نشست دوم و سوم از فصل سوم مدرسه مجازی حدیث پژوهی مقارن با حضور و ارائه دکتر سید محمدهادی گرامی با موضوع «گفتمانهای حدیثی اولیه شیعه و تأثیر آن بر جوامع اولیه حدیث» برگزار شد. عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی در این نشست، اصطلاحات و مفاهیم، تاریخنگاری انگارهای و اندیشهای مطالعات حدیث، گفتمانها، اندیشهها و انگارههای کهن حدیثی، مبانی مطالعه تاریخ انگارهای و اندیشهای، گفتمان استثنا و گفتمان تبویب، پرداخت و منابعی را در این مباحث معرفی نمود که گزارش آن تقدیم میگردد؛
تاریخنگاری انگارهای و اندیشهای چه نوع مطالعه حدیثی است؟
این نوع تاریخنگاری فقه الحدیثی نیست، رجالی نیست، نقد محتوایی و سندی نیست و یک نوع مطالعه تاریخی در حدیث و نیز احتمالاً چیزی مشابه تاریخ حدیث است.
تفاوت «تاریخ اندیشهها و انگارههای حدیثی» با «تاریخ حدیث» رایج
«مطالعات تاریخ حدیث بیشتر به تاریخ تدوین حدیث میپردازد در حالی که موضوع تاریخ انگارهها و اندیشههای حدیثی عمدتاً چیز دیگری است.»
موضوع تاریخنگاری اندیشهها و انگارههای حدیثی دقیقاً چیست؟
موضوع تاریخنگاری اندیشهها و انگارههای حدیثی عبارتنداز:
حدیث، احادیث (مکتوبه)، محدِّث، حدیث در وجه توصیفی، اندیشه حدیثی، انگاره حدیثی، گفتمان حدیثی
انگارهها: انگاره رابطه نزدیکی با اندیشه دارد ولی جزئیتر از آن است.
تعریف انگاره: در واقع انگاره دریافتی (اندیشهای) است که فرد یا افرادی از یک موضوع خاص دارند به شکلی که این دریافت آنها با یک اصطلاح یا واژه مشخص نامبردار شده است.
انگاره اسناد، انگاره تخلیط از اقسام این انگاره هستند (انگاره تألیف / انگاره اسناد/ انگاره تخلیط / انگاره منکر/ انگاره اصول (اربعمائه) /انگاره غلو/ انگاره علل/ انگاره نوادر/ انگاره ارکان اربعه حدیث)
گفتمانها: مقصود از گفتمان زمینههای طرح یک پرسش بالقوه وجود دارد اما هنوز به فعلیت نرسیده است برخلاف انگاره که جزئیتر است و یک اصطلاح را بررسی میکند.
تعریف گفتمان: بستری است که به خاطر شبکهای از گفتوشنودهای فکری میان گروهی از افراد در یک بازه زمانی و مکانی مشخص دربارهی یک موضوع شکل گرفته است که درباره آن خودآگاهی جمعی وجود دارد مانند گفتمان حدیث در زمان امام صادق (علیهالسلام)
مثال: (گفتمان نقل حدیث/ گفتمان کتابت حدیث/ گفتمان اختلاف الحدیث/ گفتمان جعل حدیث/ گفتمان تقیه و نقش آن در تاریخ حدیث متقدم شیعه/ گفتمان فهرست نویسی و جریان فهرست گرایی/ گفتمان استثنای روایت و رابطه آن با تخلیط)
گفتمانها، اندیشهها و انگارههای کهن حدیثی
تاریخ انگارهها: انگاره اسناد، انگاره تخلیط و غلو، انگاره علل، انگاره نوادر، انگاره اصل، انگاره ارکان اربعه حدیث.
تاریخ گفتمانها: گفتمان اختلاف الحدیث، گفتمان نقل به معنا، گفتمان جعل حدیث، گفتمان کتابت حدیث، گفتمان تقیه و نقش آن در تاریخ حدیث متقدم شیعه، گفتمان فهرستنویسی و جریان فهرست گرایی، گفتمان استثنای روایت، گفتمان تبویب
تاریخ اندیشهها: اندیشه نقل حدیث شیعی، اندیشه نقد بیرونی حدیث، اندیشه نقد درونی حدیث.
مبانی مطالعه تاریخ انگارهای و اندیشهای
حدیث بهمثابه گزاره تاریخی (نه حجت دینی)
۱. حجت شرعی/ گزاره الهیاتی چیست؟
۲. گزاره تاریخی چیست؟
۱) تاریخ: چه روی داد؟ توسط چه کسی؟ چگونه؟ چه موقع؟
۲) گزاره تاریخی: گزارهایی که تاریخ را گزارش میکند.
۳. حدیث چرا گزاره تاریخی است؟
تفاوتهای ماهوی بررسی (تاریخی یا الهیاتی) حدیثی
۱. تفاوت زاویه دید (برون دینی یا درون دینی)
۲. تفاوت پیشفرضها
دینی و الهیاتی: تلاش برای فهم حدیث در راستای عقیده رایج کلامی / الهیاتی/ فقهی
تعلیق پیشفرضها: تلاش برای دستیابی به امر واقع و بیرونی
۱. تمایز هدف مطالعه
استخراج حجت دینی: فقهی، کلامی، تفسیری
استخراج تاریخ: فکری، فرهنگی، سیاسی و …
مثال: رجال دانش تاریخی است که برای فقه و اصول استفاده میشود و در این دانش نباید از تعادل و تراجیح غیر تاریخی استفاده کنیم.
۲. رویکرد/ زبان پژوهش (تاریخ: توصیفی است ولی در الهیتی: تجویزی هنجارمند است)
امکان توسعه گزارههای تاریخی نسبت به گزارههای الهیتی / گزارشهای تاریخی
نمونه گزاره الهیاتی و گزارههای تاریخی در یک حدیث:
الإختصاص؛ النص؛ ص ۶۸ یونُسَ بْنِ یعْقُوبَ عَنْهُ قَالَ کُنْتُ بِالْمَدِینَهِ فَاسْتَقْبَلَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع فِی بَعْضِ أَزِقَّتِهَا فَقَالَ یا یونُسُ فَإِنَّ بِالْبَابِ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ قَالَ فَجِئْتُ إِلَى الْبَابِ فَإِذَا عِیسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّی جَالِسٌ عَلَى الْبَابِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ أَنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ قَالَ فَلَمْ یکُنْ بِأَسْرَعَ إِذْ أَقْبَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى حِمَارٍ فَدَخَلَ عَلَى الْحِمَارِ الدَّارَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَینَا فَقَالَ ادْخُلَا ثُمَّ قَالَ یا یونُسُ أَحْسَبُکَ أَنْکَرْتَ قَوْلِی لَکَ أَنَّ عِیسَى بْنَ عَبْدِ اللَّهِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ قَالَ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ لِأَنَّ عِیسَى بْنَ عَبْدِ اللَّهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ قَالَ یا یونُسَ بْنَ یعْقُوبَ عِیسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ مِنَّا حَیاً وَ هُوَ مِنَّا مَیتا[۱]
تمایز با رویکرد کلاسیک مورخان و دپارتمان تاریخ:
«در مطالعات تاریخی سنتی اسلامی، گزارههای تاریخی غالباً محدود به مواردی است که عیناً در منابع تاریخی وجود دارد که شاید بتوان از آنها بهعنوان «گزارههای موجود» یاد کرد؛ اما در فهم تاریخی از متون حدیثی، دستکم میتوان دو گروه دیگر از گزارههای تاریخی را به گستره مواد تحقیق افزود که از آنها با عنوان «گزارههای بازسازی شده» و «گزارههای بازتولید شده» میتوان نام برد.»
* امکان توسعه گزارههای تاریخی نسبت به گزارههای الهیاتی / گزارشهای تاریخی
*تفاوت در نقد سندی / بیرونی (تاریخگذاری بهجای اعتبار سنجی)
دو تمایز اصلی:
۱) نگاه مطلق به اعتبار یک کتاب یا گزارش تاریخی (در برابر نگاه نسبی)
مدرسی طباطبایی اشکال میگیرد که نباید روایات را بهعنوان منابع تاریخی آورد
یکی از منتقدانش که «محقق باید معیاری برای تشخیص روایت جعلی از واقعی داشته باشد و هر روایتی را سند تاریخی قرار ندهد» به روش سنتی جمع گزارشها اشاره میکند و میگوید: «پیروان این نظر [یعنی گوینده]… روش سنتی نقد روایات و طرق جمع عرفی و تبرعی میان متعارضات را به آنگونه که در میان ما رایج است، مصداق خوبی برای آن معیار نیافته و آنها را شیوههایی مجرد و غیرعلمی و به دور از واقعیتهای عینی و در مجموع، سادهاندیشانه میدانند». مدرّسی طباطبائی در توضیح این روش سنتی میگوید: «آن روش سنتی که از اواخر قرن دوم به مرور در جهان تسنن شکل گرفته و شیعیان در قرون میانه اسلامی با تعدیلاتی از اهل تسنن وام گرفتند از راه وارسی سند یک نقل، بر اساس مسموعات و قضاوتهای نوعاً متعارض تنی چند از محدثان ادوار متقدم، میکوشید میزان اعتبار آن نقل را مشخص سازد. این شیوه که بهروشنی روشی غیرعلمی بود و بسیاری از دانشمندان در همان ادوار قدیم ارزش کاربردی آن را مورد سؤال و نقد و ایراد قرار داده بودند، اکنون در هر دو فریق، فیصل حق از باطل و ملاک تمییز صحیح از سقیم دانسته میشود و برخی از ابناء زمان ما نوع بهشدت متساهلی از آن را فصلالخطاب و مفتاح علوم اولین و آخرین میپندارند
دیدگاه انتقادی نسبت به مدرسی
یکی از منتقدان مدرّسی طباطبائی درباره کتاب وی چنین میگوید: «ما در این کتاب روششناسی مشخصی را نمیبینیم، یعنی مؤلف نمیگوید که من در مواجهه با منابع چگونه برخورد میکنم … نکته مهم، برخوردهای چندگانه و ذوقی یا دستکم جانبدارانه با منابع است که در یکجا به یک گزارش تاریخی که در منبع متأخر و فرعی آمده است تکیه و با همان نقل، یک فرضیه سنگین ثابت میشود و همزمان به دهها گزارش در یک منبع دیگر که با فرضیه ایشان سازگار نیست، اعتنایی نمیشود بیآنکه دلیلی برای پذیرش یا عدم پذیرش آن ذکر شود»(محمدتقی سبحانی، «نشست نقد کتاب مکتب در فرایند تکامل جلسه اول»، ص ۴۵)
پاسخ مدرسی طباطبایی
«در تطبیق آن روش بر مورد سخن ما اگر فیالمثل مؤلفی که متهم به غلو است یا کتابی که از دخل و تصرف احتمالی غالیان در آن سخن رفته است حدیثی را در تأیید و تشیید مبانی غلات عرضه کند پژوهشگر آگاه و محتاط خواهناخواه در قبول آن دعوی دچار تردید خواهد بود حتی اگر اسناد آن حدیث از مؤلف به بالا «صحیح اعلایی» یا همه راویان آن از «اصحاب اجماع» باشند؛ اما اگر همان مؤلف یا مأخذ، گفتهای را در نقض غلو به امام منتسب دارد احتمال آنکه ناقل غالی آن را جعل کرده یا نابکاری ـ که همت او علیالاصول بر تحکیم مبانی غالیان است ـ در متن کتاب دسّ و درج کرده باشد قابل توجه نیست … چنین است که گاه در مأخذ واحد و حتی فصل واحد و صفحه واحد از یک مأخذ، بندی از آن قابل استناد است و بندی دیگر نیست. برخورد انتخابی منضبط با منابع و مستندات، مقتضای بیچون و چرای تحقیق علمی است، هر چه جز این باشد برفانبار عامیانه است نه تحقیق».
نتیجه: نگاه اصالتمحور به کل یک کتاب یا حتی گزارش در نگاه تاریخی درست نمیباشد چون آن گزاره میتواند در یک کتابی، در یک فصلی، در یک بخشی، یک گزارهی قابل اعتنا و در بخش دیگری برعکس غیرقابل اعتنا باشد.
تاریخگذاری بهجای اعتبار سنجی
بهطور کلی یک مسأله دیگری که تحت عنوان نقد بیرونی از آن صحبت به میان میآید بحث اعتبار سنجی گزارههای تاریخیای است که قرار است تحلیل شود؛ اما بنده با یک دقت نظری، به هیچوجه از اصطلاح اعتبارسنجی برای چنین کاری استفاده نمیکنم و فقط تعبیر تاریخگذاری را برای آن به کار میبرم، چون در حوزه مطالعات تاریخی ما با مفهوم مطلقی به نام معتبر یا غیرمعتبر روبهرو نیستیم. در واقع هر چیزی یک تاریخی دارد و آن تاریخی را که بازنمایی میکند، ارزش مطالعه تاریخی دارد و واقعی است. در حقیقت هر گزارهای در هر تاریخی جعل یا خلق شده باشد، دادههای گفتمانی همان تاریخ را منتقل میکند؛ مثلاً یک حدیثی، خودش را منسوب میکند به دوره پیامبر(ص) ولی در قرن سه جعل شده است. در واقع آن حدیث میتواند از همان قرنی که جعل شده به ما اطلاعات تاریخی بدهد.
نمونه قدریه: از پیامبر نقل شده است: القدریه مجوس هذه الامه. نگاه اعتبار سنجی میگویند: این حدیث جعلی است چرا که گفتمان قدر یا گفتمان جبر و یا اختیار برای اواخر قرن یک بوده است ولی کسانی که مطالعه تاریخی دارند میگویند: این حاکی از گفتمان قدر در آن دوره است. در این حالت استناد تاریخی انجام شده است، یعنی امکان استناد تاریخی اعم از این است که یک گزارش جعلی باشد یا جعلی نباشد.
نمونه کتاب سلیم: حدود ۱۵ مقاله پیرامونش هست که دعوا است برای اعتبار وعدم اعتبارش در حالی که ابواب این کتاب برای ما دادههای متقدم تاریخی دارد که از این جهت بسیار برای مغتنم است چرا که برای مطالعات تاریخی بسیار مهم است حتی اگر جعلی باشد.
تمام کسانی که روی این کتاب کار کردهاند، مثل رابرت گیلیو استاد مطالعات عربی و اسلامی در دانشگاه اگزتر، در بدترین حالت گفتهاند این کتاب ـ اگر جعلی باشد ـ در سده دوم هجری جعل شده است. در حالی که ما در کل شیعه، کتاب سده دوم هجری نداریم و هر چه داریم مربوط به سده سه به بعد است؛ یعنی کتاب حدیثی سده دوم هجری اصلاً وجود ندارد. کسانی که درباره این کتاب از لحاظ شکل نگارش و ساختار آن بحث کردهاند گفتهاند برای قرن یک یا قرن دو است. اینکه این کتاب به چه شکلی تدوین شده است یک مسئله جدی است.
ابواب این کتاب برای ما داده تاریخی دارد و از لحاظ مطالعه تاریخ حدیثی برای ما خیلی با اهمیت است؛ یعنی اگر بخواهم مطالعه تاریخ حدیثی کنم یا تاریخ اندیشههای حدیثی یا گفتمانهای حدیثی، از این کتاب استفاده میکنم. در واقع بستگی دارد که ما بخواهیم به چه چیزی از آن استناد کنیم. نمیگویم این کتاب ضرورتاً برساخته نیست، ولی حتی اگر جعلی باشد دلیل نمیشود که نتوانیم از این کتاب برای یک مطالعه تاریخی از نوع تاریخ اندیشه، استفاده کنیم.
گلیو، رابرت، «هرمنوتیک اولیه شیعی و تعیین تاریخ کتاب سلیم بن قیس» ترجمه محمد حقانی فضل در تفسیر امامیه در پژوهشهای غَربی به کوشش و ویرایش: محمدعلی طباطبایی. قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۹۵
۱- فهم متن (رویکرد تفسیری – تفهمی در برابر رویکرد تحلیلی – ارسطویی)
تفاوت این دو رویکرد عبارتنداز:
۱. مشابهت علوم انسانی و علوم تجربی و فیزیکی یا تمایز
۲. فهم در برابر مشاهده
۳. تفسیر در مقابل تبیین
۴. نقش پژوهشگر انسانی تفسیر و فهم و خوانش است یا مشاهده و تحلیل و تبیین
۵. مقایسه رویکرد تاریخ با رویکردهای اثباتگرا در مطالعات اسلامی
معرفی دو منبع مهم:
* گرامی، سید محمدهادی، طیبی فرد، فاطمه(۱۳۹۹ ش)، پیامدهای رویکردهای اثباتگرایانه برای مطالعات اسلامی در محیط آکادمیک ایران، دوفصلنامه ادیان و عرفان (علمی)، ۵۳، ۴۰۱-۴۲۰.
* گرامی، سید محمدهادی، طیبی فرد، فاطمه(۱۳۹۹ ش)، درآمدی بر پارادایم شناسی مطالعات تاریخی قرآن و حدیث با تکیه بر فلسفه علوم انسانی، دوفصلنامه مطالعات تاریخی قرآن و حدیث (علمی)، ۲۶، ۲۰۳-۲۳۴.
۲- دوری از جزماندیشی (در فهم متن و استخراج ایده)
در اصول میگویند: اگر چیزی قطعی نباشد حجیت و اعتبار ندارد و هیچ فایدهای در امور مطالعات دین ندارد. در حالی که این حرف نادرست است: اولاً امکان عملی ادله قطعی در تاریخ وجود ندارد چرا که این فرایند در دانشهای اثباتگرا و اصالت گرا مانند فلسفه و اصول فقه وجود دارد. ثانیاً این ادله غیرقطعی در تاریخ بیفایده نیست چرا که همین ظن نوعی تاریخی فرهنگی و روانی مقوّم طرحواره نظری است.
۳- دوری از استقراء گرایی (تام)
تأکید بر استقراء تامّ به دلیل اینکه اثبات فقط با استقراء تامّ همه شواهد و نمونهها محقق میشود و بدون آن چیزی اثبات پذیر نیست.
نمونه مصاحبه احسان درویشی محقق پژوهشکده حدیث: «درویشی با بیان اینکه گلدزیهر در تاریخگذاری بر اساس متن، نقد محتوایی را معیار قرار داده است عنوان کرد: تعمیم نتایج و تناقض در روش از جمله اشکالات وارد بر گلدزیهر است زیرا افرادی همانند وی یک یا دو حدیث را به لحاظ متنی بررسی کرده و نتیجه به دست آمده را بر تمامی احادیث تعمیم داده است و در واقع با استقرای ناقص به استقرای تام رسیده و این مسئله درست نیست».
۴- رویکرد هرمنوتیکی به متن (هم افق شدن با ماتن و متن)
یعنی باید هم افق بشویم با ماتن و نباید قواعد خودمان را داخل در متن کنیم.
مفهوم هرمنوتیک؛ انواع هرمنوتیک (خاص/ کتاب مقدس/ کلاسیک، روشی/ عام، فلسفی)؛ ارکان سهگانه هرمنوتیک (متن، ماتن، مفسر)؛ هرمنوتیکهای پست مدرن (مرگ مؤلف یا ماتن/ نقطه افتراق با اصول فقه)
رهآورد هرمنوتیک: در نسبت با متن (ضرورت بررسی بافت تاریخی و فرهنگی متن)؛ در نسبت با ماتن (فاصله گرفتن از قصدگرایی و مراد مؤلف/ نقطه اصلی هرمنوتیک پست مدرن و نقطه افتراق با ما)؛ در نسبت با مفسر(پیشفرضها، علایق و سوگیریها)
نصگرایی: تأکید بر نصوص، ظواهر، الفاظ، حجیت، اطلاق و … بیتوجهی به خوانش تاریخی و هرمنوتیکی متون دینی (خاستگاه هرمنوتیک در فلسفه قارهای است).
گفتمان استثناء:
گزارش مشهوری وجود دارد به مستثنیات ابن الولید معروف است که در آن محمد بن حسن بن الولید براساس این که از چه کسی نقل میکند استثناء کرده است.
این حاصل افراطی در نقد حدیث شیعه بوده است که حاصل است که اگر نگاه تاریخی داشتیم این مشکل پدید نمیآمد.
رجال النجاشی؛ ص ۳۴۸ محمد بن أحمد بن یحیى بن عمران بن عبد الله بن سعد بن مالک الأشعری القمی أبو جعفر، کان ثقه فی الحدیث. إلا أن أصحابنا قالوا: کان یروی عن الضعفاء و یعتمد المراسیل و لا یبالی عمن أخذ و ما علیه فی نفسه مطعن فی شیء و کان محمد بن الحسن بن الولید یستثنی من روایه محمد بن أحمد بن یحیى ما رواه عن محمد بن موسى الهمدانی، أو ما رواه عن رجل، أو یقول بعض أصحابنا، أو عن محمد بن یحیى المعاذی، أو عن أبی عبد الله الرازی الجامورانی، أو عن أبی عبد الله السیاری، أو عن یوسف بن السخت، أو عن وهب بن منبه، أو عن أبی علی النیشابوری (النیسابوری)، أو عن أبی یحیى الواسطی، أو عن محمد بن علی أبی سمینه، أو یقول فی حدیث، أو کتاب و لم أروه، أو عن سهل بن زیاد الآدمی، أو عن محمد بن عیسى بن عبید بإسناد منقطع، أو عن أحمد بن هلال، أو محمد بن علی الهمدانی، أو عبد الله بن محمد الشامی، أو عبد الله بن أحمد الرازی، أو أحمد بن الحسین بن سعید، أو أحمد بن بشیر الرقی أو عن محمد بنهارون، أو عن ممویه بن معروف، أو عن محمد بن عبد الله بن مهران، أو ما ینفرد (یتفرد) به الحسن بن الحسین اللؤلؤی و ما یرویه عن جعفر بن محمد بن مالک، أو یوسف بن الحارث، أو عبد الله بن محمد الدمشقی. قال أبو العباس بن نوح: و قد أصاب شیخنا أبو جعفر محمد بن الحسن بن الولید فی ذلک کله و تبعه أبو جعفر بن بابویه رحمه الله على ذلک إلا فی محمد بن عیسى بن عبید فلا أدری ما رایه فیه، لأنه کان على ظاهر العداله و الثقه.[۲]
به نظر میرسد که شیخ صدوق ادامه دهنده گفتمان استثناء است.
تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)؛ المشیخه؛ ص ۷۱ و تبعه ابو جعفر بن بابویه رحمه اللّه على ذلک الا فی محمد بن عیسى بن عبید فلا أدری ما رأیه فیه لأنه کان على ظاهر العداله و الثقه،[۳]
همین عباراتی که برای ابن الولید آمده است برای شیخ صدوق هم آمده است در فهرست شیخ طوسی:
فهرست کتب الشیعه و أصولهم و أسماء المصنفین و أصحاب الأصول (للطوسی) (ط – الحدیثه)؛ النص؛ ص ۴۱۰
و قال محمّد بن علی بن الحسین (ابن بابویه)[۴]: إلّا ما کان فیه من تخلیط و هو (الّذی یکون)[۵] فی[۶] طریقه محمّد بن موسى الهمدانی، أو یرویه عن رجل، أو عن بعض أصحابنا، أو یقول: و روی، أو یرویه عن محمّد بن یحیى المعادی[۷]، أو عن أبی عبد اللّه الرازی الجامورانی، أو عن[۸] السیاری، أو یرویه عن یوسف بن السخت، أو[۹] عن وهب بن منبّه، أو عن أبی علی النیشابوری، أو أبی یحیى الواسطی، أو محمّد بن علی الصیرفی، أو یقول: وجدت فی کتاب و لم أروه، أو عن محمّد بن عیسى بن عبید بإسناد منقطع یتفرّد[۱۰] به، أو عن الهیثم بن عدی، أو عن[۱۱] سهل بن زیاد الآدمی، أو عن أحمد بن هلال، أو عن محمّد بن علی الهمدانی، أو عن[۱۲] عبد اللّه بن محمّد الشامی، أو عن[۱۳] عبد اللّه بن أحمد الرازی، أو عن أحمد بن الحسین بن سعید، أو عن أحمد بن بشر[۱۴] الرقّی، أو عن[۱۵] محمّد بنهارون، أو عن معاویه[۱۶] بن معروف، أو عن[۱۷] محمّد بن عبد اللّه بن مهران، أو ینفرد به[۱۸] الحسن بن الحسین بن سعید[۱۹] اللؤلؤی، أو جعفر بن محمّد الکوفی، أو جعفر بن محمّد بن مالک، أو یوسف بن الحارث، أو عبد اللّه بن محمّد الدمشقی.[۲۰]
محمد بن عیسی عبید
فهرست کتب الشیعه و أصولهم و أسماء المصنفین و أصحاب الأصول (للطوسی) (ط – الحدیثه)؛ النص؛ ص ۴۰۲
محمّد بن عیسى بن عبید الیقطینی، ضعیف، إستثناه أبو جعفر ابن بابویه من رجال نوادر الحکمه و قال: لا أروی[۲۱] ما یختص بروایته و قیل: إنّه کان یذهب مذهب الغلاه!له کتاب الوصایا و له تفسیر القرآن و له کتاب التجمّل و المروه، کتاب الأمل و الرجاء. أخبرنا جماعه، عن التلعکبری، عن ابن همام، عن محمّد بن عیسى.[۲۲]
شخصیت اصلی این گفتمان: ابن الولید و شاگردش شیخ صدوق
این گفتمان مهمترین ویژگی حدیثی از لحاظ فنون و آداب برای یک مکتب حدیثی قم در سده چهارم هجری است.
این گفتمان یکراه میانهایی بین تساهل و تضعیف است گروهی بهصورت کاملاً رادیکال افراد را بهطور کامل کنار میگذاشتند و آنها را تضعیف میکردند که سردمدار این رویه احمد بن محمد عیسی اشعری است و عده دیگر هم چون برقی و اهل ری در نقل متساهل بودند.
این گفتمان مسیر میانهای است که به شکل گزینشی برخی روایات با کتب یک شخص را کنار میگذارد و بهصورت کامل یک فرد را منکوب نمیکند، به نظر میرسد این مسیر، حاصل توسعه و پیشرفت دانش حدیث و محصول فرآیند علم حدیث شیعه است.
انواع استثناء:
۱. استثنای مرویات یک راوی در یک کتاب (نوادر الحکمه)
۲. استثناء یک کتاب از کتب راوی
ابن الولید در کتاب معروف بصائر الدرجات نیز تردید داشته زیرا آن را جزو کتب او ذکر نکرده است در حالی که از طرق دیگر انتساب این کتاب به ما رسیده است.
رجال النجاشی؛ ص ۳۵۴ أخبرنا بکتبه کلها ما خلا بصائر الدرجات أبو الحسین علی بن أحمد بن محمد بن طاهر الأشعری القمی قال: حدثنا محمد بن الحسن بن الولید عنه بها؛ و أخبرنا أبو عبد الله بن شاذان قال: حدثنا أحمد بن محمد بن یحیى عن أبیه عنه بجمیع کتبه و ببصائر الدرجات. توفی محمد بن الحسن الصفار بقم سنه تسعین و مائتین رحمه الله.[۲۳]
اما تنصیص به جرح ابن ولید نسبت به این کتاب وجود ندارد.
۳. استثنای همه کتب جز یک کتاب
در گزارشات پیشین با مواردی روبرو بودیم که راوی تعدادی از روایات یا کتابی را از یک محدث استثنا میکرد و آنها را نقل نمیکرد. در شرححال شخصیتی به نام ابراهیمبن اسحاق نهاوندی که در فهرستالطوسی موجود است، ابنالولید فقط کتاب مقتلالحسین را از نهاوندی نقل میکند و این دقیقاً عکس گزارشات قبلی است. این مدل که منحصراً یک کتاب را نقل کرده و ما بقی را استثنا میکند، مدل ویژهای است و کمتر در گزارشات دیده شده است.
«و أخبرنا أبو الحسین بن أبی جید القمی عن محمد بن الحسن بن الولید عن محمد بن الحسن الصفار عن إبراهیم (بمقتلالحسین علیهالسلام خاصه)»، شیخ طوسی، فهرستالطوسی، ص ۱۷.
۴. استثنای یک روایت از یک کتاب
* فهرست طوسی ص ۲۶۷: أخبرنا بجمیعها جماعه عن أبی محمد الحسن بن حمزه العلوی الطبری عن علی بن إبراهیم؛ و أخبرنا محمد بن محمد بن النعمان عن محمد بن علی بن الحسین عن أبیه و محمد بن الحسن و حمزه بن محمد العلوی و محمد بن علی ماجیلویه عن علی بن إبراهیم إلا حدیثا واحدا استثناه من کتاب الشرائع فی تحریم لحم البعیر و قال: لا أرویه؛ و روى أیضا حدیث تزویج المأمون أم الفضل من محمد بن علی علیهما السلام و رویناه بالإسناد الأول.
* و فهرست الطوسی؛ ۴۱۴: محمد بن علی الشلمغانی: یکنى أبا جعفر و یعرف بابن أبی العزاقر. له کتب و روایات و کان مستقیم الطریقه ثم تغیر و ظهرت منه مقالات منکره إلى أن أخذه السلطان فقتله و صلبه ببغداد؛ و له من الکتب (التی عملها حال) الاستقامه کتاب التکلیف؛ و أخبرنا به جماعه عن محمد بن علی بن الحسین عن أبیه عن محمد بن علی الشلمغانی إلا حدیثا (واحدا) منه فی باب الشهادات: أنه یجوز للرجل أن یشهد لأخیه إذا کان له شاهد واحد من غیر علم.
۵. استثنای کتب کلامی (غیر روایی یک راوی)
در گزارشی در مورد یونس بن عبدالرحمن در فهرست شیخ آمده است که شیخ صدوق از استادش ابن الولید صحت همه کتب روایی یونس را تأیید میکند بهجز احادیثی که فقط از طریق محمد بن عیسی بن عبید نقل شده است. فهرست ص ۵۱۲:
«و قال محمد بن علی بن الحسین: سمعت محمد بن الحسن بن الولید رحمه الله یقول: کتب یونس التی هی بالروایات کلها صحیحه یعتمد علیها إلا ما ینفرد به محمد بن عیسى بن عبید و لم یروه غیره فإنه لا یعتمد علیه و لا یفتى به.»، شیخ طوسی، فهرستالطوسی، ص ۵۱۲.
دیدگاه ایشان در مورد کتب روایی قابل توجه است بدین معنا که کتبهای حاوی مضامین عقیدتی یونس را قبول ندارد به دلیل تقابلهای جریانی و قرارگیری یونس و محمد بن عیسی عبیدی در کانون توجه نمایانگر این تقابل است.
در این گزارش میتوان دو نکته مهم را برداشت کرد؛ اول اینکه ابنالولید با باورهای کلامی و اعتقادی او مشکل داشته است زیرا فقط صحت کتب روایی او را تأیید کرده است. یکی از دلایل آن این است که یونسبن عبدالرحمن در موضوعاتی مانند علم امام و قیاس نظرات متفاوتی با ابنالولید دارد. شیخ طوسی نیز بهتبع شیخ صدوق و بهدلیل تقابلی که با جریان هشامبن حکم دارد علیه یونسبن عبدالرحمن و عبیدی موضعگیری دارد؛ و بعضاً در گزارشهایی دیده شده است افرادی را یونسی مینامد و نظر مساعدی در مورد آنها ندارد(برای مطالعه بیشتر: معارف، مجید، طارمیراد، حسن، امیری، محمد مقداد، «واکاوی مفهوم “یونسی” و ادله انتساب عدهای از راویان شیعه به آن».
دومین مورد همانگونه که پیشتر ذکر شد ابنالولید و شاگردش، شیخ صدوق، با متفردات عبیدی مشکل دارد.
۶. استثنای مرویات غالیانه و تخلیطی یک راوی بهطور کلی (سیاری)
۱- سیاری: رجال نجاشی ۸۰: «أحمد بن محمد بن سیار أبو عبد الله الکاتب بصری کان من کتاب آل طاهر فی زمن أبی محمد علیه السلام؛ و یعرف بالسیاری ضعیف الحدیث فاسد المذهب ذکر ذلک لنا الحسین بن عبیدالله. مجفو الروایه کثیر المراسیل. له کتب وقع إلینا منها: کتاب ثواب القرآن کتاب الطب کتاب القراءات کتاب النوادر کتاب الغارات أخبرنا الحسین بن عبیدالله قال: حدثنا أحمد بن محمد بن یحیى و أخبرنا أبو عبد الله القزوینی قال: حدثنا أحمد بن محمد بن یحیى عن أبیه قال: حدثنا السیاری إلا ما کان من غلو و تخلیط. (محمد بن احمد بن یحیی بن عمران الاشعری)»؛ نجاشی، رجال نجاشی، ص ۸۰.
تخلیط فی حد ذاته به معنای غلو نیست و البته گاهی با هم جمع میشوند
۲- محمد بن اورمه قمی: فهرست شیخ ۴۰۸: محمدبن أورمه یکی از شخصیتهای حدیثی است که متهم به غلو و تخلیط در روایات است. شیخ طوسی در گزارشی که در شرححال این راوی آورده است، روایات غلوآمیز و تخلیطی او را استثنا کرده است.
«محمد بن أورمه: له کتب مثل کتب الحسین بن سعید و فی روایاته تخلیط. أخبرنا بجمیعها (إلا ما کان فیها) من تخلیط أو غلو ابن أبی جید عن ابن الولید عن الحسین بن الحسن بن أبان عن محمد بن أورمه. قال محمد بن علی بن الحسین: محمد بن أورمه طعن علیه بالغلو فکل ما کان فی کتبه مما یوجد فی کتب الحسین بن سعید و غیره فإنه یعتمد و یفتى به (و کل ما تفرد) به لم یجز العمل علیه و لا یعتمد»، همان، فهرستالطوسی، ص ۴۰۸.
نکته: هم چنین شیخ صدوق به کتبی از اورمه استناد میکند که راوی آن حسین بن سعید اهوازی در آن باشد.
۳- محمد بن جمهور عمی: له کتب جماعه، منها: کتاب الملاحم، کتاب الواحده، کتاب صاحب الزمان و الرساله[۲۴] المذهبّه عن الرضا علیه السّلام[۲۵] و له کتاب وقت خروج القائم علیه السّلام[۲۶]. أخبرنا بروایاته کلّها- إلّا ما کان فیها من غلوّ أو تخلیط- جماعه، عن محمّد بن علی بن الحسین، عن أبیه، عن سعد بن عبد اللّه، عن أحمد بن الحسین بن سعید، عن محمّد بن جمهور. و رواها محمّد بن علی (بن الحسین)[۲۷] عن محمّد بن الحسن بن الولید، عن الحسن بن متیل، عن محمّد بن أحمد العلوی، عن العمرکی ابن علی، عن محمّد بن جمهور.
۷. استثنای مرویات غالیانه راوی در صورتی که از طریق دیگری به دست نیاید.
ابنبابویه در مورد کتاب منتخبات سعدبن عبدالله اشعری قمی میگوید: «کتاب منتخبات را از محمدبن حسن روایت نکردم مگر بخشهایی را که بر او قرائت کردم و احادیثی را که محمدبن موسیالهمدانی آن را روایت کرده بود اگر طریقی از افراد ثقه برای آنها میشناختم از او روایت کردم.»
سعد بن عبد الله القمی … أخبرنا بجمیع کتبه و روایاته عده من أصحابنا عن محمد بن علی بن الحسین (بن بابویه) عن أبیه و محمد بن الحسن عن سعد بن عبد الله عن رجاله. قال محمد بن علی بن الحسین: إلا کتاب المنتخبات فإنی لم أروها عن محمد بن الحسن إلا أجزاء قرأتها علیه و أعلمت على الأحادیث التی رواها محمد بن موسى الهمدانی و قد رویت عنه کل ما فی کتب المنتخبات مما أعرف طریقه من الرجال الثقات؛ و أخبرنا الحسین بن عبیدالله و ابن أبی جید عن أحمد بن محمد بن یحیى عن أبیه عن سعد بن عبد الله(فهرستالطوسی ص: ۲۱۶)
این گزارش نشان میدهد شیخ صدوق بهصرف اینکه راوی بعضی روایات کتاب منتخبات، محمدبن موسیالهمدانی است از نقل آنها صرفنظر نکرده است و اگر طریق مطمئنی برای این احادیث مییافت آنها را میپذیرفت.
گفتمان تبویب
شکلگیری گفتمان تبویب کتب در اوایل سده سوم هجری؛ مبوب شدن کتب به دست دیگران؛ رواج نسخههای مبوب و غیرمبوب از یک کتاب؛ تکنوشتههای مبوّب؛ ثبیت گفتمان تبویب در اواسط سده سوم؛ تثبیت شاکله کتب و ابواب کتابهای برقی در اوایل سده چهارم(دوره تدوین جوامع حدیثی)
۱. شکلگیری گفتمان تبویب کتب در اوایل سده سوم هجری
در جریان شکلگیری مدرسه حدیثی قم میبینیم که حسین بن عبیدالله السعدی کتابهایی با موضوعات باب بندی شده داشته ذکر شده و این مورد قدیمیترین و کهنترین گونههای نامگذاری عناوین در ابواب کتاب بوده، لذا بسیار حائز اهمیت است ولی متأسفانه این کتاب در دسترسی نیست.
اما در چگونگی شکلگیری اولیه باب بندی کتب حائز اهمیت بوده است. ما در آن دوره شاهد وجود اَشکال مختلف از یک کتاب اعم از مبوب و غیر مبوب هستیم؛ و دراینباره کتاب حسین بن عبیدالله بن سهل السعدی را بهعنوان کتاب تبویب شده میتوان بررسی نمود. رجالیون گزارش میدهند که این کتاب نیز برای نیمه اول سده سوم هجری است. تقریباً ما کتابی از این دوره هماکنون در دسترس نداریم و با بررسی و تحلیل ویژگیهای کتاب حسین بن عبیدالله بن سهل السعدی میتوان به تصویری از مفهوم تبویب و چگونگی آن در سده سوم دست یافت.
گزارش کتاب حسین بن عبیدالله السعدی:
رجال النجاشی؛ ص ۴۲ أبو عبد الله بن عبیدالله بن سهل ممن طعن علیه و رمی بالغلو. له کتب صحیحه الحدیث، منها: التوحید، المؤمن و المسلم، المقت و التوبیخ، الإمامه، النوادر، المزار، المتعه أخبرنا أبو عبد الله بن شاذان قال: حدثنا علی بن حاتم قال: حدثنا أحمد بن علی الفائدی عن الحسین بکتابه المتعه خاصه؛ و أخبرنا محمد بن علی شاذان قال: حدثنا أحمد بن محمد بن یحیى قال: حدثنا أبی قال: حدثنا الحسین بن عبیدالله بکتبه و هی الإیمان و صفه المؤمن، الإیمان لا یثبت إلا بالعمل، الإیمان یزید و ینقص، فضل الإیمان، دعائم الإیمان، شعب الإیمان، نفی الإیمان، طعم الإیمان، حقیقه الإیمان، أرکان الإیمان، أصناف الإیمان، أقسام الإیمان، المره حلاوه الإیمان، ما جاء أن الإیمان حسن الخلق، ما جاء فی زین الإیمان، الحسد یأکل الإیمان، من تعصب خلع ربقه الإیمان من عنقه، أعجب الخلق إیمانا، أدنى الإیمان، تجدید (تحدید) الإیمان، الإیمان و ما یثبت منه فی القلب، لا یدخل النار عبد فی قلبه مثقال حبه من خردل من الإیمان، فی من أعیر الإیمان، لا یزنی الزانی و هو مؤمن، أسرار الإیمان و إظهار الشرک، الإیمان یشارک الإسلام و الإسلام لا یشارک الإیمان، من کان مؤمنا فعمل خیرا ثم کفر ثم مات بعد کفره، إثبات الإیمان و إثبات الکفر، لا إیمان لمن لا تقیه له. ما جاء فی المؤمن ما یلحق الله الأطفال بإیمان آبائهم، نوادر الإیمان، إدخال السرور على المؤمن، زیاره المؤمن، مصافحه المؤمن، حق المؤمن على أخیه المؤمن، السعی فی حوائج المؤمن، المؤمن أخو المؤمن، حب المؤمن، کرامه المؤمن، ثواب من أعان المؤمن و نصره، حرمه المؤمن، من قضى حاجه امرئ مؤمن، مواساه المؤمن، من نفس عن مؤمن کربه، من أقرض مؤمنا، من أطعم مؤمنا و سقاه، من کسا مؤمنا، من عاد مؤمنا فی مرضه، موت المؤمن، قضاء دین المؤمن، ما جاء فی الإیمان و الإسلام. ما جاء فی الإسلام أن الصبغه هی الإسلام، من اصطفى الإسلام، ارتضى الله الإسلام دینا، ما اختار الله الإسلام دینا، کمال الإسلام، دعائم الإسلام، عرى الإسلام، بناء الإسلام، الإسلام بدأ غریبا و سیعود غریبا، أدنى الإسلام، من رغب عن الإسلام و ارتد عنه، فرع الإسلام و أصله و ذروته و سنامه، سهام الإسلام، فضل الإسلام، فی من یعار الإسلام، حرمه الإسلام، نوادر الإسلام، یقین المرء المسلم، عماد دین الإسلام، فی حسن الإسلام، ما یجب على المسلم أن لا یقیم فی دار الشرک، ما جاء فی أن المسلمین هم المسلمون، معرفه المرء المسلم، فی من رغب عن الإسلام، أ یؤخذ الرجل بما کان عمل فی الجاهلیه، أشرفکم فی الإسلام، إن الأرض لم تکن قط إلا و فیها مسلم یعبد الله [عز و جل]، الصبی یختار النصرانیه و أحد أبویه مسلم، فی أطفال المسلمین، فی حبس حق امرئ مسلم، فی مصافحه المسلم، فی زیاره المسلم، فی إدخال السرور على المسلم، فی من نفس عن مسلم کربه، فی من أطعم مسلما، فی مشی المسلم لأخیه المسلم، حق المسلم على المسلم، المسلم أخو المسلم، فی حب المسلم، [فی] حرمه المسلم، من عاد مسلما فی مرضه، فی قضاء دین المسلم ثواب من أقرض مسلما، فی موت المسلم. هذه أبواب الکتاب نقلتها من خط أبی العباس أحمد بن علی بن نوح.[۲۸]
۲. مبوب شدن کتب به دست دیگران
برخی کتب بدون باب و شکل خاصی تألیف شده و نسلهای بعدی این کتابها را تبویب مینمودند.
از دیگر انگیزههای متقدمان در پیدایش و سامان دادن جوامع اولیه حدیثی پس از جمعآوری روایات، تبویب و تنظیم آنها براساس ابواب فقهی و مباحث کلامی است تا کسانی که میخواهند از روایات فقهی یا کلامی و یا حوزهای دیگر بهره ببرند، بهآسانی به آنها دسترسی داشته باشند؛ بدینجهت در حوزه فقه، کلام، تفسیر و… روایات براساس موضوعات یا بابها یا ترتیب آیات و یا…باب بندی شده است. در دوران حضور، راویان أئمه (ع) روایات را بهصورت موضوعی مینوشتند؛ ولی در بیشتر موارد آن آثار، مجموعههای کوچک و بدون جداسازی کامل احادیث بود(مؤدب، تاریخ حدیث، ص ۸۸).
در گزارشی در رجال نجاشی کتابی برای سعد بن سعد بن الاحوص بن سعد بن مالک الاشعری القمی ذکر شده است که این کتاب بهواسطه دو طریق نقل متفاوت، به دو شکل به دست نجاشی رسیده است؛ و در واقع از یک طریق کتابش تبویب شده و از طریق دیگر مبوب نیست. دلیل این امر هم آن است که خیلی از اوقات روات بعدی کتابها را تبویب میکردند و به شکل جدید به راوی بعد از خود منتقل میکردند.
رجال نجاشی ۱۷: «سعد بن سعد بن الأحوص بن سعد بن مالک الأشعری القمی، ثقه، روى عن الرضا و أبی جعفر علیهما السلام. کتابه المبوب روایه عباد بن سلیمان أخبرناه علی بن أحمد بن محمد بن طاهر. قال: حدثنا محمد بن الحسن بن الولید قال: حدثنا الحسن بن متیل عن عباد بن سلیمان عن سعد به. کتاب غیر المبوب روایه محمد بن خالد البرقی، أخبرنا الحسین و غیره عن ابن حمزه، عن ابن بطه، عن الصفار، عن أحمد بن محمد عن محمد بن خالد، عنه. مسائله للرضا علیه السلام، أخبرنا الحسین بن عبیدالله عن أحمد بن جعفر، عن أحمد بن إدریس، عن أحمد بن محمد بن عیسى، عن محمد بن خالد البرقی، عنه.»
مثال: تبویب کتاب احمد بن محمد بن عیسی توسط ابن کوره:
– در فهرست شیخ طوسی در شرح حال ابن کُوره گفته شده که وی کتاب احمدبن محمدبنعیسی اشعری را تبویب کرده و در ضمن کتاب الرحمه که مانند کتاب سعد بن عبدالله اشعری است متعلق به اوست، کتابی که ابنکُوره تبویب کرده جزء آثار خود او معرفی شده که نشان میدهد کتاب تبویب شده با یک هویت جدید به شخص تبویب کننده نسبت داده میشده است. کشی نیز در گزارشی به تبویب کتاب توسط ابن کوره اشاره کرده است.
– «داود بن کوره القمی: بوب کتاب النوادر لأحمد بن محمد بن عیسى و له کتاب الرحمه مثل کتاب سعد بن عبد الله»؛ شیخ طوسی، فهرست، ص ۱۸۳.
– کتاب النوادر و کان غیر مبوب فبوبه داود بن کوره(نجاشی، ص ۸۳)
۳. رواج نسخههای مبوّب و غیر مبوب از یک کتاب
– در گزارش شیخ طوسی درباره مبوب کردن کتاب احمدبن عیسی توسط ابن کُوره، تفکیکی انجام شده به این شکل که نسخه مبوب و غیرمبوب هر دو نقل شده و این نشان دهنده این موضوع است که در دورههایی دو گونه کتاب رایج (مبوب و غیرمبوب) بوده و طریق شان با هم تفاوت داشته است، همچنین با اینکه در اواسط سده سوم هجری گفتمان تبویب که توسط حسینبنعبیدالله از قبل آغاز شده بود اما همچنان هر دو نوع کتاب رایج بوده است.
-«و صنف کتبا منها: کتاب التوحید کتاب فضل النبی صلى الله علیه و آله کتاب المتعه کتاب النوادر و کان غیر مبوب فبوبه داود بن کوره کتاب الناسخ و المنسوخ. أخبرنا بجمیع کتبه و روایاته عده من أصحابنا منهم: الحسین بن عبیدالله و ابن أبی جید عن العطار عن أبیه و سعد بن عبد الله عنه؛ و أخبرنا عده من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن الحسن بن الولید عن أبیه عن محمد بن الحسن الصفار و سعد جمیعا عن أحمد بن محمد بن عیسى؛ و روى ابن الولید المبوبه عن محمد بن یحیى و الحسن بن محمد بن إسماعیل عن أحمد بن محمد»؛ شیخ طوسی، فهرست، ص ۶۱.
– دو روایت یا نسخه مبوب و غیر مبوب از کتاب علی بن جعفر بن محمد:
«علی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین أبو الحسن سکن العریض من نواحی المدینه فنسب ولده إلیها. له کتاب فی الحلال و الحرام یروی تاره غیر مبوب و تاره مبوبا. أخبرنا القاضی أبو عبد الله قال: حدثنا أحمد بن محمد بن سعید قال: حدثنا جعفر بن عبد الله المحمدی قال: حدثنا علی بن أسباط بن سالم قال: حدثنا علی بن جعفر بن محمد قال: سألت أبا الحسن موسى [علیه السلام] و ذکر المبوب؛ و أخبرنا أبو عبد الله بن شاذان قال: حدثنا أحمد بن محمد بن یحیى قال: حدثنا عبد الله بن جعفر قال: حدثنا عبد الله بن الحسن بن علی بن جعفر بن محمد قال: حدثنا علی بن جعفر و ذکر غیر المبوب(رجالالنجاشی ص: ۲۵۲)»
۴. تک نوشتههای مبّوب: معنای دقیق مبوب: مبوب به معنای باب بندی که کتابهای اصحاب اهلبیت علیهمالسلام اصولاً بدون باب بوده است.
رجال نجاشی ۱۶۶: رجال النجاشی؛ ص ۱۶۶
نمونه:
۱. رفاعه بن موسى الأسدی النخاس
روى عن أبی عبد الله و أبی الحسن علیهما السلام، کان ثقه فی حدیثه مسکونا إلى روایته، لا یعترض علیه بشیء من الغمز، حسن الطریقه. له کتاب مبوب فی الفرائض. أخبرنا الحسین بن عبیدالله قال: حدثنا أحمد بن جعفر قال: حدثنا حمید بن زیاد قال: حدثنا أحمد بن الحسن البصری قال: حدثنا أبو شعیب صالح بن خالد المحاملی عنه بکتابه.[۲۹]
این گزارش نشان میدهد که در سایر مواردی که نجاشی بهطور عام از کتاب الفرائض و یا امثالها یاد میکند این کتابها در نظر او مبوب نیست، همچنین حاکی از این است که احیاناً تقسیم موضوعات کتابی به کتاب الوضوء، کتاب الصلاه، کتاب الزکاه کتاب الفرائض و … مفهوم تبویب ندارد، بلکه تبویب به معنای تقسیم موضوعی و در واقع باب بندی مطالب هر کتاب است؛ اینکه هر کتابی موضوعی خاص دارد مفهوم تبویب ندارد. از سوی دیگر این گمان را تقویت میکند که کتابها با عناوین مجزای فوق غالبا کتابهای مجزایی بودهاند و اگر هم بخشهایی از کتابی بزرگتر با نام مثلاً الجامع بودهاند تا زمانی که باب بندی صورت نگرفته باشد مفهوم تبویب نخواهد داشت
۲. اسماعیل بن موسی بن جعفر/ تمام کتاب وی مبوب است / مفهوم تبویب به معنای باب بندی
فهرست طوسی ص ۲۷: فهرست کتب الشیعه و أصولهم و أسماء المصنفین و أصحاب الأصول (للطوسی) (ط – الحدیثه)؛ النص؛ ص ۲۶ إسماعیل بن موسى بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی ابن أبی طالب علیهمالسلام، سکن مصر و ولده بها. جو له کتب یرویها عن أبیه، عن آبائه علیهمالسلام[۳۰] مبوّبه، منها: کتاب الطهاره، کتاب الصلاه، کتاب الزکاه، کتاب الصوم، کتاب الحجّ، کتاب الجنائز، کتاب الطلاق[۳۱]، کتاب النکاح، کتاب الحدود، کتاب الدیات، کتاب الدعاء، کتاب السنن و الآداب، کتاب الرؤیا. أخبرنا بها الحسین بن عبیدالله، قال: أخبرنا أبو محمّد سهل بن أحمد بن سهل الدیباجی، قال: حدّثنا أبو علی محمّد بن محمّد بن الأشعث بن محمّد الکوفی بمصر- قراءه علیه من کتابه-، قال: حدّثنا موسى بن إسماعیل بن موسى بن جعفر علیهما السّلام[۳۲] قال: حدّثنا أبی.[۳۳]
۳. غیاث بن ابراهیم / تبویب کتاب فی حلال و حرام
غیاث بن إبراهیم التمیمی الأسیدی: بصری سکن الکوفه ثقه روى عن أبی عبد الله و أبی الحسن علیهما السلام. له کتاب مبوب فی الحلال و الحرام یرویه جماعه. أخبرنا أبو العباس أحمد بن علی قال: حدثنا أحمد بن إبراهیم بن أبی رافع قال: حدثنا أحمد بن محمد بن زیاد قال: حدثنا جعفر المحمدی قال: حدثنا إسماعیل بن أبان بن إسحاق الوراق عنه بالکتاب
۴. وهیب حفص / کتاب مبوب فی الشرائع
وهیب بن حفص أبو علی الجریری: مولى بنی أسد روى عن أبی عبد الله و أبی الحسن علیهما السلام و وقف و کان ثقه و صنف کتبا: کتاب تفسیر القرآن و کتاب فی الشرائع مبوب. أخبرنا الحسین قال: حدثنا أحمد بن جعفر عن حمید عن الحسن بن سماعه عنه. (نجاشی، ص ۴۳۰)
۵. تثبیت گفتمان تبویب در اواسط سده سوم:
محمد بن عبد الله بن عمرو بن سالم بن لاحق أبو عبد الله اللاحقی الصفار نسخه کبیری شبیه کتاب عبیدالله حلبی؛ از اصحاب امام صادق (ع)، دارد که نجاشی در گزارشش طریق این کتاب را به این شکل نقل کرده: از ابوالفرج قنائی به نجاشی و در ادامه ابوالفرج از محمدبن عبدالله از احمدبن عیسی بن غراء درسال ۲۱۰ از محمدبن عبدالله بن عمرو در سال ۲۵۰. این گزارش نشان دهنده تثبیت گفتمان تبویب در سال ۲۵۰ است.
رجال نجاشی ص ۳۶۶: محمد بن عبد الله بن عمرو بن سالم بن لاحق أبو عبد الله اللاحقی الصفار. روى عن الرضا علیه السلام. له نسخه تشبه کتاب الحلبی مبوبه کبیره. أخبرنا أبو الفرج القنائی قال: حدثنا محمد بن عبد الله قال: حدثنا أحمد بن محمد بن عیسى بن الغراد سنه عشر و ثلاثمائه قال: حدثنا محمد بن عبد الله بن عمرو سنه خمسین و مائتین بکتابه
۶. تثبیت شاکله کتب و ابواب کتابهای برقی در اوایل سده چهارم (دوره تدوین جوامع حدیثی)
رجال نجاشی ۳۵۵: رجال النجاشی؛ ص ۳۵۴ محمد بن عبد الله بن جعفر بن الحسین بن جامع بن مالک الحمیری أبو جعفر القمی، کان ثقه، وجها، کاتب صاحب الأمر علیه السلام و سأله مسائل فی أبواب الشریعه، قال لنا أحمد بن الحسین: وقعت هذه المسائل إلی فی أصلها و التوقیعات بین السطور؛ و کان له إخوه، جعفر و الحسین و أحمد کلهم کان له مکاتبه؛ و لمحمد کتب، منها: کتاب الحقوق، کتاب الأوائل، کتاب السماء، کتاب الأرض، کتاب المساحه و البلدان، کتاب إبلیس و جنوده، کتاب الاحتجاج. أخبرنا أبو عبد الله بن شاذان القزوینی قال: حدثنا علی بن حاتم بن أبی حاتم قال: قال محمد بن عبد الله بن جعفر: کان السبب فی تصنیفی هذه الکتب أنی تفقدت فهرست کتب المساحه التی صنفها أحمد بن أبی عبد الله البرقی و نسختها و رویتها عمن رواها عنه و س قطت هذه السنه الکتب عنی فلم أجد لها نسخه، فسألت إخواننا بقم و بغداد و الری فلم أجدها عند أحد منهم فرجعت إلى الأصول و المصنفات فأخرجتها و ألزمت کل حدیث منها کتابه و بابه الذی شاکله.[۳۴]
نتیجه گیری:
گفتمان استثناء و گفتمان تبویب در قرن چهارم در سده چهارم شیخ صدوق دارد و هم چنان شیخ طوسی در قرن پنجم دارد. پس ما قبل از کافی مرحوم کلینی، یک الگویی داشته است و بدیع به معنای خودش نبوده است و حتی مقدم بر محاسن که محتمل الالگو برای کلینی بوده است، کتبی بوده است که تبویب داشته است و این که میگویند: کتب شیعی و جامع نویسی شیعه یک قرن بعد از اهل تسنن بوده است این چنین نیست بلکه از قرن سوم تبویب را داریم و فقط کتب اربعه ما متأخرتر است.
سؤال: آیا مراجعه ما در این طرح به روایات جز به خاطر ارزشهای معنوی اهلبیت علیهمالسلام است؟
گرامی: اولاً بله هم چنانکه مستشرق یهودی به این متون مراجعه میکند. ثانیاً مهم آن است که توصیفی به آنها نگاه کنیم و مطالعه این متون متقدم، ارتباطی به شیعه بودن ما ندارد و چارهای جز این هم نداریم.
سؤال: حوزه حدیث پژوهی و تاریخپژوهی متفاوت است چرا که میگویند: گزارشهای تاریخی تحت نگاه حاکمان ظالم اهل تسنن نوشته شده است برخلاف دانشگاهیان که ارزشی به میراث حدیثی نمیدهند و فقط به منابع درجه اول تاریخی مثل سیره ابن هشام و …؛ این ارزش گزاریها در این طرح شما چگونه بازبینی میشود؟
گرامی: درست است که تاریخ را فاتحان و حاکمان مینویسند ولی اولاً این بیشتر در مورد امور سیاسی است در حالی که بحث ما تاریخ اندیشه است نه رویدادهای بیرونی؛ ثانیاً بستگی دارد که ما در چه زمینهای بخواهیم بحث کنیم مثلاً در رد بخاری، از احادیث بخاری بهتر میشود استفاده کرد تا مثلاً کتاب کافی کلینی لذا به اعتبار نویسنده و … کاری نداریم.
سؤال: صدوق در غیر من لا یحضره در کتب دیگر نقل دارد؟ این چه طور با مستثنیات میسازد؟
گرامی: این نشان میدهد که شیخ صدوق نیاز به کار بسیار زیاد دارد چرا که با این که قائل نفی تحریف است باز هم روایات تحریف را نقل میکند.