شبکه معالم ـ حجت الاسلام و المسلمین الهی خراسانی اظهار داشت: تنقیح و دقت مجدد و بازخوانی و اندیشه ورزی در خصوص مبادی تصدیقی علم کلام یکی از راه های نوآوری در جریان تفقه است.
به گزارش شبکه معالم، حجت الاسلام و المسلمین مجتبی الهی خراسانی، عضو هیئت علمی مرکز تخصصی آخوند خراسانی و استاد خارج فقه و اصول حوزه، در نخستین نشست از سلسله نشست های” جایگاه و تاثیرگذاری صفات الهی در اصول و فقه” به تبیین چیستی و ساختار مبانی کلامی اجتهاد پرداخت و بیان کرد: اجتهاد یک دانش نیست،اجتهاد به منزله نوعی از مطالعات عمیق روشمند مبتنی بر معرفت شناسی معین در حوزه شریعت است. به این معنی که علم فقه که متولی شناخت شریعت است می تواند با رویکردهای مختلفی به سراغ استنباط شریعت برود. رایجترین رویکرد و آنچه در تاریخ فقه امامی تلقی به قبول شده و رمز پویایی فقه اهل بیت است همین رویکرد اجتهادی است.
وی افزود: برخی اجتهاد را به منزله پارادایم یا چهارچوب حرکت علمی تلقی کرده اند و عده ای هم به عنوان روش. هر دو اینها بیان دقیقی نیست بلکه اجتهاد یک رویکرد علمی در دانش فقهی است. به این معنا که اجتهاد نوعی از مواجهه استدلالی ما با شریعت است که در این مواجهه هر کدام از منابع معرفتی سهم معینی دارند و استفاده از هر کدام از روش های علمی غلبه خاصی نسبت به روش های دیگر دارند. اجتهاد چون رویکرد فقاهتی است، اصالتا متعلق به علم فقه است یعنی این رویکرد علمی را باید یکی از رویکردهای رایج در علم فقه دانست، اما از باب مجاز و شاید به علت اینکه اجتهاد در طول قرنها تداعی نوعی اندیشهورزی عمیق و پیچیده و عقلانی و مستند به روشهای مضبوط تلقی شده، از باب مجاز به سایر اندیشه ورزی های استدلالی که از چنین خصوصیاتی برخوردارند نیز گاهی اجتهاد گفته شده است.
حجت الاسلام و المسلمین الهی خراسانی در ادامه در باب کلام و مبادی بیان داشت: علم کلام هویت مستقلی دارد. برخلاف آنچه که گفته می شود علم کلام حیثیت دفاعی دارد و تفاوتش با فقه در این است که فقه کشف معارف می کند و کلام دفاع مکارم، این ارجاع به تاریخ علم کلام است. چون در اوائل، علم کلام برای دفاع از معارف دینی تاسیس شد این تصور میشود که کارعلم کلام تا امروز هم دفاع است. بنابراین علم کلام هم حیثیت کاشفیت دارد.
وی اذعان داشت: اگر گمان کنیم علم کلام حالت مدافعه دارد، باید پرسید اگر کار کلام دفاع است، چطور از گزاره ای که خودش در کار استنباطش نبوده و تبیین نکرده دفاع کند؟ روشن است که فروکاستن علم کلام به یک دانش جدلی و برای دفاع، ساخته و پرداخته رقبای علم کلام در علوم مختلف است. بنابراین علم کلام از نظر ما یک علم استنباطی و کشفی است و کارش هم استدلالی است.
وی ادامه داد: وقتی نسبت بین این دو علم کلام و فقه را میسنجیم یک نکته دستگیر میشود، همان نکته ای که شیخ بهایی متفتن شدهاند و مرحوم مجاهد هم در مفاتیحالاصول بیان فرمودهاند، و آن این است که استنباط در فقه و استدلالات فقهی ما متوقف بر برخی از قواعد کلامی است، مثل قبح تکلیف بمالایطاق و قاعده لطف و قواعد دیگر. پس به نظر می رسد از نظر برخی فقهای ما علم فقه سرزمینی است که برخی موادش را علم کلام تامین می کند یا دست کم بخشی از نقاط آغاز در استنباط فقهی باید در قواعد کلامی جستجو شود. یعنی بخشی از مقدمات استدلال فقهی مربوط به علم اصول نیست و مربوط به علم کلام است.
حجت الاسلام و المسلمین الهی خراسانی گفت: بنابراین اگر بگوییم در فرایند اجتهاد و فرایند رسیدن از مقدمات استدلالی عقلانی به نتیجه که حکم شرعی باشد یک سری مقدمات و وسائطی هست که اینها جزء مسائل علم کلام است ، این یعنی قائل شدیم به وجود یک سری مبادی یا مبانی کلامی برای اجتهاد. اگر بخواهیم در این مدعا تردید کنیم چند راه وجود دارد، می توان گفت اساسا در اجتهاد فرایندی به عنوان ترکیب مقدمات نداریم. که بطلان این ادعا واضح است. و یا بگوییم جنس این گزارهها و قضایایی که در فقه به کار می رود کلامی نیست. این مساله را باید استقرایی بررسی کنیم.
وی افزود: با بررسی استقرایی از طریق برهان خلف ثابت می کنیم این مسائل جزء علم کلام است. اگر ایجابی نگاه کنیم باید گفت وظیفه علم کلام استنباط گزاره های اعتقادی یا به عبارتی گزارش تبیین فهم استنباط هستهایِ شریعت و معارف اسلامی است. به نحو موجبه جزئیه می دانیم در واسطه اثبات قضایای فقهی گزارههایی پیدا میکنیم که کلامی هستند و جزء مسائل علم کلام است. اگر به نحو موجبه جزئیه پذیرفتیم یعنی تصدیق کردیم که برای کار تفقه و استنباط با رویکرد اجتهادی مبادی تصدیقیهای داریم که اینها جزء مسائل علم کلام هستند، این یعنی تصدیق مبانی کلامی اجتهاد. بخشی از این مبادی تصوری است ، یعنی از جنس مفهوم است و از جنس تصدیق نیست. مبادی تصوریه آرام آرام تحلیل رفت و یک بخش هایی از آن اگر لازم بود به مقدمه منتقل شد و بقیه داخل در متن علم فقه یا داخل متن علم اصول شد. اما مبادی تصدیقیه دو سرنوشت پیدا کردند، بخشی از این مبادی تصدیقی که جزء مسایل علوم مشخص و مضبوطی بودند به همان علوم احاله شدند. ولی بخشی از این مبانی چون متولی مشخصی نداشته، و یا در آن علم مبدا به این مبادی چندان توجهی نشده است، اصولیون و فقها مجبور شدند در میان فقه و اصول استطرادا به این مبانی بپردازند.
این مطالب برای ما روشن می کند چرا باید در مبانی کلامی اجتهاد بحث کنیم.
استاد خارج فقه و اصول حوزه اظهار داشت: علت اینکه مبانی کلامی اجتهاد شایسته بحث مستقل است دو دلیل است. اول اینکه بخشی از این مبادی تصدیقی اجتهاد و جریان تفقه و کار اصولیین در علم کلام به اندازه کافی مورد اعتنا نیست. و دیگر اینکه برای یک فقیه و اصولی باید ابتناء مسائل فقهی و اصولی ش بر آن مبادی شناسایی شود تا زمانی که می خواهد در کار فقهی یا اصولی نوآوری کند ببیند این مرتبط به کدام یک از این مبادی است. بنابراین اگر بخواهد برای جریان تفقه اتفاقی بیافتد، شاید یک راهش تنقیح و دقت مجدد و بازخوانی و اندیشه ورزی در خصوص مبادی تصدیقی علم کلام است. مبانی از نگاه بنده همان مبادی تصدیقی است، بنابراین میتوانیم مبادی را منصرف بدانیم به مبادی تصوری و مبانی را به مبادی تصدیقی. بنابراین در ساختار یک علم مبانی یک علم میتواند درون علم تعریف شود (اصول موضوعه علم) و می تواند بیرون از علم تعریف شود به معنای مبادی تصدیقی.