کارکردگرایی، رویکردی قابل دفاع در ساختار مطالعات حدیثی است

استاد و پژوهشگر حوزه علمیه با تأکید بر لزوم انجام مطالعات نظری و تطبیقی در حوزه حدیث، کارکردگرایی را رویکردی قابل دفاع در ساختاردهی به مطالعات حدیثی عنوان کرد.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجت‌الاسلام والمسلمین محمد الهی خراسانی، استاد و پژوهشگر حوزه علمیه، دوم بهمن‌ماه در نشست علمی «ساختار نوین مطالعات حدیثی» که در دفتر قم بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی برگزار شد، گفت: رویکردهای مختلفی درباره ساختار مطالعات حدیثی از گذشته تاکنون وجود داشته است. یک رویکرد، تکثیرگرایی است که متقدمان از علمای حدیث آن را مطرح کرده‌اند؛ به گونه‌­ای که سیوطی می­‌گوید انواع علم حدیث آنقدر زیاد است که قابل شمارش نیست.

وی افزود: رویکرد دیگر، تقلیل‌گرایی است که بعد از دوره متقدمان شاهد آن هستیم. برخی هم در فضای شیعه و هم اهل سنت تلاش می‌کنند دانش‌های حدیثی را در دو یا نهایتا چهار شاخه خلاصه کنند و بگویند نیازی نیست ده‌ها شاخه حدیثی داشته باشیم.

الهی خراسانی با بیان اینکه اهل سنت در رویکرد تقلیل‌­گرا علم حدیث را به روایه‌الحدیث و درایه‌الحدیث تقسیم‌بندی کرده‌اند، اظهار کرد: روایه‌الحدیث در یک تعریف به نقل و کتابت و آداب تحمل حدیث و … اختصاص دارد و درایت حدیث هم شامل مجموعه علوم حدیثی می‌شود. محمد عجاج خطیب از علمای معاصر هم مانند متقدمان، این تقسیم‌بندی را پذیرفته است.

استاد و پژوهشگر حوزه علمیه بیان کرد: تعریف دیگر درباره روایت و درایت حدیث این است که روایه‌الحدیث به اسناد و درایت به متن و دلالت آن می‌پردازد؛ یعنی مباحث رجالی در شاخه روایت حدیث و مسائل فقه­‌الحدیثی در شاخه درایت حدیث می‌گنجند. حاجی خلیفه این تعریف را ارائه کرده و مباحث مربوط به متن و معنا را در شاخه درایت قرار داده است.

الهی خراسانی با بیان اینکه این تقسیم دوگانه، مباحث علوم حدیث را بسیار تقلیل می‌دهد، تصریح کرد: ساختار دیگر در این رویکرد، تقسیم چهارگانه است که کل مباحث به چهار شاخه تاریخ الحدیث، مصطلح الحدیث، رجال الحدیث و فقه الحدیث تقسیم شده و دیگر سخنی از روایت الحدیث نیست و ساختار مشهور که در کتاب­‌های آموزشی علوم حدیث هم مطرح شده، همین ساختار است.

وی اضافه کرد: رویکرد دیگر، تراث‌گرایی است؛ به این معنا که برخی پژوهشگران در حوزه علوم حدیث، سعی کرده‌اند همه آنچه را به عنوان میراث علوم حدیثی مطرح است، در ساختار منتخبشان ارائه دهند.

مدرس علوم حدیث تصریح کرد: به عنوان مثال در این ساختار، شاخه ناسخ الحدیث و منسوخه مطرح می‌­شود؛ در حالی که مواردی که به عنوان روایات منسوخ اثبات شده است شاید به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد. علل الحدیث نیز از دانش‌­های کهنی است که شاید امروز به عنوان یک شاخه مستقل از سایر دانش­‌‎های حدیثی به حساب نیاید.

این پژوهشگر اظهار کرد: رویکرد قابل دفاع و بهتر از رویکردهای قبلی در ساختاردهی به مطالعات حدیثی، کارکردگرایی است. در این رویکرد می‌خواهیم بدانیم که ما در مطالعات حدیثی واقعا دنبال چه چیزی هستیم و حدیث را از چه جهت بررسی می­کنیم. این مطالعات حدیثی نیز لزوما متمرکز بر خود حدیث نیست و گاهی به مباحث پیرامونی حدیث اختصاص دارد. در این رویکرد، مطالعات حدیثی به دو دسته مطالعات نظری و تطبیقی تقسیم می‌شود. مطالعات تطبیقی، متمرکز بر کار روی یک یا چند حدیث است و مطالعات نظری، مباحث مقدماتی و پیرامونی حدیث است.

استاد حدیث حوزه گفت: در مطالعات نظری حدیث، جهات گوناگونی درباره حدیث می‌­تواند مورد نظر باشد. این مطالعات می­‌تواند ناظر به پدیده حدیث، ناظر به اعتبارسنجی حدیث، ناظر به سند حدیثی و ناظر به متن حدیث باشد. مطالعات تطبیقی حدیث هم گاهی ناظر به روایت حدیث و گاهی ناظر به درایت حدیث است.

وی افزود: مطالعات ناظر به پدیده حدیث، کمتر به صورت منسجم در میان متقدمان مطرح شده است و در بین متأخران هم کم بحث شده است. بررسی ماهیت حدیث، تمایزات حدیث با قرآن، رابطه حدیث با سنت، رابطه کتاب و سنت، نقش حدیث در شکل‌گیری دانش‌های حدیثی و علوم اسلامی و … اینها مباحثی است که نه به سند حدیث مرتبط است و نه به متن حدیث و ناظر به ماهیت حدیث است.

الهی خراسانی اضافه کرد: بحث بعدی در مطالعات ناظر به پدیده حدیث، تاریخ حدیث است که در دو شاخه از مباحث مطرح می­‌شود. یکی سیر تطور حدیث و منابع آن که از دوره صدور آغاز می‌شود و در دو فضای متفاوت شیعه و سنی ادامه می‌یابد و به دوره معاصر می‌رسد و بخش دیگر، حوزه‌ها و مکاتب حدیثی است؛ مانند حوزه حدیثی مکه، مدینه و بصره در اهل سنت و کوفه، قم، بغداد و حله در شیعه. مکاتب حدیثی نیز مانند جریان­‌های اهل حدیث، اهل رای، سلفیه، اخباریان و اصولیان. جنس این نوع مباحث هم ناظر به پدیده حدیث است و ما به حالات گوناگون حدیث کاری نداریم.

وی اظهار کرد: شاخه دیگر مطالعات نظری، ناظر به اعتبارسنجی حدیث است. یکی از اشتباهات رایج درباره دانش اصول الحدیث این است که آن را آشنایی با اصطلاحات حدیثی عنوان می‌کنند و گویا پیش فرضشان این است که اینها صرفا اصطلاحاتی درباره سند و متن حدیث و کیفیت نقل حدیث و شمار راویان حدیث و … است و حتی برخی اساتید، پاره­ای از این اصطلاحات را تفننی می‌دانند، در حالی که توجه ندارند این اصطلاحات، کدهایی برای اعتبارسنجی حدیث است. یعنی کمک می‌کند تا  مشخص شود حدیث در این حالت، معتبر است یا غیرمعتبر.

این استاد حوزه بیان کرد: حدیث وقتی از همان ابتدا به متواتر و واحد تقسیم می‌شود، برای این است که مشخص شود خبر متواتر در هر صورت، معتبر است؛ ولی خبر واحد، محل بحث است و حالات مختلف آن باید بررسی شود. مثلا اگر حدیثی به لحاظ سندی معتبر است ولی از آن اعراض می‌شود، به آن شاذ گفته می‌شود. در اینجا راه فقهایی مانند امام از آیت‌الله خویی جدا می‌شود. زیرا آیت‌الله خویی با مبنای وثوق سندی، این نوع روایات را معتبر می‌داند ولی امام با مبنای وثوق صدوری، نظر متفاوتی دارد.

وی با بیان اینکه معتقدیم تمامی مباحثی که در اصول الحدیث مطرح شده است، ناظر به اعتبارسنجی حدیث است، تاکید کرد: کار رجال الحدیث، اعتبارسنجی سندی نیست؛ بلکه تعیین وضعیت سند از نظر اتصال یا انقطاع و شناسایی و وثاقت راویان موجود در سند است؛ اما اعتبار روایت به لحاظ سندی در اصول الحدیث تعیین می­‌شود.

الهی خراسانی در بخش پایانی مباحث خود با اشاره به مطالعات تطبیقی حدیث گفت: این مطالعات نیز گاهی ناظر به روایت حدیث است که شامل دو رویکرد تصحیحی و تدوینی می‌­شود. در رویکرد تصحیحی، کار روی احادیث با هدف تصحیح یک مجموعه حدیثی بر اساس نسخه­‌های کهن است و در رویکرد تدوینی، کار روی احادیث با هدف تدوین و ارائه یک محموعه منسجم در یک حوزه یا یک موضوع خاص انجام می‌­شود؛ مانند مجموعه‌­های حدیثی که دارالحدیث منتشر کرده است.

استاد علوم حدیث حوزه علمیه مشهد افزود: مطالعات تطبیقی، گاهی ناظر به درایت حدیث است که خودش سه نوع است؛ نوع اول، استفهامی است، یعنی دلالت‌سنجی منفرد احادیث و تلاش برای فهم درست و دقیق حدیث. نوع دیگر، استنطاقی است به معنای دلالت‌سنجی مضاف احادیث. در این نوع دلالت­سنجی، پژوهشگر با پرسش­‌های قبلی به دنبال استنطاق حدیث است. وقتی ما ذیل یک مسئله یا یک موضوع یا یک حوزه به سراغ روایات می‌رویم و می‌خواهیم بدانیم روایات مثلا در حوزه تربیت چه گفته‌ است، رویکرد استنطاقی داریم. این همان رویکردی است که شهید صدر نسبت به آیات قرآن مطرح می­کند.

وی در خاتمه اضافه کرد: نوع دیگر از مطالعات ناظر به درایت حدیث، استنادی است. در رویکرد استنادی، برای اثبات یک فرضیه، به احادیث استناد می‌شود که در اینجا، ارزیابی صدوری و دلالی مطرح است و اگر حجیت لازم از جهت صدوری و دلالی وجود داشته باشد، استدلال به حدیث، وگر نه استشهاد به حدیث می­‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید