به گزارش شبکه معالم، دکتر رضا اکبری، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) در سومین نشست از دومین روز مدرسه تابستانی معرفت شناسی در فلسفه اسلامی که صبح امروز در مشهد برگزار شد،گفت : در واقع نگاه علامه طباطبایی را در باب ادراک حسی، می توان تفسیر یافته نگاه صدرا دانست با این تفاوت که علامه به این دلیل که در دوره معاصر زندگی کردند با فیلسوفانی که نگاه تجربه گرایانه داشتند بیشتر مواجه بودند به همین دلیل دیدگاه ایشان ابعاد تجربه گرایانه بیشتری دارد. البته باید گفت علامه نگاه انتقادی به نظریه صدرا دارد و باید دید علامه با کدام دسته از گزاره های صدرا مخالفت دارد.
از دیدگاه علامه شکی نسیت که آنچه که انسان از محسوسات درک می کند حتما صورت مجرد از ماده است و صورت ادراکی امری مجرد است در صقع نفس زیرا که مدرِک هم مجرد است.
صدرا می گوید نفس صورت ابداعی را ادراک می کند در واقع نظر صدرا بیشتر متافیزیکال است اما بسیاری از نظریات ناظر به بعد اعدادی و تجربی هستند. در این مسأله اما نظر علامه آنست که نمی شود اعداد تجربی را نادیده گرفت و به تعبیر دیگر در ادراک حسی باید بین دو بعد اعدادی و بعد متافیزیکال تفاوت قائل شد.
علامه می گویند ما باید حیثیت هایی را در مورد ادراک حسی از هم دیگر جدا کنیم. بنابراین در ادراک حسی اولین اتفاقی که می افتد یک عمل طبیعی است. این عمل طبیعی ارتباط بین عضو مدرک و آن شیء خارجی است. به تبع این اتفاق که در آن مقابله و نبودن حجاب و … شرط است نفس من ادراک حسی انجام می دهد یعنی ایجاد صورت محسوس. سپس دو اتفاق می افتد که مرتبه حکم کردن است. اول حکم کردن در متن ادراک حسی است پیش از تطبیق با عالم خارج و دیگری حکم کردنی است به اعتبار مقایسه و تطبیق با عالم خارج.
علامه معتقداست اگر صحبت از خطا می کنیم خطا در مقام دوم (مقایسه و تطبیق با عالم خارج) اتفاق می افتد اما در متن ادراک حسی که خطا نیست در واقع خطا نشأت گرفته از این است که ما دو حکم را به اعتبار جایگزین کردن با هم خلط می کنیم.
علامه برای این صورت ادراکی ویژگی هایی را برمی شمرند: اولا صورت علمی بالفعل محض است نه فعلیت همراه با قوه، و چون قوه ندارد لذا صورت علمی مجرد است. ثانیا صورت علمی بما هی صورت علمی ابا ندارد که بر کثیرین صدق کند زیرا جزئیت از صفات ماده است و در امر مجرد بما هی مجرد تعبیر جزئی نداریم و صورت علمی بما هی صورت علمی جزئی نیست به همین دلیل علامه بیان می کنند که تعابیری مانند تقشیر تمثیلی و تعلیمی است. ثالثا چون نفس مجرد است پس در این صورت ادراکی زمان مدخلیتی ندارد. نکته دیگری که علامه به آن توجه دارند فاعل صور علمی است که آیا نفس فاعل آنهاست؟ یا نفس با آنها ارتباط برقرار می کند فقط؟ علامه معتقد است در مورد صورت های عقلی باید گفت از باب معطی الکمال لیس فاقدا له، نفس نمی تواند آنها را ایجاد کند. بلکه این صورت در واقع آن جوهر مفارق مثالی محسوس مادی است که نفس آن را درک می کند. تعبیرایشان آنست که «ان المفیض الصور العلمیه الجزئیه جوهر مفارق مثالی فیه جمیع الصور الجزئیه علی نحو العلم الاجمالی تتحد به النفس علی قدر ما لها من الاستعداد فیفیض علیها الصور المناسبه»
وی گفت ماحصل سخن علامه آنست که دو مقام را از هم جدا کنیم. مقام اعداد (فعل و انفعالات) و مقام متافیزیکال و آن اعتبارش این است که صورت ادراکی امری مجرد و فرازمانی است و حتی ابای از صدق بر کثیرین ندارد.