به گزارش شبکه معالم، نشست مجازی تاملی بر مسئله غلبه «شکل دین» بر «مضمون دین» در کربلا با ارائه حجتالاسلام حامد محمدجانی، پژوهشگر حوزه تاریخ اندیشه از سوی امور فرهنگی و تربیتی مرکز تخصصی آخوندخراسانی برگزار شد.
مشروح این نشست در ذیل آمده است:
تقسیمبندی منابع عاشورا به حسب سبک نگارش
منابع تاریخ عاشورا، از نگاه سبک نگارش و ژانر نگارش چند دسته هستند: الف: تاریخی محض؛ ب: برخی تاریخی ـ مذهبی؛ ج: برخی تاریخی ـ داستانی؛ و طبعاً شماری هم ترکیبی وجود دارد که از هر کدام اینها برای خود بهره ای دارد.
برخی این جمله امام حسین (ع) را که فرمود «من برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم» مهمترین دستاویز برای تحلیل فلسفه قیام حضرت سیدالشهدا ع قرار دادهاند و با استناد به همین جمله امر به معروف و نهی از منکر را فلسفه اصلی قیام حضرت معرفی میکنند، آیا چنین قرائتی از قیام عاشورا پذیرفتنی است؟
اساس این جمله، در وصیت نامه امام حسین (ع) به برادرش محمد بن حنفیه آمده است. این متن با این عبارت در الفتوح ابناعثم کوفی (۵/۲۱) آمده است: «و إنی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و إنما خرجت لطلب النجاح و الصلاح فی أمه جدی محمد (ص) أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی محمد (ص)». متن وصیت نامه، جز در این کتاب نیامده و اگر در منابع دیگری هست، از آنجا نقل شده است. روی کتاب فتوح که معمولاً به اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم منتسب است، از نظر تاریخی، اتفاق نظر نیست. این کتاب تاریخی داستانی است. چنین جملهای با این اهمیت، حقش بود در منابع دیگر هم باشد که نیست، حتی در روایات اهل بیت (ع) که بسیاری از اخبار کربلا در آن آمده است، البته شاید کسی که سهلگیر باشد همین را قبول کند، اما یک نکته هست و آن این که ما میتوانیم اوایل کار امام حسین (ع) را با امر به معروف و نهی از منکر درست کنیم، اما اصل جهاد و جنگ را با قواعد فقهی که فقها برای امر به معروف گفته اند، نمیتوانیم درست کنیم و در تطبیق به دردسر میافتیم.
اگر بشود برای این وصیت نامه مأخذی به جز فتوح یافت و آن را پذیرفت، تازه این میشود هدفی که ابتدای حرکت از مدینه بوده است، اما فقهای بزرگ ما در طول تاریخ، نه تنها چنین برداشتی از نهضت کربلا نداشته اند؛ بلکه دغدغه شان این بوده که اثبات کنند قیام حضرت القاء به تهلکه نبوده است! گرچه این اواخر باب شده که البته این اواخر خیلی چیزها باب شده که نیاز به تأمل دارد.
چگونه میتوان قرائتی صحیحی از قیام عاشورا ارائه کرد؟ (روش تحلیل تاریخی)
علم تاریخ ذاتاً با یک عدم قطعیت همراه است، با این وجود در بررسی تاریخی واقعه عاشورا چگونه میتوان یک تحلیل همه جانبه ارائه داد و این عدم قطعیت را به حداقل رساند؟
روایات متفاوت از عاشورا در میان منابع کهن و نیز برخی از منابع متأخر نشان میدهد که در بسیاری از گزارشها ابهام وجود دارد، اما حقیقت آن است که در عاشورا، گزارشهای مربوط به اصل واقعه، تقریباً با اتفاق نظر نقل میشود. طبعا در بسیاری از جزئیات مشکل هست، اما روی کلیات میتوان گفت توافق نسبی هست، اگر بر این اساس، یعنی وقایعی که در منابع اصلی بر آن اتفاق است، تحلیلی صورت گیرد، به شرط آن که اصول استنباط و تحلیل درست باشد، میشود گفت، دیدگاههای موجود را میشود به هم نزدیک کرد.
اما دو اشکال هست؛ یکی این که اغلب روی واقعه و منابع اصلی تمرکز نمیکنند و اخبار دست دوم را از منابع متأخر به دلایل مختلف دخالت و ترجیح میدهند، ثانیاً در تحلیل، خیلی از اندیشههای کلامی و تاریخی معمول و افکار شکل گرفته مرسوم در قرون بعد استفاده میکنند، چنان که بسیاری از تحلیلگران، تسلیم زمانه خود هستند. بنابراین میبینیم تحلیلها چه قدر متفاوت است. فکر نمیکنم، بدون توجه به سیر این مباحث از زاویه معرفت شناسی، و حل مسأله در این نقطه، راه حلی برای این امر باشد.