به گزارش شبکه معالم، دکتر مهدی قاسمی، استاد حوزه و دانشگاه و مسئول فرهنگی و تربیتی مرکز تخصصی آخوند خراسانی در نشست مجازی بررسی و نقد الهیاتی نظریه «قانون جذب و رازهای موفقیت و قدرت ذهن» با تاکید بر مقام جذبه الهی در عرفان گفت: مسئلۀ اصلی نشست، این است که آیا قانون جذب در رابطه با پدیدههای جهانِ خارج از درون ما درست است یا نادرست؟ بهعبارتدیگر آیا «ذهن» ما میتواند آنچه در کائنات وجود دارد، بهسوی ما جذب کند؟ نیروهای ذهنی یا نیروهای موجود در عالم ارتباطی با هم دارند و آیا در عرفان اسلامی، ظرفیتی نزدیک به این مرکزیت جلب داریم یا نه و اگر داریم چگونه میتوان به مقابله با انحرافات پنهان در الهیات جریان قانون جذب که نوعی عرفاننما و شبه علم است، پرداخت؟
وی افزود: مروجان قانون جذب میگویند ذهن ما همانطور که به بدن ما فرمان میدهد، به کائنات هم میتواند فرمان براند. تمام کائنات مثل بدن ما هستند، فقط کافی است ما به ذهن کیهانی وصل شویم و این کاری است که با مدیتیشن یا تصویرسازی ذهنی و احساسات میتوانیم انجام دهیم. در «قانون جذب» تنها تأثیر ذهن بر ساحت وجودی انسان و یا حتی تأثیر عادی ذهن بر پدیدهها مطرح نیست، بلکه ادعای خلق و آفرینندگی ذهن نسبت به وقایع دنیای خارج مطرح است و تنها ابزاری که جهت آفرینندگی ذهن پیشنهاد میشود، عملی ذهنی به نام «تمرکز و تجسم ذهنی» است. قانون جذب میگوید: تمام چیزهایی که ما تصور میکنیم، به سوی ما جذب خواهند شد. حس تو شرایطت را خلق میکند؛ پس همین حالا حس خوب داشته باش بدون توجه به شرایط بیرونی! نتیجه: تو خالقِ زندگی خودت هستی. و شما آن فردی میشوی و آن چیزی را بدست میآوری که بیشتر اوقات به آن فکر میکنی! رایجترین راهکار برای تصویرسازی: نصب عکس یا متنی از مطلوب در مکان پُرتردد است.
وی در ادامه به تبیین نقد الهیاتیِ قانون جذب و ذهن خلاق پرداخت و نکات ذیل را توضیح داد:
الف) مصداق اول: دعا
بنا بر ایدۀ جذب، دعا چون مقدمه تجسّم و تمرکز است اهمیت پیدا میکند؛ نه چون خودش ابزاری مستقل در خدمت تعالی انسان است. زیارت و زیارتگاه نیز چون به انسان قدرت تداعی بیشتری میدهد، مفید است؛ نه چون زیارتشونده دارای روحی بزرگ است که میتواند دیگران را در تعالی روحی دستگیری نماید.
ب) مصداق دوم: شُکر
مدعا: طرفداران قانون جذب میگویند که فکر خوشی، باعث خلقِ خوشی میشود. در پاسخ بایدگفت: چنین تفسیری از شکر نه تنها با متون دینی سازگار نیست؛ بلکه باعث میشود که دست بشر از ساحت قدس پرودگار کوتاه شده و آدمی به بی نیازی از خداوند دعوت شود.
ج) مصداق سوم: مشهورشدن و طلب رزق و روزی (ثروتاندوزی)
بر خلاف قانون جذب که متکی به ثروت دنیایی است، در الهیات و عرفان اسلامی بنابر نصوص، دنیا مزرعه آخرت است و ثروت و شهرت «عاجله» در برابر «آخره» قرار دارد.
ارکان موفقیت: ۱) بخواهد: «سعی لها سعیها»؛ ۲) مؤمنانه هم بخواهد: «و هو مؤمنٌ» (متخذ از آیه: وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَهَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا (اِسرا: ۱۹)
در جذبه عرفانی، مهم این نیست که چه بخواهی بلکه این مهم است که آن خواسته را برای چه (وَهُوَ مُؤْمِنٌ) میخواهی؟
علامه طباطبائی و ثروت: در مورد حق تألیف کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم در نامه خطاب به مرتضی مطهری: «بنده پول را دوست دارم ولی جناب عالی را از آن بیشتر!
ج) مصداق چهارم: جذبه الهی در عرفان اسلامی
معنای اصطلاحی آن، به حدیثی منسوب به پیامبر اکرم باز میگردد که جذبه حق را با عمل جن و انس (جمله خلایق) برابر میداند («جذبه من جذَباتِ الحقِّ توازی عمل الثقلین»). برخی عرفا در توضیح مفهوم جذب و جذبه، از تمثیل آهنربا بهره بردهاند.
نتایج جذب روح: الف) روح پس از آنکه جذب حضرت حق شد، قلب را تابع خود میکند؛ ب) قلب در پی روح ارتفاع میگیرد و اسرار را مشاهده و تنعماتی را به خود میکند؛ ج) قلب نیز نفس را و نفس، قالب و بدن را تابع خود میکند، تا اثر جذبه در اعمال ظاهری شخص پدیدار شود؛ د) جذبه با تصرف همراه است، به این معنا که خدا با جذبه، در روح بنده تصرف میکند و بر او سلطه مییابد.
جذبات الاهی گاه چنان در بندهای تصرف میکند و بر او اثر مینهد که وی مظهر صفت جذبه الاهی میشود. در این حالت، بنده مجذوب میتواند به واسطه همین جذبه، در باطن دیگران تصرف کند.
جمعبندی
با آنکه نکات مثبتی؛ مانند توجه به مفهوم کلیدی «امید» در این قانون نهفته است که میتواند به نشاط، طراوت و بالندگی روحی بیانجامد، اما نمیتوان این قانون ادعایی را کاملاً منطبق با آموزههای اسلامی و نیز یافتههای تجربی دانست.
این قانون مسلماً عمومیت ندارد، ترویجکننده انسانمحوری و آرزوپروری است، تفاوتی میان آرزوهای مثبت و اخلاقی با خواستههای منفی و غیر اخلاقی نمیگذارد و در نهایت ناهمخوان با روایاتی است که صریحاً اعلام میکنند که یکی از دلایل شناخت خدا آن است که انسان با تمام تمرکزها، برنامهریزیها و هدفگذاریها به آرزوی خود نخواهد رسید و همین عدم موفقیت در پارهای از موارد، خود بهترین دلیل بر آن است که خواست انسان تابع کوچکی از خواست خدا است.
ایده جذب از نگاه اومانیستیِ (انسانمحوری) تمدن غرب برآمده و با توجه به همان فضا باید معنا شود. در اومانیسم، تربیت انسان الهی مطرح نیست. قانون جذب نه تنها انسان را به کسب فضایل اخلاقی دعوت نمیکند، بلکه یکی از خطرناکترین امیال انسانی، یعنی «آز و طمع» را فعّال، و این میل را بر ساحتهای متعالی روح انسان مسلط میکند.
علی میفرماید: «اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع»؛ بیشترین زمینخوردنهای عقل مربوط به جاهایی است که برق طمع جستن میکند». (نهجالبلاغه، حکمت ۲۱۹)
در یک جمله: هدف قانون جذب: دنیای بهتر است و هدف مقام جذبه الهی: رضای الهی.