به گزارش شبکه معالم، دکتر علیرضا کهنسال، دانشیار دانشگاه فردوسی، در نشست بررسی جایگاه و نقش علامه مصباح یزدی در فلسفه اسلامی معاصر، که توسط گروه آموزشی فلسفه و کلام اسلامی مرکز تخصصی آخوند خراسانی برگزار شد، به بررسی “تبیین ماهیت از منظر علامه مصباح ” پرداخت. وی در ابتدا به ویژگیهای کمیاب علامه آیتالله مصباح یزدی اشاره نمود و گفت: ساده و صریح نویسی و دوری از تفنن در کلام، شجاعت در اظهار نظر و سوالات دقیق از جمله در مباحث عقل نظری و عقل عملی و قوه وهم و دهر و سرمد از امتیازات ایشان بود.
وی افزود: ستون فقرات فلسفه ملاصدرا در ابتدا درک مفاهیم فلسفه است. درک مفهوم ماهیت در فلسفه ملاصدرا خیلی مهم است. علامه مصباح مفهوم ماهیت را خیلی خوب توضیح دادهاند و دلیل بیبدیلی را بر آن عرضه کردهاند؛ ایشان در تعلیقه خود سخنی درباره کیفیت ماهیت میفرمایند: ماهیت قالب مفهومی وجود محدود است و ماهیت موجود بالعرض است. ایشان استدلال بدیعی عرضه میکنند که اصل مقدمه استدلال از ملاصدراست و استفاده از آن از سوی علامه مصباح و آن این است که: ما اگر به علم حضوری خود مراجعه کنیم، در محدوده علم حضوری هیچ نشانی از حکم و ماهیت نمیبینیم. ملاصدرا در اسفار و شواهد سوالی مطرح میکند: اگر جوهر بودن عین ذات ما است، چه شده است که هنگامی که ذات خود را درک میکنیم، جوهر بودن آن را درک نمیکنیم؟
جواب ملاصدرا این است که این به خاطر این است که افراد اسم جوهر را نمیدانند و لذا آن را درک نمیکنند. ملاصدرا میگوید جوهربودن مفهومی است که ما آن را به علم حصولی درک میکنیم. ولی در علم حضوری جایگاه هیچ مفهومی نیست.
مرحوم آیهالله مصباح میگویند ما وقتی به علم حضوری خودمان را درک میکنیم، میبینیم هیچ نشانی از مفاهیم نیست، مفاهیم وقتی برای ما حاصل میشوند که ما به علم حصولی راجع به چیزی تعقل میکنیم و بعد از این شیء مفهوم میسازیم و … . حال اگر به جهان هم علم حضوری داشتیم، در آنجا هم نشانی از ماهیت نمیدیدیم، اما معنای این حرف این نیست که بگوییم ماهیت اصلا موجود نیست، بلکه ماهیت بالذات در خارج موجود نیست. آنچه در خارج وجود بالذات دارد خود وجود است ولی ماهیت وجود بالعرض دارد.
ماهیت چیزی است که همانطور که مرحوم علامه فرمودند هنگامی که پای علم حصولی به میان بیاید ماهیت داریم. هر تعینی از شیء را میتوان در ذهن داشت و هیچ یک از این تعینات اصیل نیست، یعنی واجد اثر نیست و به ازای همه این تعینات مابه ازایی در خارج است که همان وجود ویژه است. چیزهایی که به ذهن ما میآیند هیچ کدام اصیل نیستند. تمام چیزهایی که در خارج است فقط وجود محض است و فقط همانها اصیل هستند. این تعینات دو قسم است: دسته اول آنهایی که میتوان هم در ذهن نگه داشت و هم در خارج، دسته دوم تعیناتی که میبینیم جایگاهش یا ذهن است و نمیتواند به خارج رود یا اگر بخواهد به خارج رود ارتباطش با مصادیقش غیر از ارتباط تعینات ماهوی با مصادیق است. ارتباط تعینات ماهوی با مصادیق، ارتباط کلیات خمس است، هر ماهیتی نسبت به مصادیق خودش یا جنس است یا نوع یا فصل یا عرض عام و یا عرض خاص. ارتباط چیزهایی که از سنخ ماهیت نیست و تعینا با اشیاء و مصادیق خارجی اش مرتبط است، به بیان ملاصدرا به سریان مجهول الکون تعبیر میشود.
ماهیات تعینات اشیاء، موجود هستند. این تعینات در خارج به عین وجود شیء موجود هستند.
در عین حال این تفسیر ما را منع نمیکند که همگام با مرحوم آیهالله مصباح بگوییم این تعینات، تعینات مفهومی وجودهای محدود هستند. چون همین تعینات وقتی به ذهن میآیند، ماهیات را تشکیل میدهند. و در عین حال اعتقاد ما این است که آن تفسیر سومی که میگوید ماهیت حد و نفاد وجود است هم خطا نیست، اما در تبیین آن خطا صورت گرفته که گمان شده این حد باید امر معدومی باشد.