به گزارش شبکه معالم، هشتمین پنل از مجموعه پنل های هشتمین همایش بین المللی فلسفه دین معاصر «تنوع ادیان» با عنوان «تنوع ادیان در نگاه متفکران» و با حضور دکتر مرتضی فخاریان، استاد فلسفه، دانشگاه گئورگ آگوست گوتینگن، دکتر محمد حسین منتظری، استادیار گروه فلسفه، پردیس فارابی دانشگاه تهران و دکتر هاله عبدالهیراد، استاد فلسفۀ دین، دانشگاه علوم تحقیقات تهران برگزار شد.
هگل و تنوع ادیان
دکتر مرتضی فخاریان، دانشجوی دکتری فلسفه، دانشگاه گئورگ آگوست گوتینگن گفت: هدف نگارنده در این مقاله بررسی نگاه هگل، فیلسوف آلمانی، به مقولۀ تنوع ادیان است. هگل در درسآموزههای فلسفۀ دین خویش طرحی تاریخی پی میریزد که در آن هر دینی با توجه به ظهور تاریخی خود دربرگیرندۀ (صورتی از) حقیقت است. برای فهمیدن دقیق آنچه وی میگوید، بایستی در ابتدا نگاهی به دانش منطق وی انداخت (موضوع بخش اول مقاله).
وی افزود: این بخش به چنین سوالاتی میپردازد: مقولههای منطقیِ وی به چه صورت بهدست آمدهاند، در چه نسبتی با یکدیگر قرار دارند، ارتباط آنها با ساختارهای جهانِ واقعی چیست. ساختارِ ضروریِ مقولات، از نظر هگل، همان ساختارِ جهانِ واقعی است. این موضوع با نگاهی بر نوشتۀ هگل با عنوان «عقل در تاریخ» موضوع بخش دوم مقاله را شکل میدهد. در این بخش نگاه هگل به ظهور ساختارهای عقلانی در تاریخ بهطور اجمالی بررسی میشود.
دکتر فخاریان بیان داشت: پس از این دو بخش پایهای، در بخش سوم، موضوع ادیان در طول تاریخ را بررسی میکنیم. مفهوم هگل از دین چه ویژگیهایی دارد؟ از آنجا که در «دین» از نظر وی شکلی از وحدتِ سوژه و ابژه بهدست میآید (دایرهالمعارف فلسفی، پاراگراف ۵۵۵)، وی دین را ظهوری از ظهورات «روح مطلق» میبیند.
وی خاطرنشان کرد: بدین صورت وی دین را وارد دستگاه فلسفی خود کرده و برای آن مکانی مفهومی مییابد. تاریخ ادیان، از آنجا که تاریخی از صورتهای واقعی است، تاریخ ظهور حقیقت است. هگل مسیحیت را، البته آنطور که او این دین را تفسیر میکند، بهعنوان دین کامل مینگرد.
وی اضافه کرد: در بخش آخر بررسی میکنیم، بر چه اساسی او چنین ادعایی مطرح میکند و سعی میکنیم بر اساس سیستم منطقی خود وی نگاهی انتقادی به موضوع بیندازیم. حتی اگر مدل منطقی وی و تلاش وی را برای یافتن مقولات منطقی در صورتِ دینیِ مسیحیت بپذیریم، میتوانیم ادعا کنیم که هر دینی که بتواند بنا بر غنای تاریخی خود مفاهیم خود را به سطح منطقی برکشد، میتواند ادعای کمال داشته باشد. بهنظر میرسد مدل هگلی اما در نهایت مدلی سلسلهمراتبی باقی میماند، چرا که او در نهایت به پیشرفت ایده در تاریخ اعتقاد دارد.
هویت اجتماعی متمایز شیعی، ایدهای با تکیه بر کتاب الکافی
در مسیر همزیستی ادیان و مذاهب
دکتر محمد حسین منتظری، استادیار گروه فلسفه، پردیس فارابی دانشگاه تهرانگفت: از انتقادات مهم به ایدۀ انحصارگرایی دینی، خشونتطلبی پیروان ادیان است. آنچنان که جان هیک موضع خشونتطلبی را سرچمشهگرفته از عوامل مختلفی میداند (که یکی از مهمترین آنها دعوی برتری استثنایی هر یک از ادیان است) وی برای پایان دادن به نزاعهای متعدد میان ادیان و مذاهب، تعدیل و سرانجام کنار گذاشتن ادعای برتری مطلق یک دین را پیشنهاد میدهد.
وی اضافه کرد: افزون بر اینکه از تقارن تاریخی میان این ایده و خشونت نمیتوان رابطهای علّی میان این دو پدیده را نتیجه گرفت و میان این دو ملازمۀ منطقی وجود ندارد، میتوان نشان داد اتفاقاً پایبندی به آموزههای پارهای ادیان مانع بروز خشونت بر مخالفان آن دین خواهد شد.
دکتر منتظری بیان کرد: من در این جستار تلاش میکنم با بهرهگیری از چند بخش مهم از کتاب الکافی همچون کتاب «فضل العلم و کتاب الایمان و الکفر» نشان دهم، چگونه میتوان با برجستهسازی هویت متمایز شیعه در جامعه بر پایه مؤلفههای تمایزبخش اعتقادی، مناسکی و اجتماعی، جامعۀ همبستهای را شکل داد که با سایرین تمایزی معنادار دارد.
وی افزود: این تمایز به گونهای است که برای جلوگیری از خشونت لازم نیست از مؤلفههای هویتی خود تفسیری حداقلی کنیم، بلکه راهبرد اجتماعی پیشنهادشده، بر پایۀ تفاوت درجات ایمان و کفر، توصیه به مدارا و رفق با همگی درجات فروتر و فراتر ایمانی و نیز حتی مخالفان است.
استادیار گروه فلسفه، پردیس فارابی دانشگاه تهران گفت: هدف از توصیه به مدارا و تعامل نیکو، زدودن تمایز شیعه با غیرشیعه و ادغام اجتماعی این در آن نیست، بلکه بر خلاف آن برجسته کردن تمایز شیعه با دیگران از طریق نیک رفتاری اخلاقی آنان با دیگران است؛ تا جایی که شیعیان با این آراستگی رفتاری «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم» باشند. طبیعی است که این حسن تعامل موجب جلوگیری از تقابل سخت اجتماعی با مخالفان مذهبی میگردد و مانع بروز گفتار و رفتارهایی میشود که آحاد مخالفان را بر علیه شیعیان تحریک میکند.
رویکرد زیستی–تکاملی در مواجهه با ادیان:
«نقد و بررسی دیدگاه کارکردگرایانه دیوید ویلسون»
دکتر هاله عبدالهیراد، استاد فلسفۀ دین، دانشگاه علوم تحقیقات تهرانگفت: بهلحاظ زیستی–تکاملی یکی از صفات مهم و متمایزکننده انسان نسبت به پستانداران نخستین، فرهنگ است که نهادهای سیاسی و اجتماعی، سنتهای دینی و اخلاقی و بهطور کلی تمام خلاقیتهای ذهن انسان را دربرمیگیرد. بنابر مطالعات زیستی–ژنتیکی، ادیان بهعنوان یک فرهنگ جهانشمول از میزان بالایی ارثپذیری برخوردارند؛ بهطوریکه خصیصۀ دینداری از نسل میانسال به نسل جوانتر به ارث میرسد.
وی بیان داشت: دیوید ویلسون زیستشناس آمریکایی، دین را یک «تطابق چند سطحی» و محصول تکامل فرهنگی میداند که در جهت مشارکت و ایجاد همبستگی بین گروهها شکل گرفته است. طبق نظر ویلسون بهترین توجیه در مورد ادیان و تنوع آنها این است که ادیان را بهصورت سوپرارگانیسمهایی بدانیم که برای موفقیت در رقابت علیه هم سازش میکنند، بنابراین ادیان مختلف بهعنوان سیستمهای متحدکننده عمل میکنند و آنچه باعث بقای ادیان در طول تاریخ و تنوع و تکثر آن در فرهنگهای مختلف بوده کارکرد تکاملی ادیان در جهت همبستگی گروههای دینی بر مبنای واقعگرایی عملی است.
وی افزود: در نظر ویلسون بحث از واقعنمایی حقیقی و صدق گزارههای دینی هیچ وجهی ندارد و آنچه اهمیت دارد تنها جنبۀ مفید بودن گزارههاست. این نوع تبیین از علل پدید آمدن و بقای ادیان در طول تاریخ بشری، بهلحاظ معرفتشناختی چالشهای فراوانی را پدید میآورد که بهخصوص در ادیان گزارهمحور و منتسب به وحی الهی قابل توجه است.
وی ابراز داشت: در این نوشتار آراء ویلسون به تفصیل بیان شده و مورد نقد و بررسی (بهخصوص بهلحاظ معرفتشناختی) قرار میگیرد و بحث خواهد شد که شکلگیری معرفت دینی در یک دیندار باورمند تنها با نگاه کارکردگرایانه منفعتمحور با تکیه بر تبیینهای تکاملی قابل تبیین نیست و نباید از نقش سایر مولفههای معرفتی–دینی، عقلی و احساسی غفلت کرد و بحث خواهیم کرد که نظریۀ ویلسون در توجیه علل بقا و ثابت ماندن آموزههای ادیان مختلف در طول تاریخ و بهرغم فرایندهای تکاملی پیچیده با مشکل مواجه میشود.