به گزارش شبکه معالم، میزگرد «بررسی نیازهای زبان خارجه طلاب و دانشجویان علوم اسلامی» از سوی گروه فرهنگ و ارتباطات اسلامی مرکز تخصصی آخوند خراسانی (ره) با حضورحجت الاسلام و المسلمین مجتبی الهی خراسانی، عضو هیئت علمی مرکز تخصصی آخوند خراسانی، دکتر خلیل مطلب زاده دانشیار موسسه آموزش عالی تابران و دکتر شراره سادات سرسرابی عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان به دبیری دکتر ابراهیم داوودی شریف آباد عضو هیئت علمی و استادیار دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام و مدیر گروه فرهنگ و ارتباطات اسلامی مرکز تخصصی آخوند خراسانی (ره) برگزار شد.
حجت الاسلام و المسلمین الهی خراسانی در این میزگرد پس از ذکر مقدمه در حوزه مورد بحث به اهمیت موضوع پرداخته و گفت: حوزه، رسالتش تربیت شیعه است، واژه حوزه علمیه که در واقع حدود ۲۰۰ سال مصطلح شده است، تداوم آن چیزی است که ابتدا از قرن چهارم و پنجم در بغداد سپس در شهرهایی دیگر، در یک تطور تاریخی در اوایل دوره قاجاریه یا دوره نادرشاه افشار این واژه سر زبان افتاده است ولی در هر صورت آموزش علوم اسلامی منحصر به حوزههای شیعی نیست و در فضای عمومی است که اهل سنت هم دنبال کردند و امروز فضایی مستقل از حوزههای علمیه، به عنوان فضاهای دانشگاهی در فضای جدید آموزشی هم علوم اسلامی را دنبال میکنند.
همچنین تاکید شد که حوزه علمیه و نهادهای علوم اسلامی و دینی پیش روی خود سه رسالت عمده دارد:
۱- رسالت تحقیقاتی: رسالتی که در عرف حوزه علمیه یعنی تفقه در دین، نام برده میشود. این رسالت تحقیقاتی استنباط آموزههای اسلامی است در حوزههای مختلف فلسفی، اخلاقی، تاریخی و فرآوری آن به صورت مفهوم برای کسانی که میخواهند مصرف کننده آنها باشند، بنابراین بخشی از فعالیت علمی نهادهای علوم اسلامی صرف تحقیق و بخشی صرف ارائه و بازتولید و فرآوری میشود.
۲- رسالت ترویجی: این رسالت تفاوتش با ارائه و تولید تحقیقات علمی این است که مصرف کننده عموم جامعه و متخصصان هستند، بنابراین فرآوری آن به گونههای مختلف هنری و فرهنگی و تبلیغی با مدیومهای مختلف دستهای از محدودیتها را بر دوش دانشجویان علوم اسلامی میگذارد.
۳- حوزه مدیریتی اجتماعی: مدیریت موسسات علمیه، تاسیس نهادهای خیریه، نهاد قضا و بخشهایی از حاکمیت و مواردی از این دست، هر کدام از این سه رسالت، نوعی از نیاز را به زبانهای خارجی پدید میآورد، رسالت علمی تا چند دهه پیش با رسالت ترویجی در یک جهت مشترک بودند و آن این بود که به زبانهای غیر رایج در جهان اسلام یک نیاز برای زبان تولید محسوب میشد چه تولیدات علمی چه تولیدات ترویجی لذا به موازات اینکه علوم اسلامی به زبان انگلیسی، آلمانی یا فرانسه ترجمه میشده است، طبعا نسخههای فرآوری شده زبان نامهها که در دوره صفویه، اوایل ترجمه هم بوده، اعتقاد نامهها، ترجمه قرآن نه به مثابه ترجمه یک متن علمی، بلکه برای استفاده مسلمانانی که عرب زبان یا فارسی زبان یا اردو زبان نیستند ترجمه میشود و آرام آرام این حوزه گسترش پیدا میکند، طبعا با بالارفتن نرخ رشد اسلام گرایی در فضای بین الملل نیازهای ترویجی در حوزه تولیدات زبان انگلیسی آرام آرام جای خودش را هر چه بیشتر باز میکند. اما از طرف دیگر به خاطر توسعه مطالعات اسلامی در کشورهای انگلیسی زبان یا سایر شاخههای زبان سانسکریت، طبیعی است که نیاز علمی به برگردان کردن متون مرجع هم به موازات پیش میرود، هرچند تعداد مصرف کنندگان زیاد نباشد ولی دپارتمانهای اسلام شناسی و شیعه شناسی در دانشگاههای خیلی بزرگ مثل هاروارد و کریستین در آمریکا، آکسفورد در انگلیس و دانشگاههای دیگری که در کشورهای آمریکایی یا آسیایی ولی به زبانهای غیر بومی در جهان اسلام توسعه پیدا میکند، روز به روز این نیاز را افزون میکند. در حوزه مدیریتی تصور میکنم نیازهای دانشجویان علوم اسلامی با فضای عمومی جامعه تفاوت چندانی ندارد، یعنی همچنانکه راهبری هر موسسهای در فضای بین الملل نیاز به تسلط به زبان خارجی دارد، نهادهای اسلامی هم ادارهاش مثل فعالیت خیریه در نهادهای ریاض، مرکز اسلامی در لندن و موسسه امام علی در شیکاگو و جاهای دیگر نیاز دارند به زبان انگلیسی، همچنین که انتشاراتیهای مختلف ما خارج از کشور یا شعب دانشگاهی ما خارج از کشور و موسسات دیگر ما نیاز به زبان انگلیسی را دارند.
نیازهای اختصاصی حوزه علوم اسلامی
به طور خلاصه، دو نو ع نیاز که به دوگونه برآورده میشود:
- نیاز تحقیقاتی
- نیاز تولید و ارائه، تولید و ارائه علمی یا تولید و ارائه ترویجی
اما به لحاظ زبان تولید، فکر میکنم دو رویکرد برای زبان تولید، هر دو به موازات هم مورد نیاز هست:
الف: فرآوری به شکل ترجمه، البته در حوزه ترجمه بسیار عقب هستیم از ترجمه خود قرآن گرفته تا متون دیگر، مثلا کل ترجمه های نیمه معتبر قرآن در دنیا به ۲۰ ترجمه نمیرسد و جای تاسف است و ما همچنان باید وام دار ترجمههای خیلی قدیمی مثل پیکتال و دیگران باشیم و دنبال یک متن دقیقتر و متفاوت گشتن در این چند ساله تقریبا آرزو شده است، تا متنهای دیگر مثلا اصول کافی من خاطرم هست به مجلدات دیگر کافی کشیده نشده است، حدود بیست سی سال پیش اصول کافی ترجمه شده به انگلیسی ولی فروع حوزه همچنان ترجمه معتبری ندارد، تقریبا بقیه متون دیگر ما هم وضعش همین طور هست. جالبتر اینکه در شرایطی که مسببین بسیاری از متون اصلی مستشرقین هستند مثل آقای نیگلسون که بهترین تصحیح ها را از تاریخ طبری ارائه داد، یا استرانگ درباره اطراف الحدیث نبوی بهترین کار را ارائه داد قبل از معجم قرآنی که اینها تولید کردند در حوزه ترجمه چندان موفق نبودند.
ب: نیاز دیگری هم داریم و آن این است که زبان انگلیسی به عنوان زبان اصلی تولید مورد توجه قرار بگیرد به اصطلاح تولید از اساس برای زبان انگلیسی باشد، حتما میدانید کتابهای شیعه شناسی که در کریستین تولید کرده به زبان انگلیسی بعد به فارسی ترجمه شده کتابی که با عنوان کتاب فقه شیعه است. کتاب زبان انگلیسی تدوین شده یا متنی که در دانشگاه سانسکریت منتشر کرد راجع به اسماعیلیه این کتاب که اول به زبان انگلیسی تولید شده بعد به زبان فارسی ترجمه شده است. شاید عزیزان در حوزه، چندان با این مسیر معکوس آشنا نباشند اما تصور میکنم مسئله ما الان تولید به زبان انگلیسی هست، در قسمت ترجمه چه تولید علمی چه تولید ترویجی چون همه هم داستان هستیم و به شدت نیاز داریم، معمولا افراد در حوزه علوم اسلامی وقتی به سراغ زبان انگلیسی میروند که در خودشان توان تولید را احساس بکنند حالا چه تولید دینی چه تولید ترویجی، یعنی استادانی که برای فرصت مطالعاتی میروند چه استاد مدعو در یکی کرسیهای اسلام شناسی و شیعه شناسی ایران شناسی و شرق شناسی میخواهند فعالیت بکنند یا کسانی که به دلیل فعالیتهای تبلیغی ترویجی چنین نیازی را به زبان انگلیسی احساس میکنند. خدا رحمت کند همه کسانی را که در این زمینه زحمت میکشند ما کسانی را داشتیم که یک تنه خودشان یک موسسه تبلیغی بودند، حالا ذهن افراد کسانی را به یاد بیاورند در این فهرست، خودشان یک موسسه بودند در اصفهان زندگی میکردند اما دهها نفر را در دنیا با اسلام آشنا کردند، در آفریقا ما آدمهای بسیار موفقی را همچنان داریم که تولیداتی دارند.
ضرورت زبان آموزی برای طلاب
یک نیاز نادیده گرفته شده و این نیاز جدیدی است و در دو سه دهه اخیر پدید آمده است. کسانی که اساسا به زبان انگلیسی تحقیق میکنند، قبلا در دهه ۷۰ همه کسانی که مطالعات رشتههایی که فعالیت تطبیقی میخواهند بکنند گفتیم باید الزامی بشود رشتههایی که کار مقایسهای و تطبیقی دارند، بین مطالعات اسلامی و مطالعات ادیان و بین علوم اسلامی و علوم انسانی مثل مطالعات تطبیقی فقه و علوم یا اخلاق و فلسفه اخلاق علتش هم این بود که اطلاع یابی از اندیشههای رقیب و در واقع تعامل با مطالعات اسلامی از منبع خودش صورت بگیرد، یکی از ایرادهایی که برای متفکرین ما میگیرند، اینکه متفکران خیلی خوب ما مثل علامه شهید مطهری یا علامه شهید صدر، آثار متفکران غربی را نتوانستند از متن و نگاشته اصلی مؤلف مطالعه کنند و به واسطه ترجمه آشنا هستند. این مقدار چند دههای است ضرورتش احساس شده است، بنابراین مطالعات رشتههای ادیان الزاما باید از زبان انگلیسی باشد، مطالعات اسلامی که در حوزه معینی مثل حوزه مطالعاتی که متنهای مرجعی فراوان وجود دارد و قابل مقایسه است و به رسمیت شناخته میشود، باید به زبان انگلیسی باشد.
اما ما در روزگاری هستیم که در خود مطالعات اسلامی، مطالعات قرآنی، مطالعات حدیثی، مطالعات فلسفی اسلامی، کلامی و اخلاقی و اخیرا فقهی و مطالعات عرفانی نیازمند به زبان انگلیسی شدیم به این معنا که بسیاری از پژوهشهای جدید و فاخر در حوزه مطالعات اسلامی به زبان انگلیسی نوشته میشود. بنابراین محقق در هر کدام از این حوزهها مجبور است برای مطالعات و کار مقایسهای، به این متون مراجعه بکند، امروزه اگر کسی بخواهد اندیشههای کلامی شیخ مفید و شیخ طوسی را مطالعه کند، آیا بی نیاز از کارهای مطالعاتی مارتین مرتنیف میتواند باشد، در حوزه نهی از منکر کسی میتواند بگوید من کار کردم ولی اثر مایکل کوک را ندیدم، یک مقاله خوب در یکی از مجلات فقط به این دلیل رد شد که در منابعش کار مایکل کوک نبود، نمیشود کسی در این زمینه کتاب بنویسه ولو مقاله فقهی، ولی مراجعه به کار کوک نکرده باشد. من همین طور میتوانم اسم ببرم فلسفه کلام ولفسن و کارهای دیگر در زمینه عرفان توسط خانم اشمیت ماسینو انجام شده است قبل از آن یا همزمان فرانسویها خیلی در این زمینه کار کرده بودند، فکر میکنم الان روزگاری شده که شما بخواهید کار قرآنی بکنید باید کار قرآنی لایدن را ببینید، کار حدیثی میکنید حلقه حدیثی دانشگاههایی که در فلسطین اشغالی هستند، در کنسرسیوم و پلاستیون هستند را بخوانید، میخواهید کار مطالعات قرآنی انجام بدهید یا در حوزه تاریخ کارهای گلدن، کارهای شاخت و بعد از او مادلیون فالس را مطالعه نکنید ممکن نیست. ممکن است این وضعیت را دوست نداشته باشیم که در زمینه مطالعات اسلامی در جهان اسلام وام دار و نیازمند به مطالعاتی که غیر مسلمانها یا احیانا مسلمانها تولید میکنند، باشیم. کارهای فضل الرحمن به زبان انگلیسی، کارهایی در حوزه هند و پاکستان و مالزی تولید میشود به زبان انگلیسی هست، کارهای موسسه طاها در مالزی تقریبا دو سوم آن به زبان انگلیسی هست مثل کارهای فاروغ و دیگران ولی به هرحال وضعیت این است، نیاز جدیدی پیدا شده که دیگر نمیشود کسی بگوید من میخواهم تفقه بکنم، کار تفسیری بکنم، کار تاریخ قرآن، تاریخ تفسیر، کار عمیق و در طراز جهانی ولی نیازی به متون انگلیسی ندارم.
عدم کارآیی و تناسب موسسات آموزش زبان با این نیازها
تصور میشود نیاز تحقیقاتی فقط و فقط در مقطع ارشد و دکترای بعضی از رشتههای دانشگاهی به رسمیت شمرده میشود. در بدنه آموزشهای علوم اسلامی نه در حوزه و نه در دانشگاه، تقریبا توجهای به این نیاز وجود ندارد. نکته دوم اینکه دستگاه آموزش زبان انگلیسی و سیستمهای آموزشی که مستقر هستند چه در فضای آکادمیک دانشگاهها و چه غیر آکادمیک مثل موسسات زبان آموزی هیچ تناسبی با هیچ کدام از اهداف بیان شده ندارد، به طور مشخص در دانشکده ادبیات دو گرایش ترجمه و تدریس وجود دارد که احتمالا استادان ما فارغ التحصیل یکی از این دو رشته حداقل باید باشند. هیچ کدام از اینها تقریبا آمادگی مواجه با این نیازها را ندارند و در مترجمی جزو گرایشهای اندکی که در بعضی کشورها و دکتری در ترجمه متون اسلامی در حوزه ترجمه قرآن که هستههای قرآن شناسی مثلا در هلند و انگلستان ایجاد کردند خیلی تعلق خاطری ندارند. از این بالاتر عرض کنم، تقریبا فارغ التحصیلان ما که به عنوان استادان در موسسات آکادمیک یا در موسسات زبان آموزی فعالیت میکنند عمدتا آشنایی حتی با واژگان علوم اسلامی ندارند چه برسد به نظریهها.
تخصص زبانی یا تخصص علمی
تصور غلطی در کشور ما نسبت به زبان دوم شکل گرفته که نمیدانم مدیون چیست، مترجمی و انتقال مفاهیم از یک زبان به زبان دیگر تخصص زبانی محسوب میشود به جای اینکه تخصص علمی محسوب بشود. یعنی تصور میکنند اگر کسانی مثل استاد نجف دریابندری، احمد آرام یا دیگرانی که ترجمه میکردند، آدمهای جامعی بودند تیپی مثل علامه طباطبایی بودند و دستی بر آتش در خیلی از رشتهها داشتند. تصور میشود چون اینها خیلی چیزها را ترجمه میکردند پس بنابراین مترجم یعنی کسی که فارغالتحصیل رشته ترجمه یا ادبیات و اینکه هر چیزی را میتواند ترجمه کند، بنابراین نتیجه میشود وضعی که ما داریم، یعنی ما حتی در ترجمه فلسفه و داستان که یک وقتی رکورددار ترجمه انگلیسی فرانسوی و آلمانی در کشور بود در دو سه دهه اخیر افت جدی داریم، یعنی وقتی ترجمههای مرحوم حسینقلی مستعان را میخواندم، ترجمههای قدیمی آبرومندتر است یا حالا کسانی مثل مرحوم آقای قاضی که رمان میخواندند، این خیلی باعث تاسف است، یعنی کمدی الهی دانته ما ترجمه خوب نداریم از ایتالیایی یا انگلیسی یا آلمانی فرقی نمیکند همچنان ترجمههای قدیمی مستوفی و دیگران، در حالی که الان بهترین کارهای ترجمهای در زمینه ادیان کار کسانی است که فارغالتحصیل ادیان و فلسفهاند، یعنی کار میر چا الیاده را مرحوم خرمشاهی ترجمه کرد کارهای یاخین را یا جامعه شناسی ادیان را استاد عبدالرحیم گواهی ترجمه کرد در حوزه فقه هم همین طور و در حوزه فلسفه هم همینطور، کارهای فاخوری را در ادبیات علما باید ترجمه بکنند کارهای فلسفه را دیگر نمیتوانند ترجمه بکنند باید فیلسوف ترجمه کنه یا هر کس دیگری. تصورمیکنم این سو تفاهم باعث شده است که یک نوع احساس ناتوانی در فارغالتحصیلان رشتههای زبانی اتفاق بیفتد و یک عدم اقبالی هم در رشتههای علوم اسلامی، چون صحنه را واگذار شده میدانند و تصور میکنند که ترجمه که کار ما نیست دیگران باید ورود کنند، هر موقع هم که ترجمه کردند آن موقع اتمام حجت بر ما میشود و ما ملزمیم که این آثار را مطالعه کنیم. توجه ندارند که مطالعه این آثار شرط واجب است شرط وجوب نیست.
مهمترین چالش در زبان آموزی
مهمترین چالش دوگانگی است، یعنی ما یک حوزه خلائی داریم که نه حوزه علوم اسلامی گردن میگیرند و حاضرند تولیت کنند و نه دانش آموختگان زبانهای انگلیسی و فرانسه یا سایر زبانهایی که ما بهعنوان زبان خارجی میشناسیم من این واژه را همیشه با آن مشکل داشتم نمیدانم چه چیزی را باید درست کنیم، زبانهای اروپایی بگوییم، هند و اروپایی بگوییم، زبانهای شاخه سانسکریت بگوییم، کلمه خارجی الان به خیلی از زبانها اطلاق میشود. الان زبان انگلیسی را هندیها و پاکستانیها صحبت میکنند، دو سوم آفریقا، خارج از سی کشور جهان اسلام است که زبان اداری آنها انگلیسی است ۲۲ کشور داریم که زبان عربی زبان اول و دوم آنها است ولی بقیه به جز ایران و چند کشور، زبان انگلیسی جایگاهی ندارد، نه زبان مکاتباتی و اداری و نه زبان سیاسی و بسیاری از آن کشورها زبان مکاتباتی و فرهنگیشان زبان فرانسه و انگلیسی است و این یک مشکل است.
راههای برون رفت از چالش زبان آموزی
تا وقتی مشکل دوگانگی زبان حل نشود ما به یک برون رفتی دست پیدا نمیکنیم، البته توجه دارم تلاشهایی در این زمینه شده، موسسات تلاشهای بین رشته ای و تاسیس رشتههای مطالعات اسلامی است با این اسم ولی به زبان انگلیسی یعنی زبان انگلیسی زبان تدریس این رشته هاست، در دانشگاه بابل و در المصطفی هست، این فعلا یک راه برون رفتی محسوب میشود، ولی به حد فارغالتحصیلی نرسیدهاند تا بتوانیم ارزیابی کنیم. بنده وقتی حرف از گسترش این رشتهها میشود جزو اولین کسانی هستم که دفاع میکردم ولی یک حوزه جدیتر وجود دارد اینکه نه دانش آموختگان این زبانها و نه دانش آموختگان علوم اسلامی احساس تعهد نمیکنند اگر هم قرار است کاری کنند همین بچههای مطالعات اسلامی به زبان انگلیسی این کار را بکنند. جالب اینکه اینها چون برای فرصتهای مطالعاتی و کار مطالعاتی مجبورند که خارج از کشور باشند همه این رشتهها خودشان را از عملیات و ماموریت ترویجی تهی کردند. حتی معاون یکی از این موسسات توجه نمیکنند به ملاحظات دیپلماتیک که اینجا هست، میگفت حتی اگر ایمیلی به ما بشود، ما در یک ایمیل خصوصی جواب میدهیم این موسسه هیچ گونه اعزام مبلغی ندارد، هیچ فعالیتی در حوزه پاپولیشن ندارد و ما فقط فعالیت مطالعاتی داریم و میتوانیم استاد و دانشجو اعزام کنیم. که من الان تحرکی در این حوزه نمیبینم. کاری که دکتر شمالی که به عنوان اولین کسی که در حوزه علمیه این را پایه گذاری کرده جز یک کاری که در لندن به زبان انگلیسی تالیف شد و اصحاب ایشان خیلی مشعوف بودند به این کتاب، من این کتاب را دیدم به نظرم آمد که متفاوت هست یعنی از کتابهای ترجمه شده یک سر و گردن واقعا بالاتر هست.