حوزه و دانشگاه که امروزه عنوان آن دفتر پژوهش حوزه و دانشگاه است جزواتی منتشر کرد که عموما سعی داشت مباحث خود را با حاشیه زنی به کتب و نوشته های غربی مطرح کند اما ادبیات کنونی ما عمق پیدا کرده است و به این سمت رفته اند که مسائل طرح شده در غرب را مستقلا مورد بررسی قرار دهند.
وی در ادامه به سوال اصلی جلسه پرداخت و بیان داشت: آیا با توجه به روندی که تاکنون وجود داشته سندی که هنوز ابلاغ نشده است تا سال ۱۴۵۰ دستیافتنی است؟ وی حین بررسی توصیفی و بررسی دلایل پیشینی پیشرفت در این زمینه به این مطلب اشاره کرد: باتوجه به گذشته این علم و سرعت پیشرفت اندک آن در این چهل سال و همچنین روند اداری ناهماهنگ که گاه موازی کاری و صرف بودجه بدون ارایه گزارش و ایجاد خبرگزاری در این راستا امکان تحقق این سند چشم انداز در زمان تعیین شده وجود ندارد. چون در سند ادعایی در جایگاه اول بودن در علوم انسانی متاثر از علوم دینی را دارند.
دکتر ابطحی سوال کرد: اساسا چرا ما تعیین سال میکنیم؟ و خود چنین پاسخ داد: ما برای مجاب کردن مسولین و معقول بودن هزینه کرد برای پروژهای باید ابتدا نشان دهیم که این امر ممکن است که در مثلا تا نهایتا پنجاه سال آینده به پیشرفت قابل توجهی برسیم وگرنه برای یک مسوول قابل پذیرش نیست در بیش از این زمان هزینه کرد داشته باشد.
وی در نقد تعیین زمان و جایگاه مورد ادعا در سند افزود: این امر وابسته به مولفه های اساسی و زیادی است که باید مورد بررسی قرار گیرد. بطور مثال تعریف ما از علم چیست؟ آیا در پنجاه سال بعد نظریه پردازی جایگاهی دارد یا با هوش مصنوعی فقط کافی است داده ها جمع آوری شوند و دیگر به نظریه پردازی کلان نیاز نباشد؟ جایگاه دین در پنجاه سال آینده چیست؟ حتی این امر وابسته به اوضاع آب در ایران نیز هست. اصلا ما در پنجاه سال آینده آبی داریم که موجودیتی داشته باشیم؟ آیا این موارد در تعیین این سند مورد بررسی قرار گرفته است یا به صورت خوش بینانه این سند تظیم شده است؟ وی در این زمینه معتقد بود که باید سند نویسی واقع بینانه و بر پایه یک روند و بطور مستدل و مستند نگاشته شود.
دکتر ابطحی در راستای پیشرفت در زمینه علوم انسانی متاثر از علوم دینی پیشنهاداتی ارائه داد. وی در زمینه تاثیر بر روند و آسیبشناسی وضع موجود بیان داشت: در پروژه های مشخص تمرکز لازم وجود ندارد. بطور مثال در زمینه خاص ممکن است مراکز متعددی وجود داشته باشند که موازی کاری کنند و هیچیک از کار دیگری باخبر نباشد و باهم ارتباط ندارند و بطور جداگانه کار میکنند و بودجه های زیادی صرف میکنند.
وی برای رفع این آسیب پیشنهاد داد: لازم است خبرگزاری یا رسانه ای که فعالیت آنها را در این زمینه پوشش دهند راه اندازی شود تا علاوه بر رفع این آسیب شبهات افرادی که گمان میکنند در این زمینه کاری صورت نگرفته است پاسخ داده شود. وی ادامه داد که به عنوان مثال، به صورت منظم خبرهایی از فعالیت شورای تحول که سیزده سال این وظیفه را بر عهده داشته است منتشر نمیشود. بعد از گذشت این سالها خبرگزاری خاصی در این زمینه وجود ندارد و ما مطلع نیستیم که بودجه ها صرف چه فعالیتهایی شده است لذا نقد این فعالیتها هم ممکن نیست و حتی خروجی فعالیتهای این شورا هم چندان معلوم نیست.
وی نهایتا چنین نتیجه گیری کرد: این سند نویسی نیاز به بررسی دقیق و واقع بینانه دارد که با روند فعلی دستگاه های اجرایی این امر تا ۱۴۵۰ ممکن نیست مگر با آسیب شناسی و تاثیر بر روند کنونی با رصد فعالیتها و مطالبه گری. همچنین ما باید کارهای موفقی که در زمینه های دیگر صورت گرفته است را بشناسیم و الگو برداری کنیم.